«ابرزَن» نامی چالش‌برانگیز

رویا سادات

نام من در فهرست طرح‌های «ابرزَن» سال  2020، برایم مملو از شگفتی و زیبایی دردناک است. این حس را در برابر هیچ تقدیر و دریافت تندیسی نداشتم. احساس می‌کنم این بار با آینه‌ی خودم مواجه شدم. مسیر کار زندگی‌ام در اثر زیبا و شگفت‌انگیز و یا فلسفه‌ای در قامت یک لباس…

دامن از رگه‌های سرخ که در پیچ و تاب مسیرهای صخره مانند در جریان است، آغاز می‌گردد. رگه‌های سرخ شاید خون دلی باشد که وصل می‌شود به پهنای وسیع‌تر، شعله‌های آتش یا به قول طراحش فرش سرخ… و آنچی که برای من گیرا است ادامه‌ی آن رگه‌های سرخ یا خون دلی که هنوز جریان دارد.

همین‌ طورطرح‌های مملو از هیجان از فروغ فرخزاد (ایران)، اسما جیلانی جهانگیر (پاکستان)، میرمن پروین، پروین پژواک…

اما اوج زیبای و درد در این نمایشگاه دیدنی به رخشانه وصل می‌گردد…

موسیقی آرام که گاهی تبدیل می‌شود به امواج خروشان و ترا با خود می‌برد در اعماق بی‌چارگی‌های زنان سرزمینت و یا شاید بار حسرتی را روی دوشت پهن می‌کند. حسرت نبودن رخشانه‌ها…  انعکاس نورهای پهن شده در زمین با تصوری از ناله و زجه و فرود آمدن انبوهی از سنگ‌ها در قامت سفید‌پوش بی‌پناه، تراژیدی قرن را با بهترین شیوه‌ی ممکن هنری برایت بازگو می‌کند و فریاد خفته‌ای گلویت را بیدار می‌کند.

می‌دانم حرف زدن در مورد این برنامه نیاز به درک و شناخت بیشتری دارد و مخصوصا اینکه در افغانستان کمتر با هنرهای مفهومی یا روش‌های متفاوت مثل اکسپرسیونیزم، مقابلش منیمالیسم و امثال هنرهای اندیشه‌گرا، زیبایی‌شناسانه و چند بعدی کار صورت گرفته است و این طرح هنری «ابرزن» با تبلوری از چندین هنر بومی در ذات خود کاملا هنر نو و بکر است  هرچند به نظر من تنها نو بودن کافی نیست؛ مهم این است که اندیشه‌ای را ارایه کند حتا در قالب هنر برای هنر.

محتوای این طرح «ابرزن» با استفاده از هنرهای بومی-شرقی  با رویکرد مدرن ما را به مفاهیم متعددی می‌رساند. هر بازدیدکننده‌ای را به فکر کردن دعوت می‌کند و در ذهنش یک دنیا زیبایی را خلق می‌کند و یا گاهی با بغضی دردناک رهایش می‌کند.

در کشوری که فصل‌ها جنگ روی آفتاب زندگی‌اش سایه‌ی شوم و شررباری را افگنده است، هنر و خلاقیت نیز به مرز نیستی می‌رسد. زندگی‌ها بیشتر غمگین، شادی‌ها کم‌پیدا و اذهان به دلایل مختلف از رنگ‌ها، تفاوت‌ها، حتا زیبایی‌ها دور می‌گردند و در همچون شرایطی، این هنرورزی‌ها جرقه‌ای با اهمیتی است. مخصوصا پرداختن به کار زنان با هنرمندی زن پیام  عینی‌تر، زیباتر و متفاوت از دیروز را ارایه می‌کند؛ دیروزی که همیشه زن در ادبیات، هنر، ترسیم و نقش ـ موسیقی و سایر هنر‌ها ملکه‌ی زیبایی ذهن مردانه با زلفان افشان و توصیف ظاهری که تجلی و مظهر عشق و دلدادگی آن هم با قهرمانی‌های بیشتر مردانه، معشوق و همسر، مادری فداکار، مظهر توکل و پرهیزگاری … بوده است فقط گاهی در پشت قصه‌های پردرد زندگی قرار دارد و همین‌گونه در کنار ادبیات شما در هنر، تاریخ… جایگاه و تصویر زن خردمند، دانش‌اندوز، هنرمند، هنرپرور، سیاست‌مدار، سیاست‌گر و … را بسیار اندک سراغ دارید که بیشتر این چشم‌پوشی ریشه در افکار مردسالارانه دارد و اندکی از کم‌کاری زنان در این عرصه است.

بنابراین کار و پی‌کار زیادی نیاز است تا زن تبلور واقعی و عینی‌اش را در ذهن و ضمیر همگان پیدا کند و ویژ‌گی‌های بارز و متعالی زن با مفهوم واقعی‌اش تبارز کند. اینکه زنان پیوسته و همواره مدافع حقوق بشر، دادخواهان واقعی برای برابری، عدالت اجتماعی، حقوق شهروندی بوده و هستند.

زنان سفیران واقعی صلحند. برای همین می‌توان ابرزن‌های زیادی داشت و در ختم رادا اکبر و تیمش را خسته نباشید می‌گویم و می‌خواهم بگویم هر چند این نام استعاری مفهومی باشد، اما برای من بار سنگینی دارد و اولین کسی که می‌تواند مرا در برابر این عنوان به چالش بکشد مادرم خواهد بود. او و همنسلانش حرف‌های نهفته‌ای زیادی دارند. روزی که مادران ما سخن بگویند، ابرزن نام با مسمای برای همه‌ی زنان افغانستان خواهد بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *