آتلانتیک – آن اپلباوم
مترجم: جلیل پژواک
در ویدیوهایی که روز یکشنبه از بلاروس بیرون آمد، هزاران نفر درحال راهپیمایی در مرکز «مینسک» و گردهمایی در پارکها دیده میشوند. معترضان در شهرهای کوچک و حتا مناطقی همچون «برست»، «گومل»، «مولودیچنو» و «شکلف»، درحال راهپیمایی در خیابانهای اصلی، گردهمایی در میدانهای شهر و خواندن ترانههای پاپ و عامیانه بلاروس دیده میشوند. راهپیماییها به طرز چشمگیری مسالمتآمیز و معترضان کاملا متحد هستند. بسیاری از آنها درحال حمل یک پرچم دیده میشوند، البته نه پرچم سرخ و سبزِ رسمی بلاروس که در دوران اتجاد جماهیر شوروی استفاده میشد. بلکه آنها پرچم راهراه سرخ و سفید را در دست دارند، پرچمی که اولینبار در سال 1918 بلند شد و مدتها به استقلال بلاروس ربط داده میشد.
هماهنگی معترضان شگفتانگیز است؛ آنها همانند معترضان چند ماه پیش هنگکنگی، میدانند چه زمانی کجا جمع شوند و تا کجا راهپیمایی کنند. آنها میدانند برای چه راهپیمایی میکنند: بسیاری از مردم پوسترهایی را با شعارهایی همچون «برو!» ــ که مخاطب آن «الکساندر لوکاشنکو»، دیکتاتور-رییسجمهور بلاروس است ــ یا «آزادی برای زندانیان سیاسی» یا «انتخابات آزاد!» حمل میکنند. آنها یا پرچم راهراه را حمل میکنند، یا لباس سرخ و سفیدرنگ میپوشند، یا موترهایی را که با بادکنکهای سرخ و سفید آذین شده، میرانند.
و با اینحال، در اکثر این راهپیماییها، کسی رهبر نیست؛ هیچکس روی استیژ و پشت میکروفون نمیرود که سخنرانی کند. «سوتلانا تیخانوفسکایا» ، نامزد اپوزیسیون که احتمالا در انتخابات جنجالی 9 آگست پیروز شده بود، هفته گذشته از کشور گریخت. پس سوال این است که چگونه همهی راهپیمایان میدانستند که چه کار کنند؟ جواب، یک وبلاگنویس 22 ساله بهنام «سیاپان سویاتلو» است که در خارج از کشور زندگی میکند و کانالی به نام Nexta Live را بر روی پیامرسان رمزگذاریشده تلگرام اداره میکند.
صبح روز یکشنبه هفته گذشته، کانال «نکستا» (به معنی «کسی») با ارسال پیامی مردم را به راهپیمایی دعوت کرد. در پیام آمده بود: «زنگ در همسایههای خود را بزنید، به دوستان و نزدیکان خود زنگ بزنید، به همکاران خود پیام بدهید. ما به طور کاملا مسالمتآمیز به مرکز شهر میرویم تا مقامات را به پاسخگویی وا داریم.» این دعوتنامه حاوی فهرستی از خواستهها نیز بود: آزادی فوری زندانیان سیاسی، استعفای لوکاشنکو و محاکمه افرادی که مسئول سری قتلهای سیاسی تکاندهنده در بلاروس هستند.
مردم در مینسک راهپیمایی کردند و دهها راهپیمایی کوچکتر در سراسر کشور برگزار شد. دلیل آن: مردم پیام سیاپان سویاتلو را دیده بودند. در روزهای بعد، بسیاری اعتصاب کردند، زیرا پیام دیگری را در نکستا و کانالهایی مشابه آن مشاهده کردند. طی 10 روز گذشته، مردم در سراسر بلاروس با حمل پرچمهای راهراه سرخ و سفید و گردهمایی در کارخانهها و خارج از زندانها راهپیمایی و اعتراض کردهاند. دلیل آن: معترضان به آنچه در نکستا میخوانند اعتماد دارند. آنها به نکستا اعتماد دارند، هرچند سویاتلو فقط 22 سال سن دارد، هرچند او یک وبلاگنویس آماتور است و هرچند او در خارج از کشور زندگی میکند.
یا به بیان دقیقتر، آنها به نکستا اعتماد میکنند چون سویاتلو تنها 22 سال دارد، چون او آماتور است و چون او در خارج از کشور زندگی میکند. در بلاروس، حکومت نوعی نظام سلطنتی ریاستجمهوری است که در آن خبری از حاکمیت قانون و توازن قوا نیست. رسانههای دولتی به شکل عجیبی مغرضانه عمل میکنند. گروه نظارت بر رسانههای Memo98 میگوید که در ماه می و جون سال جاری، تلویزیون دولتی بلاروس 97 درصد از کل زمان برنامههای خبری سیاسی خود را به لوکاشنکو و تنها 30 ثانیه را با نامزدهای اپوزیسیون انتخابات ریاستجمهوری این کشور اختصاص داده است. رهبران سیاسی در بلاروس به طور سیستماتیک سرکوب میشوند و صدایشان خاموش میشود. تیخانوفسکایا نامزد ریاستجمهوری شد زیرا شوهرش، «سرگئی تیخانوفسکی»، قبل ازاینکه بتواند کارزار انتخاباتی خود را آغاز کند، دستگیر شد. سایر نامزدها و سیاستمداران نیز همراه با کارمندانشان دستگیر شدند. برخی هنوز در زندان هستند. گروههای حقوق بشری میگویند شواهدی دارند که نشان میدهد دولت بلاروس آنها را شکنجه میکند.
مردم بلاروس به دولت اعتماد ندارند، صدای اپوزیسیون را نمیتوانند بشنوند، اما بیش از 2 میلیون نفر عضو کانال نکستا هستند و صدها هزار نفر دیگر سویاتلو را در یوتیوب، اینستاگرام و توییتر و همچنین سایر کانالهای تلگرامی وی دنبال میکنند؛ دلیل آن: مردم به او اعتماد دارند. و این تعجبی ندارد: او به آنها عکسهایی از افراد مانند خودشان را نشان میدهد. او به آنها ویدیوهای جاهایی را که آنها میشناسند، نشان میدهد. او خوشبین، آرمانگرا و میهنپرست است. او در عکسهایش معمولا لبخندی بر لب دارد. به علاوه، او در پولند (لهستان) زندگی میکند؛ جایی که پولیس نمیتواند دادهها و اطلاعات تلفن همراه وی را به دست بیاورد. پس با خیال راحت میتوان به او اطلاعات ارسال کرد و آنچه را مینویسد، خواند.
من این هفته با سویاتلو در وارسا ملاقات کردم. او کفش ورزشی، شلوارک و تیشرت نکستا پوشیده بود. او که فارغالتحصیل یک مکتب زیرزمینی، غیرمعمول و پادفرهنگی در مینسک است، زبان لهستانی و روسی را روان صحبت میکند. (مکتبی که او از آن فارغ شده، پس از بستهشدن آخرین لیسه بلاروسزبان در کشور، تأسیس شد.) او آرام صحبت میکرد و کمی دستپاچه بود، که حدس میزنم دلیل آن تاحدی این بود که سویاتلو زیاد مصاحبه نمیکند، که واقعا میخواست به سر کار خود برگردد و این بود که در آن روز، ساختمانی که او کارهایش را در آن انجام میدهد، یعنی «خانه بلاروس»، تازه تهدید به بمبگذاری شده بود. (این ساختمان یک دهه پیش در وارسا، پس از آن تأسیس شد که نسلی از مخالفان سیاسی از بلاروس تبعید شدند.) درحالیکه داشتیم صحبت میکردیم، مأموران پولیس پولند در راهرو ساختمان باهم گپ میزدند.
هیچکدام از اینها به این معنا نیست که سویاتلو میترسد. برعکس او در تلاش است به هموطنان خود نشان دهد که چگونه نترسند. اگرچه او حرفه وبلاگنویسی را با ساخت موزیک ویدیو آغاز کرد، اما از سال 2015 تاکنون به طور منظم اطلاعات سیاسی پست میکند؛ اطلاعاتی که بیشتر آنرا از خوانندگان کانالهای خود دریافت میکند. او پا جای پای «الکسی ناوالنی» میگذارد؛ مخالف حکومت روسیه که این هفته پس از صرف چایِ مسموم، در شفاخانه بستری شد، کسی که اولینبار از اینترنت نهتنها برای ارتباط با خوانندگان، بلکه برای ایجاد حس تعلق جمعی استفاده کرد. حسابهای تلگرامی سویاتلو همچون آیینهای برای هموطنان وی عمل میکند، به آنها امکان میدهد خودشان را همانطور که هستند ببینند.
او در گذشته شواهد فساد و بیعدالتی را پست میکرد. یکی از کارهای مهم او، ساخت مستند آماتور بهنام «پروندههای جنایی» بود که در آن صعود لوکاشنکو به قدرت، به تصویر کشیده شده و تاکنون نزدیک به 3 میلیون بار در یوتیوب مشاهده شده است. (سه میلیون مشاهده در یوتیوب برای بلاروسیها رقم بزرگی است، با توجه به اینکه این کشور فقط 10 میلیون نفر جمعیت دارد.) به تازگی در حسابهای وی حکایات راهپیمایان، تصاویر هوایی اعتراضات، پیامهای حمایت مردم عادی پولند و لهستان از معترضان بلاروس، و ویدیوهایی از کارگران کارخانهها که خطاب به لوکاشنکو، کلمه «برو!» را فریاد میزنند، همراه با لیستی از راهنماییهای روزمره نشر میشود. سویاتلو فکر میکند که هرآنچه در چند هفته گذشته در کشورش رخ داده است ــ از اعتراضات گرفته، تا راهپیماییها و اعتصابات ــ دقیقا به این دلیل بوده که هموطنانش با دیدن این نوع عکسها و فیلمها، از ترسیدن دست کشیدهاند. او میگوید: «مردم اکنون میدانند که تنها نیستند. آنها اکثریت هستند. آنها میدانند که اکثر مردم در بلاروس رفتن این دیکتاتور را میخواهند.»
آنها همچنین میدانند که تلگرام نمیتواند تحت کنترل کسی باشد. لوکاشنکو در روز انتخابات وقتی کمکم مشخص شد که درحال باخت است، دهها سایت خبری و همچنین فیسبوک، توییتر، واتساپ و سایر رسانههای اجتماعی را در بلاروس بست. حتا خطوط تلفن ثابت قطع شد. اما تلگرام روشن بود. «پاول دورف»، روس آزادیخواه و صاحب تلگرام، که در تبعید زندگی میکند، اعلام کرد که او برای فعال نگهداشتن این پیامرسان از «ابزار ضدسانسور» ویژه استفاده میکند. دورف همچنین با برخی از مدیران کانالهای تلگرامی تماس گرفت و شخصا برای مسدودکردن کانالهایی که صاحبان آن دستگیر شده بودند، برای جلوگیری از افتادن اطلاعاتِ دنبالکنندگان آنها به دست دولت، اقدام کرد. در همین زمان بود که دنبالکنندگان کانال نکستا، که از قبل بیش از 1 میلیون دنبالکننده داشت، دو برابر شد.
سویاتلو اکنون در تلاش است با حجم عظیمی از اطلاعات که او هر روز دریافت میکند، همگام باشد. او میگوید: «به طور معمول ما در هر دقیقه 200 پیام دریافت میکنیم. اکنون این به 300 پیام در دقیقه رسیده. ما نمیتوانیم تمام آنها را تحلیل کنیم.» او تعداد انگشتشماری همکار نیز دارد، تا به وی کمک کنند حجم عظیمی از اطلاعات و محتوا را که مردم به او ارسال میکنند، دستهبندی و تحلیل کند. بیشتر همکاران وی رضاکار هستند. او در گذشته از تبلیغات در تلگرام کسب درآمد میکرد، اما این فعالیت خود را اکنون، هرچند کدام پول یا کمک مالی بزرگی در اختیار ندارد، به حالت تعلیق درآورده است. با نگاهی به دفاتر شلوغ واقع در خانه بلاروس در وارسا ــ با آن میزهای شلوغ پلوغ، اوراق پخش و پلا شده و عکس بزرگی از حکومت کمدوام اما مستقل «جمهوری خلق بلاروس» در سال 1918 ــ باور این مسأله آسان است. او از هماکنون بهای سنگینی را به خاطر شهرت خود پرداخته است: حکومت بلاروس حکم بینالمللی بازداشت وی را صادر کرده است و سویاتلو دو سال میشود از مینسک دور است. او در صورت بازگشت به خانه به 15 سال زندان تهدید شده است.
عجیب اینکه رژیم لوکاشنکو خود منبع قدرت غیرمعمول وی است. رژیم با سرکوب منابع اطلاعاتی غیردولتی، قدرت بیپیشینهای به او بخشیده است. این البته جنبهی منفی خود را نیز دارد. یکی از اعضای جامعه کوچک اما مصمم روزنامهنگاران مستقل بلاروس ــ از او نام نمیبرم زیرا هنوز در مینسک هست ــ میگوید که مدیران کانالهای تلگرامی خارج از کشور (که سویاتلو یکی از آنهاست) ابزاری برای اینکه بررسی کنند چیزی را که منتشر میکنند، صحت دارد یا خیر، ندارند. همچنین هیچ راهی برای هماهنگی در کارهایی که با دیگران انجام میدهند، وجود ندارد. هرچند سویاتلو با مدیران سایر کانالها و همچنین هماهنگکنندگان اعتراضات در مینسک ارتباط دارد، اما گهگاهی اشتباه رخ میدهد. برای مثال چند روز پیش، اطلاعات ضدونقیض قریب باعث شده بود دو گروه از معترضان با یکدیگر درگیر شوند.
با اینحال ظهور نکستا اتفاقی و محصول اتفاقات هفتههای گذشته نیست. سه دهه پیش من با اولین رهبران جنبش ملی بلاروس در مینسک ملاقات کردم. رهبرانی که بیشتر شاعران، مترجمان و مؤرخان بودند. ایدههای آنها درباره کشورشان و دیدگاه آنها برای داشتن یک کشور اروپایی کوچک، صلحآمیز و دموکراتیک ــ مانند اسلواکی یا شاید استونی ــ در نهایت در نتیجه اعمال لوکاشنکو، غرور و تجاهل او و اصرار او بر حفظ نمادهای سبک شوروی و حفظ رژیمی به سبک شوروی و حتا سازمانی به نام ک.گ.ب، نابود شد. با اینوجود، برخی از اعضای این گروه کوچک متشکل از روشنفکران دموکراتیک، در بلاروس باقی ماندند. آنها مانند والدین سویاتلو ــ که یکی معلم و دیگری روزنامهنگار ورزشی است ــ در مینسک ماندند. آنها فرزندان خود را به مکاتب پادفرهنگی فرستادند. به لطف برنامه «مشارکت شرقی اتحادیه اروپا»، آنها توانستند فرزندان خود را برای تحصیل به خارج از کشور بفرستند. آنها با پولند، لیتوانیا، جرمنی و حتا روسیه ارتباط برقرار کردند. آنها شبکهای از روزنامهنگاران مستقل، فعالان حقوق بشر و روشنفکران را ایجاد کردند. آنها هر سال، از این انتخابات تا انتخابات بعدی، تلاش کردهاند اعتماد عمومی را به دست آورند. بخشی از دلیلی که چرا بلاروسیها به نکستا اعتماد دارند، این است که آنها میدانند مدیران آن از همین قشر میآیند.
آن پیشینه و روابط عمیق با این استقامت در طولانیمدت، ممکن است به این گروه کوچک پیرامون نکستا کمک کند تا این اعتماد را در دوره سختی که احتمالا در پیش رو دارند، حفظ کنند. لوکاشنکو از هماکنون در پی به تصویرکشیدن معترضان بهعنوان عناصر خارجی، خطرناک و خشن است. تا این لحظه ــ و به رغم شایعات ــ حضور نظامی روسیه در بلاروس مشاهده نشده است: ولادمیر پوتین، رییسجمهور روسیه شاید هنوز حتا تصمیمی نگرفته که چه سیاستی را اتخاذ کند. لوکاشنکو در گذشته نسبت به پوتین بیملاحظه بوده است. ولی بازهم معروف است که پوتین از انقلاب خیابانی در کشور خود میترسد و ممکن است نخواهد که انقلابی در همسایگیاش به موفقیت برسد. اما حتا بدون حضور نظامی، پروپاگاندای سبک روسیه با موضوع تفرقهانگیز «ما در مقابل آنها» و روایتهای دلهرهآورش، از هماکنون در خصوص اعتراضات بلاروس به کار بسته شده است. تلویزیون دولتی بلاروس ــ که از قبل برخی روزنامهنگاران روسی را به جای کارمندان خود که اعتصاب کرده بودند، استخدام کرده است ــ اکنون تبلیغاتهایی را پخش میکند که در آن یک بلاروس خوشحال، صلحآمیز، با گل و گلستان و کودکان ترانهخوان، با عکسهای ساختمانهای سوخته در سوریه و عکسهای شورشهای خشونتآمیز در ایالات متحده مقایسه میشود. پیام این تبلیغات این است: اگر لوکاشنکو سرنگون شود، بلاروس به سوریه دوم تبدیل خواهد شد.
این یک بازی است که قبلا بارها و بارها بازی شده است. هدف آن شکستن حس وحدت است؛ حس امیدواری که توسط تصاویر و فیلمهای افراد عادی درحال حمل پرچم به وجود آمده است. این بازی گاهی کار میکند. اما هرچند وقت یکبار، تیرش به سنگ میخورد.