عبدالحکیم حمیدی
مقدمه: تیاتر، هنری است کهن و با تاریخ هنر بشر پیوستی ناگسستنی دارد. بیجا نیست که اگر بگوییم، «جوهرهی خلقت انسانی هم با هنر، آغشته است». خلقت این موجود افسانهای بهنام انسان، با قدرت عظیم عقل و منطق و تفکر، خود هنری است. هنری که باز «پرومته» را خلق کرد و به «زئوس» خدایی بخشید تا در برابر دروغگویی و پیمانشکنی، سخت به خشم آید. «ژوپیتر» هم در اصل پرداختهی همین قدرت هنر است. هنری که اسطورههای عظیمی را خلق کرد و به پایهی اکمال رساند. تیاتر اما در بین خانوادهی هنرها، جایگاهی عظیم دارد. تیاتر یکی از هنرهای هفتگانه است. از آغازین روز تولدش، با تولد انسان همراه شده و با وی رشد کرده است و در تکاپویی سخت در ادوار تاریخ خود را به دوران ما رسانده است. تیاتر نفس میکشد و حتا روح دارد. از روح تیاتر است که شاید روحمان تازه میگردد. داشتن نگاهی صرف «تفننی» به هنر تیاتر، در بین کشورهای عقبمانده و جهان سومی، غیرواقعیترین نوع نگاه است. هرچند نمیتوان تفنن و سرگرمی را از دامان هنر زدود؛ اما فروکاست آن به دلقکمنشی و حرکات تمسخرگونهی نابخردانه، جفای بزرگی به هنر تیاتر است.
تیاتر، زبان بازگویی دردها، رنجها، استقامت و رادمردی است. اما هنر تیاتر شوربختانه در سرزمینی بهنام افغانستان، در شورهزار میماند و مانند همنوع و همزاد خویش، انسان، چون پرومته در دام زنجیر. نه انسان را پای رفتن بود و نه هنر تیاتر را نفسی برای کشیدن و این آغاز برای هنر تیاتر، یک درد جانکاه است.
«فولِ دقیقهی نود»
باز هم حرکتی ناشیانه و خطایی آگاهانه و زیرکانه در یک حرکت کلان هنری در افغانستان بسیار تأسفبار بود. برای حرکتهایی که از درون و بهنام فعالیتهای فرهنگی و هنری سربلند میکنند و در نهایت به سبوتاژ و عقیمسازی کل جریان فرهنگی و هنری میانجامند. جشنوارهی هشتم تیاتر ملی افغانستان که از تاریخ 26 تا 28 میزان در کابل برگزار گردید، امیدواریهای زیادی را برای زنده ماندن و روشن نگهداشتن چراغ کمفروغ و محجور هنر تیاتر در افغانستان برانگیخت. تلاشهای زیادی از طرف مسئولان برگزار کنندهی جشنوارهی تیاتر ملی افغانستان انجام شدند و نمایشهای زیادی از ولایات دیگر و خصوصا کابل، در این جشنواره دعوت شدند و حتا بودجهی هنگفتی برای آن مصرف شد. اینکه چه مقدار بودجه مصرف شد، معلوم نیست. سوالی که مانند همهی سوالهای دیگر در تاریخ این کشور بیجواب خواهد ماند. ظاهرا از افتتاحیه تا روزهای نمایش، همهچیز بسیار عادی و طبیعی پیش میرفت. لبخندها و تشویقها و بازیهای هنرمندان بهطور نورمال در جریان بودند. اما شاید با در نظرداشت تجربیات اینگونه جشنوارهها، باید انتظار میداشت که این آرامشی است قبل از طوفان. آرامشی که بسیار زود به طوفانی ویرانگر تبدیل خواهد شد. اما این آرامش ظاهری دیری نپایید و بالاخره بازیگران پشت پرده و مافیایی از وزارت اطلاعات و فرهنگ و انسانهایی از جنس لمپنهای هنری در لباس داوران، این امید را برهم زدند تا بار دیگر اثبات کنند که نباید حرکتی شایسته و مناسب و درخور شأن یک کنش فرهنگی در این کشور صورت گیرد.
با تمام احترامی که برای مسئولان جشنواره دارم و زحماتی را که برخی از دوستان در برگزاری این جشنواره متقبل شدهاند، به دیدهی قدر مینگرم؛ اما ناگزیرم نکاتی را باید برای روشن شدن اذهان مردم خویش به عرض برسانم. امید است که حداقل لمپنهای هنریمان را متوجه بسازیم تا دست از خرابکاری در عرصهی هنری افغانستان برداشته و برای ارضای امیال خویش، راه دیگری را بجویند.
تدویر جشنواره در نفس خود، کاری است قابل قدر و شایسته و به هیچ عنوان نمیتوان در نفس و ذات آن ایرادی را وارد دانست و در این زمینه این حرکت بزرگ فرهنگی را میستایم.
مدیریت جشنواره و امکانات آن در زمان اجرای برنامه و پذیرایی مهمانان و محل بود و باش هنرمندان، خوب بود.
نحوهی تقسیمبندی نمایشها و انتخاب نمایشهای برتر، خوبیها و مشکلات بسیاری را داشت که ذیلا به آن اشاره میگردد:
الف- تقسیمبندی به دو ردهی نمایشهای بلند (از 45 دقیقه به بالا) و نمایشهای متوسط (زیر 45 دقیقه) تا حد زیادی قابل قبول میباشد و میتواند نوعی خلاقیت را بیان دارد و امیدواری از اینکه جشنوارههای تیاتر در این کشور، در حال نزدیک شدن به استاندارد جشنوارههای بینالمللی میباشند و در نظر گرفتن سه نمایش اول و دوم و سوم در تقسیمبندی، میتواند معیار خوبی باشد.
ب- در نظر نگرفتن نویسندگی، کارگردانی و هنرپیشگان بهتر در این جشنواره، اشکالی بود که باید رفع میشد. اما ظاهرا این نقیصه جبران نشد. شاید اگر این موارد مدنظر گرفته میشدند، بازتاب جشنواره به مراتب بهتر بود. اصولا نمیتوان یک اثر هنری را بدون در نظرداشت کارگردان به عنوان سکاندار اصلی، نویسنده و هنرپیشههای آن مورد قضاوت قرار داد. متن قوی، دست کارگردان را در بازیگری هنرمند و هنرپیشه باز کرده و کار را زیبا میسازد. اما دوستان عزیز، نمیدانم بر کدام مبنا، تیاترها را درجهبندی کردند.
ج- نبود هیچگونه معیار تفکیک در سبک نمایشهای انجام شده، نقص بزرگی بود که متأسفانه جشنواره را به چالش کشید. با کمال تأسف باید گفت که مسئولان جشنواره و هیأت داوران محترم، بین یک نمایش سادهی مکتبی، یک نمایش خیابانی و یک نمایش آموزشی در خصوص شستن دستها با صابون بعد از رفع حاجت، فرق قایل نشدند. به نظر میرسد که دوستان عزیز شاید تعریفی از نمایشهای کلاسیک، مدرن، سمبولیک و موزیکال و در کل تعریف یک «درامه» را با دیگر سبکهایی که ذکر شده، نمیدانند و لازم بود در این زمینه در هیأت محترم داوران، افراد پخته و مسلکی گزینش میشدند تا آبروی جشنوارهی هشتم تیاتر ملی کشور، با حاتمبخشیها و برخوردهای سلیقهای برباد نمیرفت.
د- تیاتر در دنیای مدرن امروز با نور و دکور پیوندی عجیب دارد. در واقع نور و دکور و میزانسن هستند که ارزش یک کار هنری مدرن را نمایان میسازند. اما در این جشنواره در نمایشهای ارائه شد هیچ استفادهای از نور و رنگها نشده بود. این مسئلهی مهم از دید داوران پنهان ماند. واقعا باید پرسید که داوران بر چه اساس قضاوت کردند؟
انتخاب هیأت داوران: جالبترین بخش این جشنواره، انتخاب هیأت داوران بود که تمام هست و نیست جشنواره را برباد داد. قضاوتهای سلیقهای، عدم داوری مسلکی، درگیر شدن در مسایل حاشیهای و استدلالهای بیپایه و اساس باعث شدند که برخی نمایشهای سطحی در صدر قرار گیرند. بهطور نمونه، ظاهرا استدلال کردهاند که نمیتوان از یک ولایت (هرات) دو تیاتر را حایز رتبه گرداند و این مسخرهترین استدلالی بود که بهکار بردند و بر اساس همین استدلال مسخره و بیارزش، نتیجه گرفتند که تیاتر «تضاد» را با تمام خوبیهایش که بیشترین تحسین از نزد بینندگان و کارشناسان را داشت، حذف کنند. با همین نوع نگاه لمپنیسم و جاهلانهی هیأت داوران، متأسفانه تیاتر «تضاد»، ساختهی کانون فرهنگی و هنری سیمرغ فیلم که سالها تجربهی حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی را دارد و کارگاههای متعدد تیاتر را برگزار نموده است، در این جشنوارهی نام نهاد، قربانی قضاوت نادرست داوران گردید.
به نظر من، با در نظرداشت اینگونه نواقص مشهود، کمبودات و کمکاریهای زیادی در این جشنواره رونما گردیدند که دیگر امیدی به آیندهی حرفهای هنر تیاتر- خصوصا مدرنسازی تیاتر- نمیتوان داشت. بعد از هشت دوره برگزاری جشنوارهی تیاتر ملی در افغانستان، در حد و اندازهی تیاترهای مکتبی-آموزشی برای بیان سخیفی از پیامهایی بیکاربردی چون عدم خشونت علیه زن و شستن دستها با صابون بعد از قضای حاجت باقی خواهد ماند. به همین دلیل است که احساس میکنم حضور در این جشنوارهی سمبولیک، بیشتر استعدادکُشی است تا هنرپروری. متأسفانه این حرکتها پروژههایی اند برای کسب درآمد عدهای معلومالحال که سالیان سال است با جا خوش کردن در نهادهای فرهنگی خارجی و داخلی، بهدنبال طمعشان هستند و از هنر و هنرمند در این کشور، به عنوان پروژه استفاده میکنند.
در این مورد همین بس که جشنوارههای ملی تیاتر افغانستان تا دورهی ششم آن هر ساله برگزار میشد و تمویل کنندگان بسیاری داشت؛ اما بعد از دورهی ششم، دیگر تمویل کنندگان حاضر به حمایت نشدند. زیرا آنها هم به همین نتیجه رسیدند که نتیجهی مطلوب بهدست نمیدهد. بالاخره با عذر و التماس فراوان قرار شد هر دو سال یکبار برگزار شود. شاید در دو سال فاصله، اندکی کارها بهبود یابند. اما ظاهرا چنین نشده است. به هرحال، امیدوام دوستان گرامی با دیدی نوتر به جشنواره و نقش آن بیاندیشند و از پروژهای برخورد کردن با هنر و هنرمند، دست بکشند.
تیاتر «تضاد» از کانون فرهنگی و هنری سیمرغ فیلم که در جشنوارهی هشتم تیاتر ملی افغانستان، قربانی شد.