ما در این در نه پی حشمت و جا آمدهایم
از پس حادثه اینجا به پنا آمدهایم
ابوالمعانی بیدل
خدمت پدر بزرگوارم سلام و عرض ادب دارم. ایمیل مشتاق حسین جان که حامل نامهی عطرآلود شما بود امروز چشمم را نواخت و روز مرا ساخت. هرچند پرندهی سبز خیالم میل پریدن بر قلههای زمردین خاطرات شیرین گذشته دارد، وجدانم بر من نهیب میزند که این فرصت کوتاه را باید محمیل آگاهی و جرقهی بیداری ساخت و با پدری باید سخن گفت که به قول چگوارا در تمام عمر رنجبار خود نوماد ریسمان بدوشی بوده است و اینک در جنگی نابرابر با سلاح شیمیایی وحشت مدرن مساف در مساف گردیده است.
پدر بزرگوارم،
احترام شما بر من واجب است، اما با دریغ و اسف تحلیل شما از خلقت، نوضج و شیوع کرونا فرسنگها با واقعیت فاصله دارد. هرچند صاحبان شرکتهای چند ملیتی در تبانی کامل با همکاسگان دولتیشان تبلیغ میکنند که ویروس کرونا در چین پدید آمده و به بقیهی جهان پخش گردیده، حقیقت غیرقابل انکار این است که طراحی این ویروس از پسین سالهای قرن بیستم در لابراتوارهای امریکا زیر کار بود. این مولود خبیص را والد پلیدی است که چهرهی بزک کردهی حقوق بشریاش حتا شما را فریفته است. وقتی در نامهیتان خواندم که گفتهاید طرفدار امریکا هستید، آن سخن مشهور تروتسکی در خاطرم برق زد که امپریالیسم کرگدنی است که در عکس زیباست، اما در واقعیت به هیچ قیمتی نباید در برابر شاخهای خونآلودش ایستاد.
پدر عزیزم،
برای من بسی دشوار است که بپذیرم شما نیز مسهور گفتمان امریکامحور قدرت شدهاید. آیا گاهی با خود اندیشیدهاید که وقتی اباذر غفاری با استخوان بر سر خلیفهی مسلمین کوفت و به خاطر آن کنش انقلابی خود ستمها کشید، چرا چنان کرد؟ امروز هم داستان همان داستان است پدرم، سرورم. وقتی که مناسبات تولید در یک جامعه طبقاتی میشود و مازاد تولید ناشی از ماشینی شدن چرخهی تولید به جای آن که صرف آگاهی کارگران شود برای تحکیم سلطهی صاحبان سرمایه به کار افتد، انتظار چه معجزهای را دارید؟ این است که شما در بالاخانهی خانهی کاکایم محبوس میشوید (به تمامی اعضای محترم خانوادهی ایشان سلامهای صمیمانهی مرا وسیله شوید)، اما کسی که به قول انگلس نشان عرقش را حتا در یک خشت از قصرهای مجلل شهر نمیبینیم به دور از آفت کرونا مشغول عیشرت است و بر روزگار تیرهی دوزخیان روی زمین، به قول زنده یاد فرانتس فانون، قهقهه میزند. برای من به عنوان یک سوسیالیست دیدن این صحنههای فجیع سخت دردآور است.
پدر بزرگوارم،
به من نوشتهاید که لیمو بخورم. آیا شما میدانید که همین لحظه که من این نامه را به نگارش درمیآورم در حومهی موگادیشو پایتخت سومالیا میلیونها سیاه در زبالهدانیها دنبال یک لقمه نان میگردند؟ آیا شما فیلم لس میزربل را که با الهام مستقیم از انقلاب فرانسه ساخته شده دیدهاید؟ آیا اگر من لیمو بخورم و معذالک به کرونا دچار نشوم، شکافهای وحشتناک طبقاتی در جهان سوم کاهش خواهد یافت؟
نوشتهاید که مردم در کوچههای کابل بیپروا هستند. پدر مهربان من، این بیپروایی معلول منطقی الیناسیون سرکوب شدگان تاریخ در چارچوب جبر تاریخی است. ژیژک راست میگوید که کمپلکسهای نظامی صنعتی در بازتولید روحیهی گریز از اتوریته نقش کاتالیزور دارند.
پدر عزیزم،
به حاجی مهدی منطقه خاره بگویید که سلطان خواهر زادهی خود را نصیحت کند. به او بگویید که اینجا لندن است و ممدلی از کسی ترس ندارد. خواهرزادهاش از اینجا به وطن زنگ زده و آوازه کرده که ممدلی تا به حال پیسهی مردم را که پانزده سال پیش در زاهدان گرفته بود پس نداده. من به گور مردهها قسم یاد میکنم که یک قران از مردم پیسه نگرفته بودم. قصه آن پیسه این طور بود که استاد افتخاری در آن وقت در زاهدان از بچهها پیسه جمع کرده بود که یک گوساله بخریم و نذر کنیم. من وقتی که پیسه را به بلوچ صاحبِ گوساله دادم بلوچ به من گفت که از پشت بازار بروم تا گوساله از موترهای داخل بازار نترسد. متاسفانه در آخر بازار پایم لخشید و ریسمان گوساله از دستم خطا خورد. گوساله فرار کرد و من دیگر نتوانستم آن را بگیرم. به حاجی مهدی بگویید که آن وقت در وطن یادتان هست که در فاتحهی خواهرش نان کم شده بود و من و جمعه رفتیم از جیب خود یک بوجی آرد دوازده سیره خریدیم که آبروی حاجی نرود؟ پدر جان به خدا قسم، به گور مردهها قسم، من اگر در حق سلطان دعای بد کنم دودمانش تباه میشود. تهمت ناحق زدن نامردی است. این ها همگی همین قسم نامرد هستند. لافشان دنیا را گرفته. ولی در کل طایفهشان یک نفر پیدا نمیشود که در عمر خود یک شکم سیر نان خورده باشد. در طوی یا فاتحه مثل سگ گرد خانه دیگران جمع میشدند که کدام کس برایشان یک لقمه بیندازد. به خدا سلطانشان حتا در همین لندن مثل گداها کالا میپوشد. به حاجی بگویید که این سگ را زنجیر کند. برایش بگو که ما اگر چه یک چند سال در جنگ و پریشانی این طرف آن طرف سرگردان شدیم. ولی همه خبر دارند که پدر کلانم و پدر پدرکلانم در همان منطقه مهتر بودند و آرگا بارگا داشتند. مثل قوم شما نبودند که از گرسنگی میمردید.
پدر جان،
از راه دور دست شما و مادرم را میبوسم.
فعلا بدرود تا نامهای دیگر.
با احترام
محمدعلی حقنورد پیکار
+++
«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و بهویژه میان مالک و مستأجر راهاندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانههای مسکونی میخواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالیکه میدانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام دادهاند، تأکید میکنند که کرایههای ماهوار خانهها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آنرا با دوستان خود شریک سازید: