مردم و حکومت؛ امکان و فرصت اعتراض

مردم و حکومت؛ امکان و فرصت اعتراض

امکان و فرصت اعتراض مدنی، از هر نشانی و با هر هدف و مرامی که باشد، خوب است. از این رو که اساس مردم‌سالاری و جوامع باز همین امکان و فرصت اعتراض مدنی داشتن است. در نقطه‌ی مقابل، آن‌جا که امکان و فرصت اعتراض نباشد، ساختار غیر مردم‌سالار و بسته است که در مقابل اعتراض، خشونت اعمال می‌کند. حفظ امکان و فرصت برابر اعتراض برای همه، تفکیک عمده‌ی جوامع مردم‌سالار و باز با جوامع غیر مردم‌سالار و بسته است. امکان و فرصت اعتراض در جوامع مردم‌سالار و باز با همکاری قدرت فراهم می‌شود؛ ساختار قدرت طوری است که فضای مناسب برای اعتراض داده می‌شود و امکان و فرصت ابراز نظر مخالف را از سطح اصلاح گرفته تا تغییر در خود دارد. حضور مردم به خیابان‌ها به رسمیت شناخته می‌شود و اگر حکومت امکان اعمال خواسته‌های معترضین را نداشته باشد، کنار می‌رود. البته واضح است که در ساختارهای مردم‌سالار روش اعتراض و خواسته‌های اعتراضی می‌تواند شامل کدام موارد باشد.

با توجه به موارد اشاره‌شده، در این کوتاه به بررسی امکان و فرصت اعتراض مدنی داشتن در دوره‌ی حکومت به اصطلاح وحدت ملی پرداخته می‌شود. این نوشته با توجه و اشاره به اعتراض روز جمعه، هشت قوس ۱۳۹۸، دسته‌ی انتخاباتی «ثبات و همگرایی» پرداخته می‌شود. طوری که در آن امکان و فرصت اعتراض مدنی داشتن در مورد سه اعتراض، «جنبش روشنایی»، سال ۱۳۹۵، «جنبش رستاخیز تغییر»، سال ۱۳۹۶، و اعتراض دسته‌ی ثبات و همگرایی، بررسی شده و ظرفیت حکومت برای فراهم‌سازی فضای برابر برای همه سنجیده می‌شود. در مورد جنبش رستاخیز تغییر باید گفته شود که این نوشته به روز نخست آن توجه دارد و به مقایسه‌ی آن با دو اعتراض دیگر می‌پردازد. فرض ابتدایی ما این است که فضای اعتراض برای این سه حرکت مساوی نبوده و حکومت بر پایه‌ی ارزش‌های مردم‌سالاری و جامعه‌ی باز با دو اعتراض روشنایی و رستاخیز تغییر در مقایسه با اعتراض ثبات و همگرایی برخورد نداشته است.

قبل از بررسی و راستی‌آزمایی این فرض، خوب است دیده شود خواست اساسی این سه اعتراض چه بوده است. در مورد جنبش روشنایی خواست اصلی تغییر مسیر انتقالی پروژه‌ی برق ترکمنستان، مطابق طرح اولی پروژه، از مسیر سالنگ به بامیان بود، در مورد جنبش رستاخیز تغییر خواست اصلی پاسخ‌گویی حکومت، در مورد ناامنی‌های شدید جوزای ۱۳۹۶ بود، و در مورد ثبات و همگرایی خواست اصلی تغییر آنچه عملکرد خلاف قانون کمیسیون انتخابات خوانده می‌شود بود/است. دیده می‌شود در مورد سوم مسأله‌ی قدرت مطرح است. به این معنا که به باور اعتراض‌کنندگان اگر کمیسیون عملکرد خویش را تغییر دهد، قدرت در حکومت بعدی ممکن از آنان خواهد بود. برخلاف در مورد اول و دوم خواست‌ها صورت اجتماعی و مدنی دارند. شهروندان بدون طمع قدرت به آنچه تبعیض و پاسخ‌گو نبودن حکومت خوانده می‌شود، اعتراض دارند.

حالا پرسش این است که برخورد حکومت با این سه اعتراض چگونه بوده است؟ حکومت خواست اعتراضی جنبش روشنایی را نادیده گرفت و فضای اعتراض را برای این جنبش محدود ساخت: به کارمندان حکومتی اجازه اشتراک در اعتراض داده نشد؛ به نیروهای امنتیتی دستور برخورد قاطع داده شد؛ برای محدود نگهداشتن اعتراض در خیابان‌ها «کانتینر» گذاشته شد؛ مسیر اعتراض و نقطه‌ی اصلی تجمع خلاف خواست معترضان تغییر داده شد و محدود گردید. با وجود این حکومت در تأمین امنیت اعتراض ناکام بود و بعد از حادثه‌ی دهمزنگ نیز به خواست معترضان گوش نداد. این‌طوری با یک جنبش اجتماعی برخورد سیاسی و سلیقه‌ای صورت گرفت و بیش‌تر به تخریب و سرکوب آن کوشیده شد تا به رسمیت شناختن آن. در مورد جنبش رستاخیز تغییر نیز حکومت دست به محدودسازی فضا زد و خواست جنبش را نادیده گرفت. حکومت تلاش کرد مانع رسیدن اعتراض‌کننده‌ها به نقطه‌ی اصلی تجمع شود، در مقابل اعتراض‌‌کننده‌ها از خشونت، شامل فشار آب، گاز اشک‌آور و مهم‌تر از همه شلیک مستقیم و هوایی، کار گرفت، و نیروهای امنیتی تا حدی خشونت اعمال کردند و به دنبال اعتراض‌کننده‌ها افتادند که باعث کشته و زخمی‌شدن تعدادی از اعتراض‌کننده‌ها گردید. در مورد اعتراض ثبات و همگرایی اما برخورد طور دیگر بود؛ اعتراض با وجود مخالفت حکومت در مسیر اصلی آن برگزار شد. خواست حکومت برگزاری اعتراض در «چمن حضوری» بود که اعتراض‌کننده‌ها خلاف آن مطابق اعلامیه‌ی خویش اعتراض را در «فواره آب» برگزار کردند. در جریان اعتراض نه از استفاده‌ی قوه‌ی قهری خبری بود و نه از فشار آب خبری بود و نه هم از گاز اشک‌آور. اعتراض مطابق برنامه‌ی معترضین برگزار شد و با خوانش قطع‌نامه پایان یافت.

دیده می‌شود که برخورد حکومت با اعتراض‌ها همسان و بر مبنای ارزش‌های مردم‌سالاری و جامعه باز نبوده است. فضای اعتراض برای جنبش روشنایی و رستاخیز تغییر در مقایسه با اعتراض ثبات و همگرایی به مراتب محدودتر بوده است. حالا پرسش این است که در اعتراض ثبات و همگرایی چه چیزی متفاوت بوده که با برخورد خشونت‌بار و محدودکننده‌ی حکومت مواجه نشده است؟ به‌نظر می‌رسد پاسخ از یک طرف در قدرت بالقوه‌ی سیاسی و اقتصادی و از طرف دیگر در قدرت بالفعل نظامی سازمان‌دهندگان آن است. پیشگامان اعتراض ثبات و همگرایی، برخلاف جنبش روشنایی و رستاخیز، بخشی از قدرت سیاسی‌اند، از توان اقتصادی بالا برخوردارند و در مقابل خشونت امکان اعمال خشونت را دارند. طوری که خود اذعان داشته‌اند که «در صورت استفاده از نیروی نظامی افغانستان به جنگ خواهد رفت و این باعث از هم پاشی نیرو‌های امنیتی خواهد شد.»

می‌توان نتیجه گرفت که برخورد خوب حکومت با اعتراض ثبات و همگرایی نه براساس ارزش‌های مردم‌سالاری و جامعه باز که براساس ترس از برخورد متقابل خشونت‌بار بوده است. تعدادی از پیشگامان این اعتراض خود به مردم‌سالاری و جامعه باز باور ندارند و بخشی از سرکوب و محدودسازی فضا برای اعتراض‌های روشنایی و رستاخیز تغییر بوده‌اند. بنابراین اعتراض ثبات و همگرایی نه به‌عنوان یک حرکت اجتماعی-مدنی که به‌عنوان یک حرکت سیاسی و قدرت‌طلبانه باید دیده شود و مورد مطالعه قرار گیرد. این اعتراض بیش‌تر نمایش قدرت بوده تا اعتراضی به معنای اجتماعی-مدنی آن. با پیام ما به میدان می‌آییم، از همان مسیری که خودمان می‌خواهیم حرکت می‌کنیم، به نقطه‌ی اصلی که می‌خواهیم تجمع می‌کنیم، و اگر در مقابل ما از خشونت کار گرفته شود، ما هم دست به خشونت خواهیم زد. حکومت هم برای برخورد خوب با این اعتراض امتیازی کسب نمی‌کند. از آن رو که حکومت انتخابی دیگری در مقابل نداشته است. اگر حکومت توانایی استفاده از خشونت را در خود می‌دید، با توجه به برخورد آن با دو اعتراض دیگر، بدون شک از آن استفاده می‌برد. چه خواست آن دو اعتراض در مقابل خواست ثبات و همگرایی از حکومت به مراتب کم‌تر بود.

باری، در حکومت وحدت ملی امکان و فرصت اعتراض برای مردم وجود نداشته. اعتراض‌های مردمی در قالب جنبش‌های اجتماعی سرکوب گردیده و آن‌جا که گروهی امکان و فرصت اعتراض یافته دلیل‌اش بیش‌تر سیاسی بوده تا بر مبنای ارزش‌های مردم‌سالاری و جامعه باز.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *