ما: جناب مشاور، بدون مقدمه برویم سر اصل مسأله. شما مشاور معاون دوم رییسجمهور هستید. معاون رییسجمهور معمولا در جلسات مهم تصمیمگیری حکومتی دیده نمیشود. حداقل عکسهایی که از این جلسات منتشر میشوند نشان میدهند که جای استاد دانش در این جلسات خالی است. خالی که چه، جایش کس دیگری مینشیند. شما فکر نمیکنید که این مسأله را باید با استاد دانش در میان بگذارید؟
مشاور: چرا. شما درست میگویید.
ما: پس چرا در میان نمیگذارید؟
مشاور: ببینید، ادب مرد بِه ز دولت اوست.
ما: یعنی چه؟
مشاور: یعنی بیادبی میشود که آدم به مرد نازنینی چون استاد دانش چیزی بگوید.
ما: شما که چیز بدی نمیگویید. فقط مشورت میدهید که قدر موقعیت خود را بیشتر بداند.
مشاور: آری، ولی خود استاد معتقد است که ادب بر دولت مقدم است.
ما: یعنی شما میگویید که امکان ندارد آدم هم ادب داشته باشد و هم در جلسات مهم دولتی شرکت کند؟
مشاور: دقیقا. به همین خاطر استاد چون ادبش خیلی زیاد است، شرکت نمیکند.
ما: این خیلی جالب است. مگر در جلسات دولت چه میگذرد که آدمهای باادب نباید در آن شرکت کنند؟
مشاور: ندیدهاید. خیلی بد است. غنی چیغ میکشد، داوود سلطانزوی فحش میدهد…
ما: ببخشید، داوود سلطانزوی هم در این جلسات هست؟
مشاور: بلی. ایشان قرار است در حکومت بعدی مشاور رییسجمهور باشد.
ما: ولی حالا که هنوز حکومت بعدی تشکیل نشده.
مشاور: درست است. ولی آیا امرالله صالح که در صدر مجالس مذکور مینشیند در حکومت فعلی مقام رسمی دارد؟
ما: خوب، این سوال ما هم هست. چرا آقای صالح در این جلسات هست و آقای دانش، معاون دوم رییسجمهور، نیست؟
مشاور: نه، شما کجبحثی میکنید.
ما: کجبحثیاش کجا بود؟ شما این سوال را مطرح کردید.
مشاور: شما از چوکات ادب خارج شدید.
ما: چطور؟ شما سوالی مطرح کردید و ما هم همان سوال را تکرار کردیم. در ضمن، همین چند وقت پیش یکی از مشاوران استاد دانش گفت که همهی مردم افغانستان خسربرههایش هستند. آن وقت چرا کسی به ادب آن آقا اعتراض نکرد؟
مشاور: استاد دانش میخواست اعتراض کند. اما ادب اجازهاش نداد. شاید باور نکنید. استاد دانش بهخاطر آن کمنت مشاور خود یک هفته شبها در تاریکی از خانه بیرون میرفت و در پشت شهرک حاجی نبی سر خود را در چاه میکرد و میگریست. من با گوش خود شنیدم که استاد دانش در یکی از خطبههای دروندفتری خود میگفت که اگر یک معاون رییسجمهور از این درد بمیرد، بر او ملامتی نیست.
ما: ولی استاد دانش میتوانست بهسادگی آن مشاور خود را تنبیه کند.
مشاور: اولا ادب استاد اجازه نمیدهد که روان نازک یک مشاور را که بهتازگی داماد کل افغانستان شده، با تنبیه بیازارد. ثانیا، ارسطو در کتاب محاکات میگوید که تنبیه اثر معکوس دارد. فردا دیدی که مشاور تنبیه شده گفت که زن و مرد افغانستان زن من هستند. آن وقت چه کار کنیم؟ البته من به حقوق زنان احترام دارم. عنصرالمعالی کیکاووس هم مضمونی قریب به همین سخن ارسطو دارد. اگر توجه کرده باشید، رواقیون در مدارس خود…
ما: ببخشید، بحث را خیلی پیچیده نکنیم. اصلا بگذریم از این قضیه.
مشاور: نه، چرا بگذریم؟ این مسأله خیلی مهم است. حکومتها میآیند و میروند، اما ادب انسان است که در تاریخ میماند. یک مثال بدهم: احمد شاه بابا چند بار به هند حمله کرد و انواع غنایم را با خود آورد و مناطق وسیعی را تصرف کرد. اما امروز آیا انسانهای آگاه کابل او را بیشتر دوست دارند یا استاد حیدری وجودی را؟ ما باید درازمدت را ببینیم. یا همین عبدالرحمان خان جابر چه ستمها که نکرد. مردم ما را با پررویی تمام از سرزمینهایشان کوچ داد. میدانید دیگر. ولی امروز قنبر علی تابش است که به میهمانی ارگ دعوت میشود نه عبدالرحمان خان. این مهم است.
ما: جناب مشاور، سوال اصلی در این گفتوگو این بود که …
مشاور: نه، شما کجبحثی میکنید.
ما: تشکر از وقتتان.
مشاور: والسلام علی من اتبع الهدی.