حمله‌‌ی انتحاری، شیوه‌ی دیگری از ‌جنگ است

ریاست امنیت ملی کشور اعلام کرده است که پس از تشکیل دولت جدید، 150 عملیات ویژه را برای تضعیف طالبان و نیروهای مسلح کشور انجام داده است. از این‌رو، طالبان در جنگ رو در رو با نیروهای امنیتی توان مقابله را ندارند و به حملات انتحاری در شهرهای بزرگ کشور رو آورده‌اند. به همین خاطر، حملات انتحاری در شهرهای بزرگ و به‌خصوص کابل، 68 درصد افزایش یافته است. در یک هفته‌ی گذشته تنها در کابل سه حمله‌ی انتحاری به وقوع پیوست؛ یکی در جاده‌ی دارالامان که به روز یک‌شنبه هفته‌ی گذشته صورت گرفت و شکریه بارکزی از آن جان سالم به‌در برد و سه نفر دیگر، دو دانشجو و یک راننده‌ی تاکسی، ‌کشته شدند و 32 نفر زخمی شدند. دو حمله‌ی دیگر در قسمت شرق کابل صورت گرفت که دو نفر توسط آن کشته شدند. هم‌چنین دیروز سخنگوی امنیت ملی اعلام کرد که سه نفر انتحاری را که توسط طالبان آموزش داده شده بودند‌ تا‌ جنرال دوستم، معاون اول ریاست جمهوری را هدف قرار دهند، بازداشت کرده‌اند. افزایش حملات انتحاری توسط طالبان در افغانستان در حالی افزایش یافته است که ‌هفته‌ی پیش رییس جمهور محمد اشرف غنی برای مذاکره با مقام‌های پاکستان و بهبود روابط پاکستان با افغانستان به آن کشور سفر کرده بود و با مولانا فضل‌الرحمان، رهبر جماعت اسلامی که از طالبان حمایت می‌کند، دیدار کرد و او بعد از صحبت با رییس جمهور گفت که جنگ در افغانستان جایز است.

طالبان در سیزده سال گذشته با دو شیوه، انجام حملات انتحاری و جنگ جبهه‌ا‌ی، ‌علیه نیروهای دولت و نیروهای خارجی جنگیده‌اند. آنان به‌طور هم‌زمان از همین دو شیوه کار می‌گیرند. از یک سال به این‌سو هرباری که حملات انتحاری طالبان افزایش یافته‌اند ‌مردم را ‌نگران کرده‌اند، مقام‌های امنیتی می‌گویند، «به‌خاطری که طالبان توان مقابله‌ی جنگی‌شان کاهش یافته است، به حملات انتحاری رو‌ می‌آورند». درست است که نیروهای امنیتی کشور صادقانه در برابر طالبان و دشمنان کشور می‌جنگند و تا کنون در برابر جنگ و توطئه‌ی آن‌ها موفق بوده‌اند. آنان توانسته‌اند ظرفیت و شایستگی‌شان را برای دفاع از کشور و تأمین امنیت به اثبات رسانند، در جبهه‌ی جنگ با طالبان و سایر دشمنان موفقانه عمل کرده‌اند، تهاجم  و جنگ‌های فرسایشی طالبان را پاسخ گفته‌اند و دست‌آورهای قابل قدری را در این عرصه به ارمغان آورده‌اند. اما افزایش حملات انتحاری و ایجاد ترس و وحشت نه تنها ‌که نمی‌تواند نشانی از ناکامی طالبان و کاهش تهدید این گروه در مورد اخلال امنیت باشد، بلکه تغییر رویکرد جنگی طالبان را نشان می دهد و این گروه خواسته  که با انجام حملات انتحاری، فضای روانی جنگ را به نفع خویش تغییر دهند. آن‌چه که تا کنون هویدا است، این واقعیت است که برای طالبان این مهم نیست که  کدام شیوه‌ی جنگی را ترجیح می‌دهند، بلکه مهم این است که از کدام تاکتیک بتواند قدرت تخریبی و عملیاتی خویش را برای ایجاد نا‌امنی و کشتن مقام‌های بلند‌پایه‌ی دولتی و در نهایت تضعیف دولت در ایجاد امنیت استفاده کند. این هدف را تا کنون به واسطه‌ی حملات انتحاری و ماین‌گذاری‌های کنار جاده‌ای و ایجاد فضای اختناق تعیقب کرده است و توانسته فضای جنگی را تا حدودی به‌نفع خویش تغییر دهد. گیرم که طالبان نمی‌توانند از طریق جنگ‌های رو در رو پیروز شوند، همین که با انجام حملات انتحاری، امنیت، توان و تاکتیک‌های مبارزاتی نیروهای امنیتی و دولت را به چالش کشیده‌اند، نشانی از توان‌مندی این گروه برای مقابله با دولت می‌باشد. از این‌رو، منطقی است که مسئولان امنیتی نسبت به این شیوه‌ی جنگی طالبان تأمل کنند، از مقابله و مبارزه با طالبان غافل نباشند، تدابیر کشفی و استخباراتی لازم را روی دست بگیرند و تا حد‌ ممکن تلاش کنند ‌از وقوع حملات انتحاری توسط طالبان و سایر حلقات تروریستی آن جلوگیر کنند.

اگر این ادعا درست باشد که قدرت جنگ جبهه‌ای طالبان ‌ضعیف شده و آن‌گونه که مقام‌های ریاست امنیت ملی می‌گویند، «دایره‌ی جنگ از 22 ولایت به 6 ولایت کاهش یافته است»، به‌کار‌اندازی نیروهای امنیتی برای مقابله‌ی دفاعی و عملیات کشفی و جلوگیری از وقوع حملات انتحاری، در صورتی که از تدابیر بیش‌تر کار گرفته شود، می‌تواند یک راهکار خوب و موفقیت‌آمیز‌ برای مقابله و کاهش حملات انتحاری باشد و از آن طریق می‌شود که در برابر افزایش حملات انتحاری طالبان مقابله شود. واقعیت مسلم این است که جنگ به هر شکل و شیوه‌ای که انجام شود، خود فرساینده است و خساراتی را به میان می‌آورد و اگر راه‌های مقابله با تاکتیک‌های جنگی دشمن جست‌وجو نشوند، حملات انتحاری و سایر شیوه‌های جنگی طالبان می‌توانند وضعیت را بحرانی کنند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *