• ماه مبارک رمضان فرا رسید و ملت حقپرست شروع کردند به گفتن جملههای ناقصِ مختوم به سه نقطه. حمیدالله، دکاندار، به خبرنگار تلویزیون طلوع گفت: «این ماه ماه مبارکی است، ولی برای ما… .»
بریالی، معلم کورس ریاضیات ادوانس و تهیهی هر نوع مونوگراف به قیمت مناسب، گفت: «قربانش شوم دستور خداوند میباشد، مگر… .» وقتی که خبرنگار به بریالی گفت که آیا به فرصت بیشتری برای تکمیل جملهی خود نیاز دارد، بریالی تبسم ملیحی را بر لب خود قرار داد و گفت: «نه، شما تا صبح هم به من فرصت بدهید، من از آن سه نقطه پیشتر نخواهم رفت. من سه کودک چهار ساله، هفت ساله و یازده ساله دارم که باعث میشوند من به حیث سرپرستشان آن جمله را تکمیل نکنم. اگر فهمیدید.»
صابر، مربی فوتبال، گفت: «اگر در دین مقدس ما روزه نمیبود… .» وی پس از چهار روز تحقیقات در دادستانی جملهی خود را تکمیل کرد و آزاد شد. وی گفت: «اگر در دین مقدس ما روزه نمیبود، ما در حقیقت از فرصت مهمی برای تزکیهی نفس و تعالی معنوی محروم میشدیم.» به او گفتند که اگر این جمله را همان روز اول میگفتی نیاز به این همه جنجال نبود. وی پاسخ داد: «در روز اول منظورم این بود که… .» وی به خاطر این جملهی ناقص دوباره مورد تحقیق قرار گرفت و تا کنون در بازداشت است. بعضی آدمها از یک غار پانزده-بیست بار گزیده میشوند.
• در ولسوالی جاغوری (که تا حالا چندین بار ولایت شده اما باد میزند ولایت نمیگیرد) مردم سلحشور در اعتراض به معنی غلط یکی از کلمات در دیکشنری دست به تظاهرات زدند. ماجرا از آنجا شروع شد که چند تن از دکانداران اعلام کردند همهی اموالشان به سرقت برده شده. بررسیها نشان دادند که اموال هیچ کسی به سرقت برده نشده. دکانداران مذکور گفتند که منظورشان از «سرقت» این نیست که کسی آمده و اموالشان را با خود برده. از آنان پرسیده شد که پس منظورشان از «سرقت» چیست. آنان پاسخ دادند که سرقت یعنی این که یک شخص از مقابل دکانی عبور کند و در اعماق ضمیر ناخودآگاهش این اندیشهی پلید جوانه بزند که انشاءالله روزی یا شبی توفیق دست دهد که برگردد و از دکان مذکور دزدی کند. وقتی به دکانداران مذکور توضیح داده شد که معنای سرقت در دیکشنری این نیست، هزاران نفر با شعار «دیکشنری دقت کن!» به سرکها ریختند و فریاد «دیکشنری دیکشنری! خودت خری!» سر دادند.
مظاهرهکنندگان از حکومت تقاضا کردند که پدر علیاکبر دهخدا را در بیاورد. به آنان گفته شد که قبر پدر دهخدا معلوم نیست، اجازه بدهید خود دهخدا را در بیاوریم. اما مظاهرهکنندگان قبول نکردند و گفتند ما خود پدرلعنتش را میخواهیم.
• وزیر مخابرات شیرآباد از مردم خواست که از انترنت استفادهی مسئولانه کنند تا بر شبکه فشار نیاید. شوربختانه، بعضی افراد این توصیهی نیکو را رعایت نمیکنند. چند روز پیش من در حال استفادهی مسئولانه از انترنت بودم (عکس زیبای یک خانم هموطن را در فیسبوک گذاشته بودم و زیر عکس او رویِ غزل عاشقانه را سیاه مینمودم) که داکتر صاحب انوری به مسنجر من زنگ زد و از من خواست که آن 50 هزار افغانی را که از ایشان قرض گرفته بودم پس بدهم. من به خاطری که سر شبکه فشار نیاید خیلی کوتاه گفتم «نه». ولی ایشان بدون اعتنا به توصیهی وزیر مخابرات شروع کرد به داد و فریاد – آن هم با جملههای بسیار ثقیل. من نمیتوانستم در برابر این حرکت غیرمسئولانهی ایشان در برابر فضای شبکه دست روی دست بگذارم و ساکت بنشینم. تلفنش را قطع کردم.
اگر نمیتوانیم برای سلامت شبکه گام مثبتی برداریم، حداقل فشار اضافی هم بر آن وارد نکنیم. شرمت باد داکتر انوری!