«هزار و یک زن چون من»؛ فیلمی که می‌توانست در اسکار بدرخشد

«هزار و یک زن چون من»؛ فیلمی که می‌توانست در اسکار بدرخشد

زبیر رضوان

وارد بیمارستان اندرا گاندی (صحت طفل) که می‌شوید، در دستِ چپ پیاده‌رو، همان‌جا که بستگان کودکان بیمار منتظر می‌مانند، لوحه‌ای توجه‌تان را جلب می‌کند که پیام همکاری و تداوی بیمارستان را با «متضررین خشونت‌های جنسیتی» می‌رساند؛ منظور قربانیان تجاوز جنسی‌ است. همین‌طور به وزارت‌خانه‌ها که می‌روید، بخشی به‌نام (مدیریت عمومی محاسبه‌ی جنسی) دارند که منظور محاسبه‌ی کالاهای متعلق به وزارت‌خانه است.

این چیزی جز تسلط ادبیات سنتی و زن‌ستیزانه بر زبان رسمی نیست که حتا تا اداره‌های دولتی دامن گسترده است. شاید این بزرگ‌ترین مانع و از زوایایی نیز، هم‌وزن با تابوهای ذهنی مردان سنتی‌ست که واقعیت‌های دردناکِ شبیه داستان «خاطره» را نمی‌گذارند بازتاب پیدا کند. اغلب این قصه‌ها پنهان می‌مانند و در سینه‌های قربانیان زیر خاک می‌روند. شمار اندکی نیز که مانند خاطره شجاعت به خرج می‌دهند، با تردیدها و سانسورهای همین ذهنیت که مسلط بر ساختارهای عدلی و قضایی‌ست مواجه می‌شوند.

فیلم «هزار و یک ‌زن چون من» در یک لایه، انگشت انتقاد بر چنین رسمیاتی می‌گذارد. در لایه‌ی عمیق‌تر اما، بحث همان درد کهنه‌ی افغانستان است: زن، حق و اهمیت زن، و نگاه ابزاری و مصرفی به زنان.

هرچند، دشواری زن بودن در افغانستان، داستان فیلم‌های زیادی بوده‌اند، اما این فیلم از نگاه ریزبینانه‌ی فیلم‌سازی بررسی می‌شود که متفاوت می‌اندیشد و به جزئیات زندگی تلخ زنان در افغانستان از زاویه‌ی منحصربه‌فردی می‌نگرد. فیلم بحث جدی‌تری را دنبال می‌کند و براساس یک تجاوز تلخ و متفاوت جنسی روایت شده است. تجاوز یک پدر بر دخترش و در نهایت با این نیت که در آینده نواسه‌اش (نواسه‌دخترش) را نیز به بهره‌داری جنسی بگیرد.

ساختن این فیلم به همان پیمانه که دعوای قضایی خاطره دشوار بود، برای فیلم‌ساز نیز کار ساده‌ای نبوده است. ذهنیت مسلط سنتی و غیرت‌مند بارها مانع جدی در برابر ساختن این فیلم بوده است. بنابراین ساخت این فیلم بیش‌تر از چهارسال را در بر گرفته است.

از رهگذری هم، قربانی در هزار و یک ‌زن چون من یکی نیست، دو تا نیست، چهار نفر هم نیستند. در واقع، شش نفر در این قصه قربانی‌اند. دو کودک خاطره که پس از اشراف بر سرنوشت خویش، اندوهی سنگینی را تجربه خواهند کرد و آن ممکن است تا پایان عمر همراهی‌شان کند، دو برادر خاطره که قطعا زند‌گی برای‌شان مفهومی جز تلخی و ازهم‌پاشید‌گی خانواده نخواهد داشت، مادر خاطره که سرنوشت تباهی هم‌مانند دخترش دارد و بالاخره خود خاطره، که فراموشی از او هزینه‌ی گرانی خواهد طلبید.

فیلم هزار و یک‌ زن چون من، ساخته‌ی صحرا مانی همان‌گونه که شایسته‌اش بود، در جمع 33 مستند از کشورهای گوناگون، از سوی پنجمین دور جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم زنان هرات، فیلم برتر شناخته شد. علاوه‌براین، این فیلم تا کنون توانسته است بیش از ۳۰ جایزه‌ی بین‌المللی به‌دست آورد و در گوشه‌های مختلف جهان و افغانستان به نمایش برود. با این حال، فیلم را به اسکار نفرستادند.

این فیلم شایستگی رفتن به اسکار را داشت، اما از سوی مافیای فرهنگی افغانستان به‌شدت مورد بی‌مهری قرار گرفت. زدوبندهای کمیته‌ی گزینش فیلم برای اسکار سبب شد تا فرصت درخشش این فیلم در اسکار را گرفته شود. فیلمی که اهمیت نشان‌دادن لایه‌های زیرین و پنهان جامعه را به خوبی می‌داند، نباید با این بی‌توجهی مواجه می‌شد. برای سینمای افغانستان، بسیار بااهمیت است که فیلم‌سازان جسارت به خرج دهند و آنچه را که دسترسی به آن دشوار است، به تصویر بکشند. «خاطره» نیز از همان بخش جامعه است که دسترسی به او آسان نیست. فیلم هزار و یک‌ زن چون من، خاطره را در بین خرابه‌های کابل پیدا کرد و به جهان نشان داد. این فیلم می‌توانست به خوبی در اسکار بدرخشد، رد نشود و در آن‌جا نامی از افغانستان به‌جا بگذارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *