ملیحه کاظمی
روزنامه انگلیسی گاردین حدود دو هفته پیش (23 عقرب) گزارشی را نشر کرد که نشان میداد بیش از 540 دانشآموز پسر در مکاتب ولایت لوگر مورد بدرفتاری جنسی قرار گرفته و بر آنها از سوی معلمان مکاتب تجاوز شده است.
این روزنامه گزارش خود را با استناد به سروی یک فعال جامعه مدنی در ولایت لوگر تهیه کرده است. موسی محمودی، رییس جامعه مدنی لوگر گفته بود که شماری از خانواده پس از آنکه متوجه شدند فرزندانشان مورد تجاوز قرار گرفته، آنان را کشتند.
آخرین تحقیق کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان که در سال 1392 خورشیدی در مورد «عوامل و زمینههای تجاوز جنسی و قتل ناموسی در افغانستان» منتشر شده است، نیز نشان میدهد که 3.8 درصد زنان و دختران که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، از سوی مردان خانواده از بین برده شدهاند. براساس این تحقیق، وقایع تجاوز جنسی بهدلیل حساسیتهای سنتی اغلب کتمان میشوند و از اطلاعرسانی دربارهی آن نیز خودداری میشود.
این تنها نمونهای از رفتار جامعهی افغانی با قربانیان خشونتهای جنسی است. موارد زیادی وجود دارد که قربانیان خشونتهای جنسی از سوی خانواده و اجتماع طرد شده و یا از بین برده شدهاند. علاوه بر این، برخیها در جامعه نیز انگشت انتقاد را علیه قربانی بلند کرده و آنان را نکوهش کرده و یا نسبت به قربانیان خشونت جنسی نگاه تحقیرآمیز داشتهاند.
قربانیان خشونتهای جنسی در هنجارهای سنتی-فرهنگی و مناسبات اجتماعی جامعهی افغانستان جایگاه آبرومندانهای ندارند و در بیشتر موارد سبب ننگ و آبروریزی خانوادهها میشوند؛ از این رو، بستگان و نزدیکان قربانی برای اعادهی حیثیت و جبران سرافکندگی ناشی از تجاوز جنسی، به کشتن یا لتوکوب قربانی دست میزنند. پرسش اساسی در این زمینه است که چرا مردم و یا جامعه با قربانی همدردی لازم را ندارد و یا قربانی را بار دیگر قربانی میکند. ریشهی این رفتار در کجاست.
فرهنگ
جامعهشناسان و روانشناسان ریشهی چنین رفتار با قربانیان خشونتهای جنسی را در فرهنگ جامعهی افغانستان جستوجو میکنند. به باور این کارشناسان، انگیزهی قتل یا سرکوب قربانی ناشی از درک نادرست اجتماعی مردم، تابو بودن مسایل جنسی، نفوذ نیرومند فرهنگ آبروداری و شرم اجتماعی است.
در جامعهی افغانی هنوز تابوهای ناشکسته و رسمهای ناپسندیده بهصورت سخت و محکم آن وجود دارد. همین امر باعث شده است تا جامعهشناسان در بسیاری موارد جامعهی افغانی را «جامعهی بسته» توصیف کنند که در آن سخنگفتن از مسایل جنسی ناپسند است. در سایهی همین فرهنگ است که خشونتهای جنسی صورت میگیرد و قربانی در چنین جامعهای بهجای دریافت همدری و همسویی، به قتل میرسد، لتوکوب میشود و یا از اجتماع رانده و منزوی میشود.
جواد سلطانی، جامعهشناس و استاد دانشگاه عدم همدردی با قربانیان خشونتهای جنسی را ناشی از سه عامل میداند و میگوید شرمساری اجتماعی ناشی از یک کردار، فهم نادرست اجتماعی از یک رویداد و نبود نهادهای حمایتی از قربانیان خشونتهای جنسی سه عاملی است که منجر میشود قربانی در نتیجهی آن بیشتر آسیبپذیر باشد.
او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که مسایل جنسی در جامعهی افغانستان تابو است. شکستهشدن این تابوها، سرافکندگی اجتماعی و ضربهی حیثیتی سنگین را برای فرد قربانی و بستگانش ایجاد میکند؛ از همین رو حذف قربانی، کمهزینهترین و مناسبترین راه برای احیای حیثیت اجتماعی و کمکردن سرزنش اجتماعی است.
خانوادههای قربانیان خشونتهای جنسی فکر میکنند که گرفتار یک امر بدخیم شدهاند که باید از شر آن رها شوند و رهایی از آن را در پاککردن صورت مسأله میبینند. آقای سلطانی در این مورد گفت: «خانوادهها این بیحیثیتی و اعتبار مخدوش و لکهدار شدهی خود را از طریق حذف قربانی ترمیم میکنند.»
این استاد دانشگاه معتقد است که درک نادرست اجتماعی و نگاه معیوب مردم نسبت به قربانیان خشونتهای جنسی عامل دوم واکنش اجتماعی در برابر قربانی است. او میگوید قربانیان ما درک نمیشود، بلکه تصور میشود که او در یک هماهنگی و رضایت وارد رابطهای شده که رسوایی و سرافکندگی را بار آورده است.
یونس ذکی، جامعه شناس در گفتوگو با اطلاعات روز با اشاره به کشتهشدن پنج دانشآموز مکتب در لوگر که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، میگوید که این تنها یک مورد معدود است که رسانهای شده است درحالیکه شماری زیادی از قربانیان خشونتهای جنسی بهصورت پنهان و پوشیده از بین رفته و یا قتل آنان کتمان شده است.
آقای ذکی نیز عدم حمایت از قربانیان خشونتهای جنسی را ناشی از مسایل وابسته به فرهنگ جامعه میداند و میگوید که افراد جامعه در کنشها و برخوردهای جمعی براساس ارزشها و هنجارهای فرهنگی عمل میکنند. به همین دلیل در نگاه ارزشی و فرهنگی مردم، قربانی «لکهی ننگ» است و خانوادههای آنان برای لکهزدایی و جبران این سرافکندگی به قتل قربانی اقدام میکنند.
آیا نکوهش قربانی یک امر روانی است؟
علاوه بر عوامل فرهنگی، شماری از روانشناسان و استادان دانشگاه عدم حمایت از قربانی در جامعه را ناشی از مسایل روانی جامعه میدانند. به باور این افراد، هرچند نوع برخورد با قربانی و مقصر و مسئول دانستن آنان در جوامع دیگر نیز وجود دارد، اما در افغانستان نوع برخوردها متفاوت است.
سپوژمی اوریا، استاد روانشناسی در دانشگاه کابل میگوید از لحاظ روانی سه نوع دیدگاه و رویکرد در رابطه به فرد قربانی وجود دارد. در دیدگاه اول افراد فکر میکنند در دنیا همه چیز عادلانه و منصفانه است و قربانی شایستهی آن عمل بوده است، بهویژه اگر قربانی یک زن باشد.
او به اطلاعات روز گفت که در دیدگاه دوم خطاها، درونی پنداشته میشود و عوامل بیرونی و تأثیرات آن کمارزش دانسته شده و از آن چشمپوشی میشود به همین دلیل افراد فکر میکنند که خصوصیات و رفتارهای فرد قربانی عامل اصلی وقوع رویداد بوده است. او گفت که این افراد با بیان اینکه «خودش خواسته»، «درست لباس نپوشیده» یا «اگر آنچنان رفتاری را نمیکرد، این چنین نمیشد» دیدگاهشان را توجیه میکنند.
به باور خانم اوریا سومین رویکرد در رابطه به فرد قربانی این است که اطرفیان و نزدیکانش با مقصر دانستن قربانی امنیت کاذب برای خود ایجاد میکنند. در اجتماع به قربانیان خشونتهای جنسی بهعنوان لکههای ننگ دیده میشود افراد برای کنارآمدن با این شرمساری و باغیرت جلوهکردن در نزد مردم، به قتل قربانی اقدام میکنند تا آبروداری کرده باشند.
شرفالدین عظیمی، استاد روانشناسی این نوع واکنش در برابر قربانی را یک مسألهی روانی میخواند و میگوید فردی که مورد خشونت جنسی قرار گرفته است، نیاز به همدردی و همدلی دارد، نه اینکه لتوکوب و اذیتوآزار شده و یا از بین برده شود. به باور او مرتکبین این عمل از سلامت روانی برخوردار نیستند.
آقای عظیمی در گفتوگو با اطلاعات روز ریشهی عدم همدردی با قربانی را در ذهنیت منفی مردم میداند و میگوید در ذهنیت مردم هدف آزار و اذیت جنسی قرار گرفتن بیعزتی، بدنامی، بیحرمتی و بیننگی است و در نگاه مردم این مسایل ناموسی و ننگی قلمداد میشود؛ به همین دلیل کسی با قربانیان همدردی و غمشریکی نمیکند.
فرهنگسازی کنیم
کارشناسان و استادان دانشگاه به این باورند که برای ایجاد حس همدردی با قربانیان خشونتهای جنسی در جامعه، نیاز به اصلاح و تقویت فرهنگ است. جواد سلطانی جامعهی افغانستان را یک جامعهی متلاشیشده میداند که در آن اخلاق و معنویت، هنجار و نظم اجتماعی، سازوکارهایی اجرایی و حکومتی هیچ یک در جای درست خود قرار ندارد.
سپوژمی اوریا معتقد است که وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان باید بهصورت جدی روی جنبههای منفی فرهنگ کار کند؛ زیرا «فرهنگسازی نسبت به اعمار بلند منزل و سرک اولویت دارد و باید روی جنبههای منفی فرهنگی توجه شود تا این فرهنگ، افراد مفید و خوب را پرورش داده بتواند.» بالا بردن سطح آگاهی مردم نیز میتواند در ایجاد احساس همدردی با قربانیان خشونتهای جنسی در جامعه کند. خانم اوریا از تمامی نهادهای مسئول و نهادهای عدلی و قضایی کشور میخواهد تا بهصورت مشترک کمپینهای رسیدگی به خشونت را راهاندازی کنند؛ زیرا کارکرد این کمپینها منجر به بالا بردن سطح سواد مردم شده و نیز برای عاملان خشونتهای جنسی ترس از ارتکاب جرم را خلق میکند.