کودتای هفت ثور؛ چرا و چگونه؟

کودتای هفت ثور؛ چرا و چگونه؟

بهزاد رسولی

بامداد هفدهم جولای 1973، صدای محمدداوودخان از رادیو افغانستان شنیده شد که می‌گفت: «هم‌وطنان عزیز! دیگر این نظام از بین رفت و نظام جدیدی که عبارت از نظام جمهوریت است و با روحیه‌ی حقیقی اسلام موافق است، جاگزین آن شد.»

کودتای محمدداوودخان در برابر پسر کاکایش دلایل بسیاری پیدا کرد؛ خود محمدداوود فساد و اصلاح‌ناپذیری رژیم را علت قدعلم‌کردن خود علیه محمدظاهرشاه می‌دانست. سیدقاسم رشتیا، اما معتقد است که رقابت‌ها و بازی‌های قدرت، کودتا علیه محمدظاهرشاه را رقم زد: «در دوره‌ی پایانی موسی شفیق، بعضی حرکت‌هایی به راه افتاده بود که اگر ادامه می‌یافت، شاید وضعیت افغانستان از آن حالت می‌برآمد، این‌جا هم دست‌های داخلی و خارجی محسوس بود.»

عقیده‌ی رایج دیگر هم تلاش شوروی وقت برای تحکیم نفوذ خود در افغانستان بود/ است. عقیده‌ای که به باور ولادیمیر باسوف، استاد انستیتوت روابط بین‌المللی وزارت خارجه روسیه و یکی از کارشناسان حزب کمونیست شوروی حقیقت ندارد. باسوف می‌گوید، کودتای 1973 دستاورد و ابتکار خود محمدداوود بود.

در کودتا علیه محمدظاهرشاه، افسران چپ حضور داشتند و شعارهای انقلابی از سوی کودتاچیان بیش‌تر به گوش می‌رسید؛ همین موارد کافی بود تا تصور حضور جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق عقب این گیرودارها بیش‌تر به‌نظر برسد. با این حال، علاقه‌گیری محمدداوودخان بین چهره‌های پرچمی سبب شد تا دید اعضای حزب نسبت به محمدداوود لکه‌دار شود. به باور اسماعیل محشور، یکی از فعالان حزب دموکراتیک خلق، محمدداوود بیش‌تر به میراکبر خیبر، رهبر گروه نظامی جناح پرچم علاقه داشت تا ببرک کارمل، رهبر این جناح.

رابطه‌ی محمدداوودخان با جناح خلق که از کمونیست‌های نزدیک به شوروی بودند، اصلا خوب نبود. نخستین دیدار نورمحمد تر‌کی، رهبر جناح خلق با محمدداوودخان روایت جالبی دارد؛ تر‌کی در نخستین ملاقات خود با داوودخان که میراکبر خیبر نیز آن‌جا بوده، در اولین پرسش از داوودخان می‌پرسد، «نظر شما در مورد خداوند و دین اسلام چیست؟» داوودخان می‌گوید: «من به خداوند ایمان دارم و یک مسلمان هستم.» به تعقیب پرسش نخست، تر‌کی از داوودخان می‌پرسد که دیدگاهش نسبت به افرادی که مسلمان نیستند، چیست و داوودخان پاسخ به این پرسش را بسیار شخصی می‌داند. در پایان تر‌کی از داوودخان سپاسگزاری می‌کند که با کودتا، دروازه‌های افغانستان را به روی روسیه باز کرده است. محمدداوود عصبانی می‌شود و در پایان با گفتن این جمله که «من دروازه‌ی افغانستان را به روی هیچ کشوری بدون در نظرداشت منافع ملی باز نکرده‌ام» نشست را ترک می‌کند.

به‌زودی، تشدید فعالیت گروه‌های اسلامی و کمونیستی از داخل و فشارهای بیرونی سبب شد تا معادله تا حدودی از دست محمدداوودخان خارج شود. او که از مخالفان پاکستان به‌شمار می‌رفت، در سال 1975 از طریق رحیم شیرزی، سفیر افغانستان برای پاکستان به ذوالفقارعلی ‌بوتو، رییس دولت پاکستان پیام فرستاد که او خواهان افغانستان و پاکستانی قوی است. به گفته‌ی رحیم شیرزی، هنگام ارایه‌ی پیام، بوتو باور نمی‌کرده که داوودخان چنین خواستی داشته باشد.

در همین سال، محمدداوود به ایران رفت و شاه ایران از یک وام دو میلیارد دالری در جریان ده سال برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌ای در افغانستان خبر داد. این کمک عملا جایگاه روسیه در افغانستان را صدمه می‌زد و نقش این کشور در وضعیت افغانستان را کم‌رنگ می‌کرد.

داوودخان هنگام برگشت از ایران، وارد هرات شد و در همایشی، «ایدیولوژی‌های وارداتی» به افغانستان را محکوم کرد. این سخنرانی اشاره‌ی واضحی برای هواداران شوروی بود که با برکناری فیض‌محمد، وزیر داخله‌ی وقت و جاگزینی قدیر نورستانی، از چهره‌های ضدخلقی و پرچمی مصداق پیدا کرد.

جرقه‌ی سرنگونی

در بحبوحه‌ی تنش‌های داخلی و سیاسی، در هفدهم اپریل 1978 میراکبر خیبر، یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق در کابل ترور شد. کشته‌شدن خیبر کافی بود تا مخالفت بالقوه‌ی هواداران حزب به بالفعل تبدیل شود. دو روز بعد، دست‌کم 15 هزار تن در مراسم تشییع جنازه‌ی میراکبر خیبر حضور یافتند؛ مراسمی که بیش‌تر به نمایش قدرت می‌ماند. معترضان هنگام عبور از کنار سفارت امریکا درحالی‌که جسد میراکبر را بر دوش می‌کشیدند، شعارهای انقلابی و ضدامریکایی سر می‌دادند و رهبران کمونیستی به‌شمول نورمحمد تر‌کی و ببرک کارمل هنگام سخنرانی عملا محمدداوودخان را به مبارزه می‌طلبیدند.

هنوز آشکار نیست که قاتل خیبر چه کسی بود. داوودخان، حفیظ‌الله امین، ببرک کارمل، گلبدین حکمتیار یا سازمان استخباراتی روسیه؟ اما آن‌چه هویداست، این است که بیش‌تر از همه حفیظ‌الله امین از این ترور سود برد.

صبح بیست‌وهفتم اپریل 1978، درست 42 سال پیش، در چنین روزی، قیام علیه دولت محمدداوودخان کلیک خورد. عصر همین روز، کودتاچیان، ساختمان رادیو افغانستان را به تصرف خود گرفتند و اعلامیه‌ی پیروزی انقلاب از تریبون رادیو افغانستان پایان حکومت محمدداوود خان اعلام شد. رادیو در حالی این اعلامیه را به گوش عموم می‌رساند که داوودخان تا آن دم زنده بود و به گوش خود خبر کشته‌شدن و پایان حکومتش را می‌شنید.

سهل‌انگاری در تعادل جهانی و مخالفان داخلی

فردای آن روز در نتیجه‌ی گلوله‌باری افراد حزب در داخل ارگ، محمدداوودخان به‌شمول 18 تن از اعضای خانواده‌اش از جمله برادر، پسر و دو دخترش کشته شد. عمدتا دو عامل عمده سبب سرنگونی حکومت داوودخان بود. سهل‌انگاری او در مورد جریان‌های فعال و عدم توجهش به تعامل و تعادل جهانی. داوودخان قدرت مخالفانش را دست‌کم گرفت و نیندیشید که این جریان‌ها روزی برخلافش قد علم خواهند کرد و حتا دودمانش را بر باد خواهند داد.

محمدداوودخان نتوانست در سیاست خارجی تعادل اختیار کند. در ماه‌های پایانی حکومت او، روابط کابل-مسکو به‌شدت تیره بود. این عدم تعادل سبب شد تا جریان‌های مخالف پی ببرند که در صورت ایستاد‌گی و مخالفت، افزون بر این‌که حکومت حامی گذشته‌اش را ندارد، بلکه این حامی حالا پشتیبان آنان خواهد بود.

جای خالی اقتدار

حضور داوودخان یکی از نقاط عطف تاریخ افغانستان است. در زمان او کمونیسم در افغانستان کلیک خورد و خوره‌ای که بعدها ریشه‌ی کمونیسم را در این کشور (بنیان‌گذاران احزاب اسلامی) خشکاند نیز در زمان محمدداوودخان رشد کرد.

آنچه داوودخان را بیش‌تر از دیگر رهبران افغانستان پررنگ جلوه می‌دهد، اقتدارش به‌عنوان زعیم یک کشور است. در این مورد باید به دومین سفر محمدداوودخان به شوروی و ملاقات او با برژنف اشاره کرد. در این دیدار برژنف از حضور کارشناسان کشورهای عضو ناتو در افغانستان شکایت می‌کند و از داوودخان می‌خواهد تا به حضور این کارشناسان خاتمه بدهد، اما محمدداوود در میان خجالت‌زد‌گی مقام‌های روسی و مقام‌های ناخشنود افغانستان، به برژنف می‌گوید که این موضوع داخلی افغانستان است و هیچ کشوری نمی‌تواند در این رابطه تعیین ‌تکلیف کند. او با عصبانیت نشست را ترک می‌کند و از دیدار خصوصی که قرار بود با برژنف داشته باشد نیز خودداری می‌کند.

افغانستان سال‌هاست که چنین اقتداری را به خود ندیده است. در بیست سال اخیر، افزون بر این‌که چنین رویکردی در معادلات جهانی افغانستان نبوده، بلکه سرافکند‌گی سیاسی بیش‌تر از هر زمان دیگری در سیاست و اقتدار افغانستان دیده می‌شود. برای خواباندن تنش‌ها در دو دور انتخابات ریاست‌جمهوری عملا امریکا وارد شد و نتیجه‌ای را برگزید که نه برایند انتخابات بود و نه قانون. این سایه در دیگر ابعاد سیاسی نیز سایه افگنده است.

کودتای هفتم ثور، نقطه‌ی آغاز تحولی بود که بر دوران حکومت محمدزایی‌ها پایان گذاشت و همچنان نقطه‌ی آغاز جنگی که بعدها با دخالت اتحاد جماهیر شوروی گسترش یافت. بدون شک، هفتم ثور، شکل‌دهنده‌ی هشت ثور است. اگر کودتای حزب دموکراتیک خلق به ثمر نمی‌نشست و حکومت داوودخان بر حال خویش بود، مطمئنا رویدادهای پس از آن، چنین شکل نمی‌گرفت و افغانستان در حال حاضر با چنین وضع آشفته‌ی داخلی و خارجی روبه‌رو نبود.

+++

«کمپین همدلی: کرایه خانه قانونا نصف شود» در روزهای دشواری که همه درگیر ویروس کرونا یا COVID-19 هستیم، برای گسترش همدلی، همکاری و همدردی میان مردم و به‌ویژه میان مالک و مستأجر راه‌اندازی شده است. در این کمپین از مالکان خانه‌های مسکونی می‌خواهیم که با همدلی و همیاری، از ماه حمل تا پایان وضعیت کنونی، کرایه ماهوار را کم کنند. حامیان این کمپین درحالی‌که می‌دانند شماری از مالکان پیش از این اقدامات انسانی و درخور ستایش انجام داده‌اند، تأکید می‌کنند که کرایه‌های ماهوار خانه‌ها حداقل نصف شود. برای امضای این دادخواست به این آدرس رفته پس از امضا آن‌را با دوستان خود شریک سازید:

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *