روز کودک و کودکان فراموش شده

دیروز، روز جهانی کودک بود. ارگان‌های دولتی، نهادهای مدنی و برخی سفارت‌خانه ده‌ها برنامه‌های رنگارنگ و مجلل برای گرامی‌داشت از این روز در سراسر کشور برگزار کردند. رسانه‌ها برای کودکان افغانستان مرثیه‌سرایی‌ها کردند، نهاهای مدنی و سازمان ‌های انتفاعی به بهانه و نام روز کودک، پروژه‌های پرسودی زدند، تیم‌های انتخاباتی از این فرصت کمپاین تبلیغاتی به‌راه انداختند، سیاست‌مداران و مسئولان دولتی برای بهبود وضعیت کودکان، وعده‌های پوشالی سر دادند و بدین ترتیب، امسال نیز در افغانستان موفقانه از روز جهانی کودک تجلیل به عمل آمد! اما کودک افغانی و آن‌هایی که در فقر و رنج به‌سر می‌برند، هیچ ندانستند که این روز به نام آن‌ها تجلیل شده است. کودکان کار و کودکان خیابانی هم‌چنان روز گذشته را در کوچه‌ها و سرک‌ها برای یافتن لقمه نانی دویدند و آخر شب را نیز گرسنه و دست خالی به خانه‌های‌شان بازگشتند. تجلیل از روز جهانی کودک به سنت محکم در افغانستان تبدیل شده و حکومت فکر می‌کند که با تجلیل از این روز، حق کودکان افغانستان را ادا و به رنج و محرومیت‌های آن‌ها پایان داده می‌شود.

کودکان بزرگ‌ترین قربانی چند‌دهه جنگ و خشونت در افغانستان بوده‌اند؛ علی‌رغم این‌که همه روزه تعداد زیاد کودکان در جنگ‌ها، حملات انتحاری و بمب‌گذاری‌های کنار جاده‌ای کشته می‌شوند، بیش‌ترین پیامدهای منفی نابه‌سامانی‌های موجود نیز بر همین قشر وارد می‌شوند. در حال حاضر افغانستان بیش‌ترین میزان کودکان معلول، بی‌سرپرست و کودکان کار و خیابانی را داشته که همه روزه بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود.

براساس گزارش سازمان بین‌المللی کار، بیش از نیمی از کارگران کوره‌های خشت‌پزی در افغانستان را کودکان تشکیل می‌دهند و رقم استخدام کودکان در کارهای شاقه نیز رو به افزایش است. بهبود وضعیت کودکان، به عنوان بخشی از حقوق بشر در کنار سایر موضوعات و اولویت‌ها، یکی از برنامه‌های اصلی و مهم حکومت افغانستان و جامعه‌ی جهانی بوده و در این مسیر هزینه‌های زیادی صرف گردیده‌اند، اما هنوز نتوانسته به درد و رنج میلیون‌ها کودک فقیر و محروم در گوشه و کنار افغانستان رسیدگی نموده و بهبودی‌ در زندگی آنان ایجاد کنند.

هم اکنون در روستاها و شهرهای خرد و بزرگ افغانستان، صدها هزار کودک بی‌سرپناه و آواره، برای تأمین آب و نان خود و خانواده‌‌های‌شان، صبح تا شام پهنای خشن و بی‌روح جغرافیای فقر و فاجعه را می‌دوند و در فرجام نیز دست خالی با روح علیل و تن خسته، مأیوسانه به خانه باز‌می‌گردند.

هرچند در ده سال گذشته صدها هزار کودک وارد مکاتب شده‌اند، اما هنوز هم کودکان نیازمند و محکوم، در کوره‌های خشت‌پزی، کارخانه‌های گوناگون و مزرعه‌ها استثمار می‌شوند ‌یا هم در آتش خصومت‌های کور و جنگ‌های نا‌فرجام می‌سوزند و کشته می‌شوند.

بدون تردید، در افغانستان کودکان یکی از مظلوم‌ترین قشرهای جامعه بوده که در معرض آسیب‌های گوناگون قرار دارند. هم اکنون علاوه براین‌که از کودکان در کارهای شاقه استفاده می‌شو‌د ‌یا مجبورند برای به‌دست آوردن لقمه نانی، شب و روز را در سرک‌ها بگذرانند، تعداد‌ی نیز به کام گروه‌های دهشت‌افگن و شبکه‌های تروریستی افتیده و در عملیات‌های انتحاری و فعالیت‌های جنگی در میدان‌های جنگ استفاده می‌شوند.

با این‌که دولت تمامی کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق طفل را امضا و به اکثر پیمان‌ها در زمینه‌ی حقوق بشر متعهد شده است و در سیاست‌های اعلانی خود در داخل کشور نیز، بهبود وضعیت کودکان را در دستور کار خود قرار داده است، اما به صورت عملی و عینی، به وضعیت کودکان آسیب‌پذیر و نیازمند رسیدگی نشده است.

کودکانی که در معرض استفاده‌های منفی گوناگون قرار می‌گیرند ‌یا در کوره‌های خشت‌پزی استثمار می‌شوند، نمی‌دانند که در کنوانسیون‌های حقوق کودک چه چیزی وجود دارد و حکومت افغانستان مکلف به چه اقداماتی برای آنان می‌باشد. سیاست‌های اعلانی و تبلیغاتی به درد کودکان نیازمند افغانستان نخورده و اقدامات عملی و عینی برای رهایی آنان از استثمار و بهبود وضعیت زندگی‌شان، تنها امری قابل قبول و مؤثر در این زمینه می‌باشد.