نویسنده: دن ریتر
منبع: مجلهی سیاسی
برگردان: خلیلالله حمیدی
امریکاییها دوست دارند که جنگ را به صورت روشن و قاطعانه ببرند. این، روش امریکاییها در جنگ است. اما گاهی اوقات زمان کمک نمیکند و ملت باید انتظار کمتری داشته باشد: یعنی پیروزی اندک بهتر از شکست تحقیرآمیز است. نتایج جنگهای کوریا، ویتنام و عراق چنین بود.
ما در حال حاضر در مورد افغانستان نیز با چنین پیامدی روبهروییم. پس از سیزده سال جنگ، بیش از 2300 کشته، بیش از دهها هزار مجروح و نزدیک به یک تریلیون دالر هزینهی مالی، رییس جمهور اوباما بعد از آخرین سفرش به افغانستان، از خروج کامل نیروها در پایان سال 2016 خبر داد. ایالات متحده قصد دارد افغانستان را در یک حالت متوسط ترک نماید؛ یعنی نه طالبان قدرت را تصاحب کرده و جنایات وحشتانگیز بهراه بیندازند و نه دموکراسی به شکل گسترده، مشروع، باثبات و قوی استحکام یافته است. اوباما بهصراحت نتایج کمتر رضایتبخش جنگهای چندین ساله را پذیرفته است، اینکه «افغانستان یک سرزمین ایدهآلی نخواهد بود و تبدیل کردن آن به یک سرزمین امن نیز مسئولیت امریکا نیست».
برای برخیها، موفقیت نسبی افغانستان به اندازهی کافی رضایتبخش نیست. بهدنبال اعلام خروج در سال 2016، جمهوریخواهان انتقاداتشان را نسبت به اعلام خروج ابراز داشتند. جان بونر، سخنگوی سابق کاخ سفید، مخالف ترک زودهنگام است و این ترک را «عقبنیشنی از خط دروازه» نامید و مأمور خدمات مسلح کاخ سفید، باک مککین نگران این طرح است. «این طرح را تکرار اشتباهات امریکا در عراق میداند، جایی که اوباما آن را در هرجومرج رها کرد و در ایجاد یک امنیت پایدار و مشارکتی ناکام ماند». و نیز هیأت تحریریهی واشنگتن پست یادآوری نموده است: «به نظر میرسد رییس جمهور اوباما در سیاست خارجی ایدیولوژی را جاگزین واقعیتها نموده است».
اگرچه منتقدان اوباما تصمیم این هفتهی وی را معادل به تصمیم خروج از عراق دانسته و آن را مشابه پیمان صلح جنوری 1973 پاریس برای پایان دادن به جنگ ویتنام نیز میدانند. پس از سال 1973، ویتنام جنوبی توسط ویتنام شمالی فتح شد و در برخی جهات، بدترین سناریوی آن زمان در افغانستان قابل پیشبینی است. نیروهای امنیتی محلی قادر نیستند بعد از خروج نیروهای ایالات متحده، امنیت را حفظ نمایند و احتمال میرود دولت بهزودترین فرصت دچار مشکل شده و یک رژیم ضدامریکایی قدرت را بهدست بگیرد. با احتمال زیاد، اما بعید است، اوضاع چقدر وخیم خواهد شد؟ یا با منافع امریکا چه اتفاقی خواهد افتید، زمانی که در سال 2018 ما تماشاگر تخلیهی مقامهای سفارت امریکا بهوسیلهی هلیکوپتر از بام آن باشیم؟
تجربهی ویتنام درس خوبی برای فکر کردن در مورد پایان جنگ افغانستان است یا حداقل، تجربهی مفیدی برای تعامل امریکا در موارد مشابه است. به یاد داشته باشید، بدترین سناریوی ویتنام، عواقب فاجعهباری برای منافع امریکا- آن طور که انتظار میرفت- بهدنبال نداشت. بلوکهای جهان فرونپاشیدند و دیگر کشورها هم تبدیل به نظامهای کمونیستی نشدند. خروج امریکا صحنه را برای تجاوز کمونیستها هموار نکرد و متحدان ایالات متحده هم از چتر امنیتی امریکا فرار نکردند. ویتنام، به غیر از حمله به کامبوج پل پوت در سال 1979، به همسایگان خود حمله نکرده است و از سال 1975 به بعد، به عنوان یک وزنهی مفید در برابر چین ظهور نموده است، که از جمله مخالفت آن در اقدام گسترش چین در جنوب دریای چین قابل اثبات است. در حال حاضر ایالات متحده و ویتنام دو شریک تجاری اند. خلاصه، حتا زمانی که یک متحد امریکا بعد از پیروزی کوتاه سقوط کرد، منافع ملی امریکا زیاد آسیب ندید.
برای افغانستان، درس ویتنام یک تجربهی مفید است و باید مواظب بود که کشور با تشدید پیامدهای منفی، تحت کنترول کامل طالبان قرار نگیرد. رژیم طالبان میتواند یک دولت منفور در سطح جهانی باشد و در انزوا قرار گرفتن آنها ممکن است دامن جنگ را به خارج از افغانستان بکشاند.
همان طور که ممکن است افغانستان تبدیل به پناهگاه امن تروریستان شود، مهم است تا به یاد داشته باشید که افغانستان تنها کشور امن تروریستان در سراسر جهان میتواند باشد. تروریستان پناهگاههای امن در بسیاری از مناطق، از جمله سومالی، مالی، لیبی، فلیپین، لبنان، یمن، پاکستان و کلمبیا ایجاد کردهاند، اما به اطمینان باید گفت که بیشتر تروریستان میتوانند در افغانستان پناهگاه امن بسازند؛ زیرا غیر از امریکا، دیگر هیچ کشوری در صدد مبارزه با تروریستان در این سرزمین نیستند.
درس دیگر از ویتنام، اهمیت شناخت سیاستهای جاگزین برای تهدید اصلی است. بعد از ویتنام، ایالات متحده راه دیگری را برای مبارزه با کمونیسم در پیش گرفت. در جنگ جهانی علیه تروریسم، ایالات متحده روشهای مبارزه با تروریسم، با اثربخشی بیشتر و هزینهی کمتر را کشف نموده است، که از دولت ضعیفی مثل افغانستان گرفته تا دولت پایدار ناروی میتوانند از آن استفاده کنند. حملات هواپیماهای بدون سرنشین میتوانند هم خشونت را کاهش دهند و هم در از بین بردن سازمانهای تروریستی مؤثر واقع شود. بهبود و افزایش اطلاعات میان نیروهای امنیتی و تیم مبارزه با تروریستان توانسته افزایش خشونت تروریستان را کاهش دهد.
اما شهرت و اعتبار جهانی امریکا چه؟ سناتوران جمهوریخواه، لیندزی گراهام، کلی ایوت و جان مککین بعد از اعلام اوباما چین اظهار داشتند: «اعلام خروج باراک اوباما دشمنان ما را تشویق و شرکای ما را در افغانستان و منطقه دلسرد میسازد» و بسیاری هراس مشابه نسبت به خروج از افغانستان با خروج ویتنام دارند، که آن کابوس تا هنوز پاک نشده است.
ما نباید در مورد خروج امریکا از افغانستان مبالغه کنیم. در داخل کشور، روابط پیچیده اند تا هراس ساده و جناح طرفدار استقرار نیروهای امریکا بیشتر است. اگر دولت افغانستان برای تعهد درازمدت امریکا خیلی ناامید است، چرا برای امضای پیمان امنیتی دوجانبه تا حال بر نیازمندیهایش اصرار ورزیده است؟
در خارج از افغانستان، نشانههای بسیاری از تعهدات امریکا برای ثبات منطقه و مبارزه با تروریسم موجودند. نیروهای ایالات متحده در کنار دولتهای آفریقایی و خاور میانه برای مبارزه با تروریسم و دیگر اشکال خشونت کار میکنند. حملات هواپیماهای بدون سرنشین، عملیات نیروهای ویژه، آموزش و کمکهای نظامی به صورت قابل توجه ادامه دارد و نیز استقرار نیروهای دریایی امریکا در خلیج فارس و اقیانوس هند ادامه خواهد داشت. شهرت و توانایی امریکا ساده نیست که به یک سخنرانی فروریزد.
دستیابی به پیروزی قاطع، هدف امریکاست. اما این پیروزی با انتخاب سیاست یک خارجی درست و با ابزار مناسب قابل امکان است. پیروزی در افغانستان از اساس تاریک است که هیچگاه توسط ایالات متحده دریافت نشده است. اتحاد جماهیر شوروی در سالهای 1980 یا بریتانیا در قرن نوزده نیز نتوانستند بهدست بیاورند. گفتهی اوباما کاملا درست است: سیزده سال جنگ، حال زمان آن است که رضایت دشوار را باید پذیرفت و باید بخشی از موفقیت در سیاست خارجی را قبول و این فصل را بسته کرد.