هادی صادقی
بازهم فاجعهای دیگر از قربانی شدن مردم افغانستان؛ این بار اما خشم طبیعت تراژیدی خلق کرد. سرازیر شدن سیلابها در مناطقی از کشور، جان دهها تن از مردم مظلوم و بیپناه ما را گرفته است. براساس گزارش کمیتهی بینالمللی بحران، ولایتهای کابل، خوست و نورستان بیشترین آسیب را دیده است. مجموع تلفات این سیلابها به بالاتر از پنجاه تن میرسد. صدها خانه و مزارع زیاد مردم را تخریب کرده است. ریاست جمهوری با صدور بیانیهای، اندوه و تأثر رییس جمهور را بیان کرده و کمیتهی حالتهای اضطرار از کمک به قربانیان خبر داده است؛ اما گفته میشود تاهنوز اثری از گروههای امدادی و کمکهای اضطراری به چشم نمیخورد. مردم افغانستان در برابر حوادث طبیعی خصوصا سرما، برفباری و سیلاب بهشدت آسیبپذیر میباشند. نبود تأسیسات محافظتی در برابر سیلاب و عدم راههای ترانسپورتی در مناطق کوهستانی و دور افتاده، احتمال بروز حوادث طبیعی و فجایع انسانی را همیشه قابل تصور و امری نزدیک به وقوع ساخته است؛ اما متأسفانه دولت هیچگاه مسوولانه به این تهدیدها و چالشها نمیاندیشد. دولت در برابر این امر بهشدت منفعل بوده و تدابیر پیشگیرانه هیچگاه در مخیلهی دولتمردان و تصمیم گیرندگان نبوده است.
دولت همیشه پس از تشدید فاجعه و بروز بحران وارد عمل شده و زمانی میجنبد که فاجعهای بروز کرده، بحرانی تشدید یافته و تعدادی تلف گردیده باشد. در حالی که اصولا با توجه به پیشبینی پذیر بودن این بحرانها، باید دولت پیشاپیش برای جلوگیری از بروز بحران تدابیر پیشگیرانه اتخاذ کند و تلاشش برای جلوگیری از بحرانها باشد، نه کمک به قربانیان و آسیب دیدگان.
از سوی دیگر، ماهیت اقدامات و برنامههای دولت برای مقابله با اینگونه بحرانها، بسیار سطحی و غیرعقلانی میباشد. تمام برنامههای دولت در این خصوص، توزیع مواد غذایی، البسه یاهم فرستادن نیروی انسانی یا وسایلی برای انجام عملیات نجات میباشد، در حالی که اینگونه تدابیر صرفا یک اقدام اضطراری و آنی برای مقابله با اثرات و نتایج بحران میباشد، نه جلوگیری از بحرانهای قابل پیشبینی. هرچند عملیات نجات از تشدید فاجعه جلوگیری میکند؛ اما حکومت باید به راهکارهای بنیادین و اساسی بیندیشد.
با این روش، هیچگاه نمیتوان مردم را از بروز چنین بحرانها و فجایع مصئون ساخت، بلکه آنچه مهم است، جلوگیری از بروز بحران و مصئون ساختن دایمی مردم از چنین بحرانها میباشد. بحرانهای طبیعی مانند هربحران دیگر قابل مدیریت است یا حداقل میشود دامنهی خسارتها و آسیبهای انسانی آن را کاهش داد. استراتژیهای بنیادین برای مدیریت بحران یا جلوگیری از بروز فاجعه نیز روشن و مشخص است.
احداث سرک و وصل ساختن مناطق دوردست به مرکز از طریق راههای مواصلاتی و نیز ساخت تأسیسات محافظتی در مسیر سیلاب، مهمترین راههای جلوگیری از چنین بحرانها میباشد. بنابراین، توقع میرود که پس از این دولت، جلوگیری از چنین بحرانها را در دستور کار خود قرار داده و به صورت بنیادین با اینگونه مشکلات و بحرانها مبارزه نماید. با ایجاد بندها و تأسیسات محافظتی در گذرگاهها و مسیرهای سیلاب، میتوان به صورت دایمی از این مشکلات جلوگیری کرد.