ما: اجازه بدهید برای خوانندگان کمی توضیح بدهیم که چرا سراغ شما آمدیم. شما اخیرا خواهان بازداشت و محاکمهی «بابا طاهر عریان» شدهاید و گفتهاید که این فرد حق ندارد در جامعهی متدین ما تخلص خود را عریان بگذارد.
مولوی بحرانالدین مصلح: بسمه تعالی. این مطلقا دروغ است. همهی ما میدانیم که بابا طاهر عریان یک شاعر و عارف وارسته بود و قرنها قبل در ایران زندگی میکرد. چطور ممکن است من خواهان محاکمهی چنین شخصی شوم، آن هم وقتی که او دیگر در میان ما نیست؟
ما: پس این شایعه بوده؟
مولوی بحرانالدین مصلح: قطعا شایعه است. عدهای کوشش میکنند با پخش این شایعات احمقانه من و شورای علما را بدنام کنند.
ما: ولی شما از مردم خواستید که دست به تظاهرات بزنند و…
مولوی بحرانالدین مصلح: بلی، ولی آن به خاطر چیز دیگری بود.
ما: به خاطر چه چیزی؟
مولوی بحرانالدین مصلح: ما از مردم خواستیم که در مقابل اسامی مستوره بنت غلام دستگیر تظاهرات کنند.
ما: چرا؟
مولوی بحرانالدین مصلح: برای ما یک خط آمده بود که این خانم قرآن را آتش زده.
ما: آتش زده بود واقعا؟
مولوی بحرانالدین مصلح: نه، ما بعد از این که مردم در پیش خانه اسامی غلام دستگیر جمع شدند، تحقیق کردیم و معلوم شد که مستوره نام شش سال پیش به جرمنی مهاجرت کرده.
ما: تظاهرات را لغو کردید؟
مولوی بحرانالدین مصلح: لغو نکردیم. مردم زیاد جمع شده بودند. تقاضا کردیم که به تظاهرات خود ادامه بدهند.
ما: چرا؟
مولوی بحرانالدین مصلح: مشکل بود که مردم روزهدار را بگوییم به خانههای خود بروند. کسی به آنها پول نداده بود. فقط به خاطر رضای خدا آمده بودند. گفتیم ناامید نشوند. رفتند به دفتر ملل متحد و شیشههایش را شکستاندند. در راه شش نفر روزهخور را هم به سزای اعمالشان رساندند.
ما: مولوی صاحب، شما از حمله بر شفاخانهی صد بستر اطلاع دارید؟
مولوی بحرانالدین مصلح: بلی، بلی. همان روز که حمله شد، خبر شدیم.
ما: نظر شما در مورد آن حمله چیست؟
مولوی بحرانالدین مصلح: روایت هست که یک مومن باید قبل از این که یک مومن دیگر را متهم کند، اول تحقیق کند که آیا قضیه واقعیت دارد یا خیر.
ما: یعنی شما فکر میکنید تروریستها بر شفاخانهی صد بستر حمله نکردهاند.
مولوی بحرانالدین مصلح: من نمیگویم حمله کردهاند یا نکردهاند. من شرط ایمانداری را خدمت شما عرض کردم.
ما: سوال ما این است که آیا از نظر شرعی درست است که کسانی بر مادران در حال زایمان و کودکان نوزاد حمله کنند و آنان را به خاک و خون بکشد؟
مولوی بحرانالدین مصلح: در این قسمت که از نظر شرعی مسأله چگونه میباشد، ما باید چندین مسأله را در نظر بگیریم تا خدای نخواسته با اتهام کذب دچار معصیت نشویم.
ما: مولوی صاحب، اجازه بدهید که سوال را این طور مطرح کنم: آیا کشتن نوزادان در یک شفاخانه از نظر دینی و شرعی توجیه دارد؟
مولوی بحرانالدین مصلح: از نظر شرعی هر شخصی که کشته شود و بعدا معلوم گردد که بیگناه بوده، در جمع شهدا به حساب میآید.
ما: نه، سوال ما این بود که وقتی یک مسلمان با اسلحه وارد یک شفاخانه میشود و نوزادان را تیرباران میکند، این کار او از نظر شرعی موجه است یا نیست؟
مولوی بحرانالدین مصلح: ما همیشه در شورای علما و در خطابههای شخصی تأکید کردهایم که جهاد یک فریضه است، اما از آنجا که هر دو طرف الحمدالله مسلمان هستند تمنای ما از طرفین این است که این جنگ را خاتمه بدهند.
ما: یک سوال دیگر هم داشتیم. اگر طالبان یا کدام گروه دیگر در یک مکتب بمبگذاری کنند و یک هزار کودک دانشآموز آن مکتب را به قتل برسانند، آیا شما این کار طالبان را تأیید میکنید؟
مولوی بحرانالدین مصلح: ما نمیگوییم که تأیید میکنیم یا نمیکنیم. فراموش نکنید که ما نباید در جایگاه خداوند بنشینیم و اعمال بندگان خدا را قضاوت نماییم.
ما: ولی شما به خاطر یک شایعه در مورد یک خانم مردم را به تظاهرات فراخواندید؟
مولوی بحرانالدین مصلح: نه نه، شما در اینجا مسألهی امر به معروف و نهی از منکر را با یک مسألهی دیگر خلط میکنید. مشکلی که ما در رسانههای خود میبینیم این است که متأسفانه کسانی که هیچ گونه تخصصی در مسایل دینی ندارند در این زمینه اظهار نظر میکنند.
ما: این که یک مسلمان چندین نوزاد را تیرباران کند، مسألهی پیچیدهای نیست. شما آن را قابل توجیه میدانید یا نه؟ یک سوال خیلی ساده است.
مولوی بحرانالدین مصلح: شما فکر میکنید که ساده است. آیا شما میدانید که آن نوزاد سی سال بعد چگونه انسانی میشود؟ اگر سی سال بعد به یک قاتل و جنایتکار تبدیل شد و مردم بیگناه را به قتل رساند چه میگویید؟
ما: خیلی خوب. ما همین حالا یک قاتل و جنایتکار سی ساله داریم که نوزادان را به قتل رسانده. شما دربارهی کار او چه میگویید؟
مولوی بحرانالدین مصلح: نه، بحث را به جاهای انحرافی میبرید. آیا شما جورنالیست هستید یا از سفارتهای خارجی وظیفه گرفتهاید که علمای کشور را زیر سوال ببرید؟
ما: فقط چند سوال را با شما مطرح کردیم.
مولوی بحرانالدین مصلح: درست است که سوال مطرح کردید. ولی ما و شما با هم برادر هستیم و در زمانی که کشور ما از شرق و غرب مورد تجاوز قرار گرفته باید با اعتقادات مردم به این شکل بازی نکنیم. شما کمرتان را برای نابودی علمای جید کشور بسته نکنید. بیایید در کنار ما. آیا نابودی علمای کشور به نفع این وطن است؟ شما جواب بدهید.
ما: ما نگفتیم که خواهان نابودی علمای کشور هستیم…
مولوی بحرانالدین مصلح: پس به خاطر خدا و ملت ستمدیدهی ما شبههپراکنی نکنید.
ما: از وقتی که در اختیار ما گذاشتید متشکریم.
مولوی بحرانالدین مصلح: خداوند همهی ما را به راه راست هدایت نماید.