- یاسین احمدی
نظام سیاسی پاکستان با انگیزهی ایجاد حکومتی مبتنی بر قوانین اسلامی شکل گرفت، اما از زمان ایجاد حکومت در پاکستان، هیچگاهی اسلامگرایان موفق به دستگیری سکان مدیریت این کشور نشدهاند. هر چند توانستهاند در خیلی از موارد به قانون اساسی و قوانین حقوقی کشور رخنه کند و بسیاری از قوانین سختگیرانهی اسلامی را وارد قوانین نافذهی کشور سازد، ولی از مدیریت مستقیم سیاست و حکومت در این کشور دور بودهاند.
باید توجه داشت که اسلامگرایان در پاکستان از توانمندیهای فراوانی برخوردارند؛ از بسیج عمومی گرفته تا زیرسوال بردن نهادهای دموکراتیک کشور. این وضعیت سبب شده است تا حکومت و سیاست در این کشور به فکر راههای برای تخلیهی نیرو و توان اسلامگرایان در کشور برآید که راه حل جهاد در دو محور کشمیر و افغانستان از جمله مواردی است که حکومت برای مصروفسازی این جریانات در پیش گرفته است.
سیاستمداران پاکستان در واقع با نیروی رایگان به جنگ دشمنان خود در این دو حوزه میرود. بدیهی است که در افغانستان سیاستها و استراتیژی پاکستان دارای توفیقات زیادی است، زیرا تعلقات نژادی دو سوی خط دیورند سبب شده است تا همدلیهای فراوانی میان دو سوی این خط در بین اقوام جداشده از هم بهوجود بیاید که این خود از موثرترین ابزارهای توفیق استراتیژی پاکستان در حوزهی افغانستان بهشمار میرود.
تاریخ گواه بوده است که در افغانستان دین و مذهب همیشه ابزاری برای گسترش قدرت بوده است. در این میانه نقش محوری در دست قبایلی بوده است که در پی سلطه بر بخشهای وسیعی از جغرافیا بودهاند. در مورد قضیهی افغانستان و پاکستان نیز این موضوع تا حدی زیادی درست است، یعنی که قبایلی دو سوی خط دیورند همیشه در رویای نزدیکی و پیوستن به هم روزگار سر کردهاند و این حس همدلی توانسته است بهعنوان یک ابزاری نامیرا در عمق سیاستهای پاکستان در افغانستان عمل کند.
پشتونهای دو سوی دیورند در واقع از یک روش سنتی قبایلی پیروی میکنند که همدلی با همنژادان در برابر بیگانگان یا همان غیریتستیزی قبایلی است. این خصیصهی قومی توانسته است تا یک استراتیژی نهادینهشده در میان قبایل خلق شود که تلاش برای احیای اقتدار قبایل و تصرف جغرافیای بیشتر در برابر بیگانگان باشد. این روند سبب همسوی فراوان و تاثیرپذیری زیاد میان قبایل دو سوی مرز شده است.
حیات سیاسی پاکستان با نوید اسلامیسازی نظام و حاکمیت این کشور رقم خورده است. از واپسین روزهای استقلال پاکستان از هند، تمامی تلاشهای پیاپی نیروهای اسلامگرا، اجرای شریعت اسلامی در متن سیستم سیاسی پاکستان بوده است، ولی ارتش در کنار نیروهای بروکرات این کشور همیشه در یک تبانی پنهان و گاهی آشکار در صدد جلوگیری از به قدرت رسیدن اسلامگراها در این کشور عمل کرده است. توان نیروهای اسلامگرای این کشور بیشتر در تاثیرگذاری روی پلانهای منطقهای و داخلی پاکستان تبارز مییابد؛ ضمن آنکه این نیروها توان فوقالعاده برای بسیج عمومی مردم و کشاندن آنها در در خیابانهای پاکستان را دارد. هر چند حضور موثر اسلامگراها در کانون تصمیمگیریهای دولت پاکستان شدیدا ضعیف است، ولی دولت و ارتش پاکستان در اکثر موارد ناچار از مراعت ملاحظات این گروهها در سیاستسازیهای داخلی و خارجی خود است.
نمونههای تاثیرگذاری آموزههای دینی این نیروها را میتوان در قوانین اسلامی حاکم بر پاکستان جستوجو کرد. در نظر گرفتن نظرات اسلامگرایان از جانب ارتش و دولت در پاکستان در منازعات افغانستان و بندهای شدیدا رادیکالیسیتی قوانین جزای این کشور، قابل توجه است. این نیروها با توان بسیج عمومی نقش بهسزایی در تعیین سیاست خارجی پاکستان در ابعاد منطقه و جهان دارد. روی همین اصول است که نادیدهگرفتن این نیروها در صحنهی سیاسی پاکستان میتواند دردسرهای جدی و خطرناکی را برای سیاستسازان این کشور خلق کند.
گروههای مذهبی اسلامی در پاکستان
یک: جمعیتالعلمای پاکستان
جمعیت علمای اسلام از لحاظ فکری، وابسته به مکتب دیوبندی است. مکتب دیوبندی در سال 1867 با تأسیس مدرسهی دیوبند در ایالت اتارپرادش هند، به عنوان یک گرایش فکری به وجود آمد. دیوبندیها اصولاً پیروان مکتب فکری شاه ولیالله به شمار میروند. این مکتب از لحاظ فقهی پیرو ابوحنیفه و در کلام پیرو اشاعره و ابن تیمیه است، اما بر خلاف ابن تیمیه که بر «اجتهاد» تأکید زیادی داشت، دیوبندیها بیشتر اهل تقلید و پیروی از علمای سلف هستند. جمعیت علمای اسلام گروه انشعابی از جمعیت علمای هند است. قبل از تأسیس پاکستان، عدهای از علمای وابسته به جمعیت علمای هند، به دلیل مخالفت با موضع حمایتجویانهی «جمعیت» از «کنگره»، مسیر خود را از «جمعیت» و «کنگره» جدا کرده و به دفاع از سیاست انتقالطلبانهی «مسلم لیگ» پرداختند.
در دسامبر 1947 زمانی که پاکستان به وجود آمد، «جمعیت» در داخل پاکستان به سازماندهی مجدد پرداخت. در سال 1956 مولانا مفتی محمود، اجلاسی در «مولتان» تشکیل داد و موجودیت جدید حزب را تحت رهبری مولانا احمد علی به طور رسمی اعلام کرد. «جمعیت» از این سال به بعد به عنوان یک حزب رسمی سیاسی وارد مبارزات سیاسی گردید. جمعیت علمای اسلام همواره در موضعگیریهای سیاسی و مذهبی روش تندروانهای را در پیش گرفته است.
یکی از فعالیتهای مهم جمعیت علمای اسلام، مبارزهی سرسختانه با فرقهی قادیانی و ارائهی لایحهی غیرمسلمان بودن آن فرقه در پارلمان بوده است.
جمعیت علمای اسلام به دلیل مواضع تندروانه و وجود ناهماهنگی در سطح فکر و عمل، هر از چندگاهی از درون با بحران روبهرو شده است. بحران عمدهی «جمعیت» زمانی آغاز شد که جمعیت وارد یک ائتلاف سیاسی با احزاب نُه گانهی سیاسی و مذهبی دیگر پاکستان علیه دولت ضیاءالحق در سال 1979 شد.
امروز حداقل دو گروه تحت عنوان جمعیت علمای اسلام (گروه فضلالرحمان و گروه سمیعالحق) در پاکستان فعالیت دارند. جمعیت علمای اسلام از سال 1956 که تشکیلات خود را بازسازی کرد، شرکت در فعالیتهای سیاسی از جمله حضور در انتخابات را در دستور کار خود قرار داد، اما در سال 1958 با روی کار آمدن حکومت نظامی اسکندر میرزا و جنرال ایوب خان، تمامی احزاب سیاسی و مذهبی کشور، غیرقانونی اعلام شدند. از سال 1988 به بعد جمعیت در تمام انتخاباتهای سیاسی به صورت مستقل و یا در اتحاد با دیگر احزاب شرکت کرده است، ولی موفقیت آن تنها در ایالتهای سرحد و بلوچستان تا حدودی قابل توجه بوده است، زیرا بیشترین هوادارن این جمعیت در همین دو ایالت تمرکز یافتهاند.
بینش و اندیشهی جمعیت علمای اسلام از لحاظ بینش اعتقادی و سیاسی جزو اصولگراترین احزاب اسلامی به شمار می رود. منابع فکری «جمعیت» را قرآن، سنت، سیرهی خلفا و صحابه و علمای سلف، به ویژه امام ابوحنیفه تشکیل میدهد. تعریف «جمعیت» از اسلام و مسلمان بودن، با دیگر احزاب اسلامی کاملاً تفاوت دارد. در منشور «جمعیت» راجع به تعریف «مسلمان» آمده است: مسلمان کسی است که به قرآن و سنت، ایمان داشته و آن را در پرتو تشریحات صحابهی کرام، حجت بداند و بعد از پیامبر اسلام معتقد به هیچ نبوت و شریعتی نباشد.
دربارهی شیوهی نظام سیاسی اسلام، معتقد است نظام سیاسی بر معیار حکومت خلفای راشدین و صحابهی پیامبر، تعیین خواهد شد و راجع به شرایط رییسجمهوری آورده است که «رییسجمهوری و نخستوزیر لازم است که مسلمان، مرد و پیرو مذهب اکثریت اهل سنت باشد.» سختگیریهای «جمعیت» در ضوابط اسلامی بسیار گسترده است و شامل تمام نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میشود. جمعیت علمای اسلام با تاثیرپذیری از جریان شاه ولیالله دهلوی، در مواضع سیاسی و بینالمللی خود، مبارزه با امریکا و غرب و دفاع از جنبشهای اسلامی را یکی از اصولیترین محورهای سیاست خارجی خود قرار داده است.
جمعیت علمای اسلام در دوران جهاد افغانستان یکی از حامیان جدی نهضت مقاومت افغانستان بود و بعدها طالبان و اسامه بن لادن را مورد حمایت قرار داد. رهبران و سران طالبان غالباً در مدارس دینی وابسته به جمعیت علمای اسلام، آموزش دینی دیدهاند.
جمعیت علمای اسلام در طول مبازرات خطهی کشمیر علیه هندوستان و در زمان حضور شوروی سابق در افغانستان و سالهای پس ازآن، با تمام نیرو از مبارزان راه اسلام در دو خط نامبرده بدون توجه به فشارهای بینالمللی ادامه داد. بیتوجهی به فشارهای داخلی و خارجی و عدم اعتنا به افکار عامه ویژگیهای تمام اسلامگرایان تندرو در سراسر کشورهای اسلامی است. این نحلهی فکری اسلامی، ریشه در افکار و اندیشههای شاه ولیالله دهلوی (1703-1762) دارد. نهضت شاه ولیالله، در آغاز یک نهضت فکریـفرهنگی بود که اصلاح افکار دینی و خرافاتزدایی را از زندگی جامعهی مسلمانان هند، هدف اساسی خود قرار داده بود، اما پس از او، پسرش شاه عبدالعزیز (1746-1824) و نوهاش، شاه اسماعیل (1781-1831)، آن را به یک جنبش اجتماعی سیاسی تبدیل کرده و علیه سلطهی انگلستان موضع گرفتند(موثقی 1374/39).
در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، یکی از علمای برجستهی پیرو نهضت شاه ولیالله، به نام محمدقاسم نانوتوی در سال 1284 ه (1867م) مدرسهی معروف دیوبند را در قصبهای به همین نام در ایالت اتارپرادیش هند بنیانگذاری کرد. مدرسهی دیوبندی به تدریج تبدیل به یک مکتب فکری ویژهای گشت که تا امروز به افراد تحصیلکرده در آنجا و یا وابسته به طرز تفکر آن عنوان دیوبندی اطلاق میشود. بنیانگذاران این مدرسه، حنفیانی سختگیر و دقیق بودند و در مبادی تعلیم و جزماندیشی، بر عقاید و مذاهب کلامی اشعریه و ماتریدیه مشی میکردند. مدرسهی آنها تجدید حیات علوم کلامی در هند مسلمان را وجههی همت خود قرارداد و دانشهای جدید را از مواد درسی خود حذف کرد (عزیز احمد1367/83). مکتب دیوبندی پس از اینکه رنگ سیاسی نیز پیدا کرد، علمای وابسته به آن با همکاری تعدادی از علمای وابسته به جناحهای دیگر، گروه جمعیهالعلمای هند را در سال 1919 به وجود آوردند.
پس از تجزیهی هند و به وجود آمدن پاکستان، شاخهی انشعابی آن، تحت عنوان جمعیهالعلمای اسلام، فعالیتهای خود را در پاکستان فعلی ادامه داد. جمعیهالعلمای اسلام به رهبری موسس جدید خود، مولانا بشیراحمد عثمانی به حزب سیاسی مذهبی دیوبندیها تبدیل شد. این حزب امروز به دو گروه اکثریت و اقلیت تقسیم گردیده است. رهبری جناح اکثریت را مولانا فضلالرحمان و رهبری جناح اقلیت را مولانا سمیعالحق به عهده دارد. این دو رهبر، هر دو متعلق به گروه قومی پشتون هستند و از لحاظ فکری طرفداران سرسخت قرآن و سنت و سیرهی خلفا و صحابه و معتقد به نظریات علمای سلف و مخالف با اجتهاد و تجدد به شمار میروند. روابط این دو رهبر پشتونتبار دیوبندی با گروه طالبان بسیار عمیق و ریشهدار است.
دو: جماعت علمای اسلام
دومین وقدرتمندترین جریان فکری در پاکستان، جریان مولانا ابوالاعلی مودودی (1903 1979) است که با اندک تسامح میتوان آن را جریان اخوانی نامید، زیرا ریشههای فکری این گروه بیشتر تابع اندیشههای حزب اخوانالمسلمین مستقر در مصر است. این حزب از لحاظ فکری، وابسته به مکتب فکری «بریلوی» است که پس از اعلام موجودیت پاکستان، تأسیس شد. بنیانگذاران این حزب، قبل از تأسیس آن، فعالیتهای زیادی در جهت رشد سطح فکری مسلمانان هند و دفاع از «نظریهی دو قومیت» انجام دادند. فعالیتهای آنان عمدتاً برگزاری کنفرانسهایی تحت عنوان «سنی کانفرانس» بود تا از این طریق افکار عمومی را متوجه اهداف و افکار خود سازند. این حزب در جریان جنگهای افغانستان با شوروی سابق، ازگروههای جمعیت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار حمایتهای ایدئولوژیکی و لوجستیکی کرد.
جماعت علمای پاکستان دارای گرایش فقهی و کلامی وابسته به مکتب «بریلوی» است که در نیمهی دوم قرن 19 برای مقابله با مکتب دیوبندی، پایهگذاری گردید. مکتب بریلوی دارای گرایشهای صوفیانه است. جمعیت علمای پاکستان، خواهان برقراری نظام اسلامی در پاکستان است، منتها از راههای مسالمتآمیز و جمهوریپسندانهی انقلابی، حتا نظریهی آنها در قبال کشمیر نیز بر مذاکره و گفتوگو مبتنی است.
ابوالعلی مودودی علیرغم اینکه شخصیتی بنیادگرا و تا حدودی متاثر از افکار اصلاحی شاه ولیالله دهلوی در قرن هیجدهم میلادی است، اما با وجود این میان اندیشه و روش سیاسی او با جمعیهالعلمای اسلام تفاوت زیادی مشاهده میشود. مودودی معتقد به برخورد نقادانه با تاریخ صدر اسلام بوده و در بارهی نوع حکومت اسلامی، از جمهوری الهی (تئوکراسی جمهوری) نام برده است. (مودودی قانون اساسی دراسلام 115)
مودودی در کنار تفکر سلفیگری، از نوعی پذیرش روشهای معاصر در نظام سیاسی غافل نمیباشد. او به نظام چندحزبی و انتخابات آزاد اعتقاد کامل داشته واستفاده از شیوههای دولتداری مدرن را در حکومت دینی تجویز میکرد و میگفت: تشخیص دادن افراد مورد اطمینان در محیط ما با آن راهی که مسلمانان اولیه اسلام میپیمودند، امکان ندارد، بنابراین باید طبق مقتضیات زمان خود راههایی را به کار بریم. (موثقی پیشین ص 280)
مودودی در سال 1941 میلادی گروه جماعت اسلامی پاکستان را بنیانگذاری نمود. این حزب امروز بزرگترین حزب اسلامی در پاکستان به شمار میآید. رهبری کنونی جماعت اسلامی را قاضی حسین احمد به عهده دارد. قاضی حسین احمد طرفدار وحدت اسلامی و مبارزه با نفوذ فرهنگ غربی است، اما روش مبارزاتی او کاملا مسالمتآمیز و غیرانقلابی بوده و تحول فکری فرهنگی را قبل از هر نوع تحولی در نظام سیاسی لازم و ضروری میشمارد.