نقل شده که وزیر خارجهی امریکا گفته طرفهای درگیر جنگ در افغانستان دست از خودنمایی بردارند.
گفتند شوروی را برای ما شکست بدهید؛ دادیم. گفتند بگذارید ما صدهزار نظامی با توپ و تانک و طیاره به وطنتان بفرستیم که خاکتان را باد کنند؛ گفتیم بفرمایید. گفتند قوت را انرژی، ارتباط را کمیونیکیشن و سخنرانی را اسپیچ بگویید؛ اطاعت کردیم. نمیدانستیم که به امریکایی سر دست خود را بدهیم، از بیخ بازوی آدم میگیرد. حالا میگویند دست از خودنمایی بردارید.
افغان با خودنمایی زنده است. ماهی را از آب بیرون بیار و سر ریگ خشک بینداز، افغانی میشود که خودنمایی را سرش ممنوع کرده باشی.
کاکا حرف «عین» را خیلی خوب تلفظ میکرد؛ ولی طاقتش نمیآمد که آن گنج گرانبها را پنهان نگه دارد. سر نماز که میایستاد میگفت بسم اللاع الرعمان الرعیم. وقتی دید مردم افغانستان متوجه استعداد عینیاش نمیشوند، به عراق رفت و همانجا ماندگار شد. حالا در بغداد هر روز عربها را به چالش تلفظ عین دعوت میکند.
یک آشنای ما یک زیرتنبانی راهراه معروف به السانتراج خریده که چنان که از نامش پیداست باید زمستانها زیر تنبان پوشیده شود. این برادر تنبان کوتاه میپوشد که پاچهی السانتراجش را مردم از زیر تنبان ببینند و انگشت حیرت در بینی خود فرو کنند.
افغان حتا به نر بودن خود افتخار میکند. میگوید «لالایت نر است.» شما میدانید که ایشان نر است. سه و نیم سیر ریش چرکین بر صورتش هست، اسمش وحشت الحق هست، صدایش غورس میکند و عقل به ذره نه. حاجت به اعلامیه پخش کردن نیست. میدانید که نر است و افغان است. در ضمن، در اثر تلاش شباروزی خودش نیست که نر شده. حتا از شکم یک نر هم متولد نشده. طبیعت دیده که مغزی که نکوست از بهارش پیداست، گفته بیا این را نر بسازم که خریت و نریتاش صحیح قافیه بدهد.
البته خودنمایی مخصوص نران ما نیست. یک پرمیلا جان در کوچهی ما بود. از دست خودنمایی مشکل روانی پیدا کرد. این خانم از میان همهی کفشهای جهان بوتِ کریدار سیخکی را زیاد دوست داشت. سیخ کریاش یک و نیم بلست میشد. از خانه به دانشگاه با آن بوت پیاده میرفت. بعد از یک و نیم سال همه به جمع ستایشگران بوت او پیوستند اما او به مشکل روانی دچار شد. او را به روسیه بردند و در آنجا داکترها مرض او را «هراسِ افتادن از ارتفاع بوت» تشخیص دادند. براساس تشخیص داکترها، کسانی که به این بیماری ویرانگر مبتلا میشوند، ابتدا در خواب میبینند که پایشان تاب خورده و نقش زمین میشوند. بعدها هر بار که در بیداری بر کری بوت خود جلوس مینمایند، از ترس افتادن رفته رفته آسیب مغزی میبینند. با وجود این، میگویند میارزد.
شما فکر میکنید انتحاریها چرا خود را سر چهار راه منفجر میکنند؟ اگر فکر میکنید که چون سر چهارراه جمعیت زیاد است و میخواهند تعداد زیادتری را بکشند، اشتباه میکنید. خودنمایی است. میخواهند همهی مردم ببینند که انتحاری چه رقم خودش را تکه تکه کرد. هر وقت دیدید که انتحاری زیاد تکه-پاره نشده، مطمئن باشید افغان نیست. انتحاری افغان امید دارد که هموطنانش بگویند «بر پدرش لعنت، اولاد خر پارچههای بدنش سر شاخ درختان پخش شدند.» همین جمله روحش را شاد میکند.
وزیر خارجهی امریکا هر امر دیگری دارد مردم و هر دو رییسجمهور ما آمادهی خدمت هستند. ولی حرف دهانش را بفهمد و از ما نخواهد که از خودنمایی دست برداریم. نمیتوانیم.