توییت‌های گنجشکی دولت در برابر غرش تفنگ‌های تروریستان

توییت‌های گنجشکی دولت در برابر غرش تفنگ‌های تروریستان

فرشته عباسی

تروریست‌ها در سه روز گذشته روزهای خونینی را برای مردم افغانستان رقم زدند. حمله به شفاخانه و کشتار کودکان نوزاد و مادران باردار در روز سه‌شنبه در زمره شنیع‌ترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات تروریست‌ها در برابر مردم به شمار می‌آید. این حمله و قساوتی که در آن به کار رفته نشان می‌دهد که تروریزم خون‌باری که سال‌هاست مردم افغانستان را در چنگال خود فشرده  است، تا چه اندازه بی‌رحم و خشونت آن تا چه اندازه بی‌انتهاست و هیچ استثنایی نمی‌پذیرد. در حملات دیگر بر مراسم نماز جنازه در ننگرهار و همچنان پاسگاه‌های ارتش در ولایت لغمان نیز ده‌ها تن از افراد ملکی و سربازان افغان کشته شدند.

خشم همراه با درماندگی مردم را در مصاحبه با رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به وضوح می‌توان دید. ساعاتی پس از حملات روز سه‌شنبه تروریستان، حمدالله محب، مشاور امنیت ملی سه توییت به زبان انگلیسی نوشت و بیان داشت که حملات طالبان در دو ماه گذشته نشان می‌دهد که آن‌ها هیچ اراده‌ای برای صلح ندارند. آقای محب همچنان نوشته است، دولت افغانستان و همکاران بین‌المللی‌اش مسئولیت دارند تا طالبان را به پاسخ وا دارند یا به سزای اعمال شان برسانند. به دنبال این اظهار نظر مشاور امنیت ملی، محمد‌اشرف غنی نیز خطاب به مردم بیانیه داد و به نیرو های امنیتی دستور داد تا از حالت دفاعی به حالت تهاجمی رو بیاورند.

نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان در طول سال‌های گذشته از خود شهامت کافی نشان داده‌اند و قربانی‌های زیادی هم در راه دفاع از مردم و کشور داده‌اند. این نیروها امروز نیز با تمام توان در برابر تروریستان می‌جنگند و قربانی می‌دهند.

سوال این جاست که فرمان اشرف غنی مبنی بر تهاجمی شدن موضع نیروهای امنیتی در برابر طالبان و تروریستان همفکر شان می‌تواند به تنهایی طالبان را به تغییر موضع وا دارد و امنیت مردم را تضمین کند؟ آیا آن‌چنان‌که مشاور امنیت ملی می‌گوید، دولت افغانستان در گذشته وقتی با حملات وحشیانه‌ی گروه‌های تروریستی بر مردم و نیرو های امنیتی مواجه شده‌اند، توانسته است این گروه‌ها را به‌سزای اعمال شان برسانند؟ در بعضی از حملات خونین بر مراکز نظامی و دولتی و یا تجمعات مردمی مانند حمله به قول اردوی 209 شاهین در شمال کشور به تاریخ 1 ثور 1396، حمله به هوتل کانتیننتال به تاریخ 9  دلو 1396 و حمله به راهپیمایی جنبش روشنایی در دوم اسد 1395 و حملات مشابه دیگر، دولت هیئت تحقیق تعین نمود، اما برای مردم واضح نشد که سرانجام آن تحقیقات چه شد؟ عاملین آن حملات و کسانی که غفلت کرده بودند مجازات شدند یا نه؟ همین طور برخورد دولت با اعضای داعش که از کابل و ولایت‌های دیگر دستگیر گردیده‌اند، به مردم توضیح داده نشده است. مردم حق دارند بدانند که با عاملان کشتارشان چه برخوردی صورت گرفته است. اگر دولت وعده دادن و هیئت تحقیق تعین کردن را به مثابه‌ی راه گریز از پرسش‌های مردم می‌بیند، در اشتباه است؛ چون این گونه عملکرد، به شدت به اعتبار دولت ضربه زده است.

امرالله صالح، معاون اول اشرف غنی، در توییتی با اشاره به حملات روز سه‌شنبه به گونه‌ی کنایه‌آمیز نوشته است که این نمونه‌ی کار طالبانِ تغیر یافته است.  

آقای صالح که همیشه موضع سرسختانه در برابر طالبان داشته است، مسئله‌ی تغیرپذیری طالبان را بار دیگر زیر سوال برده است. به شمول آقای صالح، تقریبا همه بر این باورند که طالبان تغییر نکرده‌اند، اما تکرار این حرف‌ها دردی را دوا نمی‌کند. باز به همان نکته می‌رسیم که رهبری سیاسی کشور چه کاری غیر از این می‌تواند انجام دهد؟ سطح عالی رهبری دولت نباید دل خود را به گفتن حرف‌های تکراری و توییت کردن و بیانیه دادن خوش کند. با یک بیانیه و توییت نمی‌شود از بی‌درایتی رهبری در سطوح عالی دولتی رفع مسئولیت کرد.

شاه حسین مرتضوی، مشاور ارشد اشرف غنی در توییتی نوشته است «زوال طالبان فرا رسیده است. کشتار نوزادان ثبت کارنامه طالبان شد.»

ازآقای شاه حسین مرتضوی حرف‌های عجیب و غریب کم نشنیده‌ایم. آقای مرتضوی با اشاره به کشتار نوزادان توسط طالبان نتیجه‌گیری کرده است که زوال طالبان فرا رسیده است. نخست اینکه طالبان به عنوان یک گروه تروریستی که کارش کشتار مردم و ایجاد رعب و وحشت است، کارنامه ندارد. کارنامه برای احزاب و سازمان‌های سیاسی قانونی به کار برده می‌شود. دوم، نتیجه‌گیری عجیب و غریب آقای مرتضوی است که زوال طالبان را نزدیک دانسته است. اگر طالبان با کشتار مردم به زوال می‌رسید، حالا نشانی از این گروه در روی زمین نبود. مشاور ارشد اشرف غنی به خاطری که یک چیزی گفته باشد، آمده دو جمله‌ای نوشته است که هیچ معنی و مفهومی ندارد. نمی‌دانم اصلا چیزی به نام مطالعه‌ی افکار عمومی در سطوح رهبری دولت وجود دارد یا نه. کسی اهمیت یک پاسخ درخور به افکار عمومی را پس از چنین رویداد‌های تکان‌دهنده درک می‌کند یانه؟ اگر دولت می‌خواهد کار تبلیغاتی در فضای آنلاین کند، با حرف‌های شبیه حرف‌های بیهوده‌ی مشاور ارشد اشرف غنی کار به جایی نمی‌رسد. مقابله‌ی تبلیغاتی با طالبان کار با برنامه‌تر و منسجم‌تری را می‌طلبد. این‌ها همه متاسفانه شواهد سردرگمی و ندانم‌کاری در سطح رهبری دولت است.

واقعیت این است که وضعیت پیچیده و دشوار کنونی با توییت کردن و بیانیه صادر کردن تغییر نمی‌کند. کشور به رهبری باکفایت‌تری ضرورت دارد. وقتی بخش زیادی از زمان و انرژی در سطوح بالای رهبری را سیاست تقسیم قدرت میان تیم‌های رقیب انتخاباتی به خود اختصاص می‌دهد، واضح است که طالبان و گروه‌های تروریستی دیگر برای ضربه زدن به دولت و قربانی کردن مردم از این فرصت استفاده می‌کنند. اگر در سطوح رهبری کفایت بیشتری وجود می‌داشت، افکار عامه، نیرو‌های امنیتی و شهروندان عادی هر کدام به سهم خود نیرویی برای بسیج شدن در برابر طالب و تروریستان همفکرشان بود. متاسفانه نه در طول پنج سال حکومت وحدت ملی و نه پس از آن، ما چنین کفایت و درایتی را از رهبری سیاسی افغانستان شاهد نبوده‌ایم.

هرگاه با دوستان غیر افغانم حرف می‌زنم و صحبت از افغانستان، جنگ و سیاست آن می‌شود، احساس می‌کنم از بی‌لیاقتی رهبران سیاسی کشورم و آشفتگی که بی‌کفایتی شان ایجاد کرده است، بیشتر سرافکنده می‌شوم تا جنایت‌های طالبان که بخشی از آن‌ها نیز متاسفانه شهروندان همین کشورند. فکر می‌کنم این بی‌کفایتی رهبران ما بیشتر به مردم آسیب رسانده است، چون عملکردشان نشان می‌دهد که با مردم و در برابر مردم صداقت ندارند.

بارها سفارت‌ها و نمایندگی‌های سیاسی کشور‌های متحد افغانستان در کابل ناامیدی و بی‌صبری شان را از بی‌کفایتی و بی‌تدبیری رهبری سیاسی ابراز نموده‌اند. ایالات متحده به عنوان بزرگترین کمک‌کننده‌ی افغانستان تهدید به قطع یک ملیارد دالر کمک مالی به افغانستان را نموده است.

اگر رهبران سیاسی افغانستان تا کنون یک درس را از اشتباهات گذشته‌ی شان گرفته باشند، باید این باشد که برای وادار کردن طالبان به صلح نیاز به یک نیروی متقابل است که از اقوام  و مناطق مختلف افغانستان نمایندگی کند. هر روزی که برای سیاست تقسیم قدرت میان تیم‌های انتخاباتی در افغانستان ضایع می‌شود، فرصت بیشتر برای طالبان می‌دهد تا دولت افغانستان را تضعیف کنند. قربانی شرایط موجود چنانچه همواره شاهد بوده‌ایم، مردم عادی اند که با جان شان هزینه‌ی بی‌درایتی رهبران سیاسی را می‌پردازند.

کسانی که در سطوح رهبری سیاسی قرار دارند، باید درک کنند که توییت نوشتن به انگلیسی و بیانیه نوشتن روی کاغذ فعلا کارساز نیست. فعلا زمان آن است که از چنبره توهم خود خارج شوند و برای درد مردم و حیثیت برباد رفته‌ی کشور کاری بکنند. وقت ان است که رهبران سیاسی از خود شهامت به خرج دهند، از رقابت‌های داخلی بگذرند و همت‌شان را صرف مقابله با طالبان و گروه‌های تروریستی همدست شان بکنند. 

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *