نویسنده: سیمور هرش
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: London Review of Books
بر بنیاد گفتههای این مقام بازنشستهی سیا و یک منبع دیگر از داخل سیا، در یکی از دیدارهای جنرال شجاع پاشا، رییس اسآی در آن زمان، با لیون پانتا (رییس سیا) یکی از مقامهای بلندپایهی سیا از او پرسیده بود که آیا او خودش را در واقع نمایندهی القاعده و طالبان میداند یا نه. «جواب او نه بود. اما گفت که آیاسآی نیاز دارد که تا حدودی بر آنها کنترل داشته باشد.» به گفتهی این مقام بازنشسته، پیام این حرف او به زعم سیا این بود که کیانی و پاشا به بن لادن به <مثابه یک منبع میبینند و بیشتر علاقهمند بقای ]خود[ هستند تا }دوستی با} ایالات متحده.»
یک پاکستانی که با رهبری آیاسآی روابط نزدیک دارد به من گفت که «با افراد بلندپایهی شما معاملهای انجام شده بود. ما خیلی بیتمایل بودیم، اما این {معامله{ باید انجام میشد، نه به خاطر ثروتاندوزی شخصی بل به این خاطر که تمام برنامههای کمک ایالات متحده قطع میشد. افراد شما گفتند که اگر این کار را نکنید، شما را تا مرز مردن از گرسنگی خواهیم رساند و جواب مثبت زمانی داده شد که پاشا در واشنگتن بود. معامله نه تنها این بود که شیرهای آب (کمکها) باز بمانند، بلکه به پاشا گفته شده بود که انعامهای دیگری نیز به شما داده خواهد شد.» این فرد پاکستانی گفت که یکی از نتایج دیگر این دیار این بود که امریکاییها به پاشا تعهد سپردند که با آغاز خروج نظامیانش، به پاکستان در امور افغانستان <جایگاه مناسب> بدهد. <بنابراین سگهای بلندپایهی ما (مقامهای بلندپایهی پاکستان) این معامله را به نفع کشور توجیه کردند.
پاشا و کیانی مسئولیت داشتند که به امریکاییها اطمینان بدهند که ارتش و فرماندهی نیروی دفاع هوایی پاکستان هواپیماهایی را که برای این مأموریت استفاده میشوند، دنبال نکنند و هیچ کاری به آنها نداشته باشند. دفتر هماهنگی امریکاییها برای این مأموریت در تربله غازی، مسئولیت هماهنگی ارتباطات بین آیاسآی، افسران ارشد در مرکز فرماندهی در افغانستان و دو هلیکوپتر عقاب سیاه (Black Hawk) را به عهده داشت؛ هدف آن این بود که مطمئن باشند که هیچ هواپیمای جنگی گشتزنی پاکستان در مرز، آن دو هلیکوپتر را شناسایی نکنند و اقدامی در برابر آنها از خود بروز ندهند. برنامهریزی نخستین این بود که خبر حمله نباید فورا اعلان شود. تمام واحدهای فرماندهی مشترک عملیاتهای ویژه، با محرمیت شدید کار کنند و رهبری فرماندهی مشترک عملیاتهای ویژه و نیز کیانی و پاشا به این فکر بودند که کشتن بن لادن پیش از سپری شدن هفت روز یا حتا بیشتر از آن اعلان نشود. سپس یک داستان ساختگی برای پوشاندن ماجرا با احتیاط تمام بیرون داده شود: اوباما اعلان کند که تحلیل دی ان اِ (DNA) تأیید میکند که بن لادن بر اثر یک حملهی هواپیمای بدون سرنشین در کوههای هندوکش در داخل افغانستان کشته شده است. امریکاییها که این عملیات را برنامهریزی کرده بودند به کیانی و پاشا اطمینان داده بودند که همدستی آنان در این مأموریت هیچگاهی علنی نخواهد شد. همه میدانستند که اگر نقش پاکستان علنی گردد، اعتراضهای خشونتبار این کشور را فراخواهد گرفت. بسیاری از پاکستانیها بن لادن را یک قهرمان میدانستند و پاشا و کیانی و خانوادههای آنان در خطر خواهند افتاد و آبروی ارتش پاکستان خواهد رفت.
مقام بازنشستهی سیا گفت که تا این جا برای همه آشکار بود که بن لادن جان سالم بدر نخواهد برد: «در یک نشست در ماه اپریل، پاشا به ما گفت که حالا که شما میدانید بن لادن در یک مجتمع در پاکستان زندگی میکند، او نمیتواند خطر نگهداشتن او را بپذیرد. او و کیانی باید تمام داستان را به رییسان فرماندهی دفاع هوایی و دو-سه تا فرمانده نیروهای محلی بیان میکردند.
یکی از فرماندهان پیشین عملیاتهای خاص نیروی دریایی ایالات متحده که رهبری دهها مأموریت از این نوع را در یک دههی گذشته به عهده داشته و یا در آن شرکت کرده بود، با اطمینان به من گفت که «قرار نبود ما بن لادن را زنده نگهداریم- به تروریست فرصت زندگی بدهیم. از نگاه قانونی، ما میدانستیم که آنچه ما در داخل پاکستان انجام میدهیم، قتل است. ما با این چیزها برخوردهایم. هر یک از ما وقتی اینگونه مأموریتها را انجام میدهیم، به خود میگوییم، <بیایید با آن روبرو شویم. ما مرتکب قتل خواهیم شد.>» در گزارش نخست کاخ سفید ادعا شده بود که بن لادن در حال پاک کردن و آمادهسازی یک سلاح بود؛ این داستان به این هدف ساخته شده بود تا توجه کسانی را که قانونی بودن برنامهی ایالات متحده برای کشتن هدفمندانه را زیر پرسش میبردند، منحرف سازد. با وجود گزارشهای فراوان کسانی که در این مأموریت دخیل بودند، ایالات متحده همواره از این روایت حمایت کرده است که اگر بن لادن فورا تسلیم میشد، او را زنده میگرفتیم.
آیاسآی در اطراف مجتمع بن لادن در ایبتآباد نگهبان گماشته بود تا حرکات بن لادن، همسران و کودکانش را زیر نظر داشته باشد. به آنها دستورداده شده بود که به محض شنیدن صدای هلیکوپتر، ساحه را ترک کنند. شهر تاریک بود. در ساعتهای پیش از آغاز حمله، برق به دستور آیاسآی قطع شده بود. یکی از هلیکوپترها، در داخل دیوارهای مجتمع بن لادن برخورد کرد و شمار زیادی از سرنشینانش زخمی شد. مقام بازنشستهی سیا گفت:«این افراد میدانستند که زمان کار بر سر هدف بسیار محدود باید باشد، چون تمام باشندگان ایبتآباد را بیدار میکرد.» اتاق خلبان هواپیمای تصادم کرده و اسباب ارتباطات و راهبری آن توسط نارنجک منفجر میشد و این سبب رخ دادن سلسلهای از انفجارها و روشن شدن آتشی میشد که از فاصلههای دور قابل دید باشد. دو هلیکوپتر نوع چینوک از افغانستان به یکی از پایگاههای استخبارات پاکستان پرواز کرده بودند تا برای این عملیات پشتیبانی لوجیستیکی فراهم کنند و یکی از آنها فورا به ایبتآباد فرستاده شده بود. اما از آنجاییکه بر این هلیکوپتر یک بشکهی نفت برای دو هلیکوپتر نوع عقاب سیاه بارگذاری شده بود، اول باید برای انتقال سربازان آماده میشد. تصادم یکی هلیکوپتر نوع عقاب سیاه و ضرورت پرواز یک هلیکوپتر دیگر به جای آن، اعصابخُردکننده و زمانگیر بود. اما نیروهای عملیات ویژه به کار شان ادامه دادند. زمانی که آنان به داخل مجتمع وارد شدند، هیچگونه تبادل آتش صورت نگرفت؛ نگهبانان گماشته شده از سوی آیاسآی آنجا را ترک گفته بودند. مقام بازنشسته با اشاره به این موضوع گفت: «در پاکستان همه کس یک تفنگ دارد و اما افراد بلندپایه و ثروتمندانی که در ایبتآباد زندگی میکنند، هر یک نگهبانان مسلح دارد.» اما اگر مخالفتی صورت میگرفت، تیم (عملیات ویژه) بسیار آسیبپذیر بود. به گفتهی مقام بازنشستهی سیا، فرد مسئول برقراری ارتباطات از سوی آیاسآی که با تیم عملیات ویژه یکجا پرواز کرده بود، آنان را در خانهی تاریک (مجتمع بن لادن) و در بالارفتن از راهپله تا بخشی که بن لادن در آن زندگی میکرد، رهنمایی کرد. پاکستانیها به تیم عملیات ویژه هشدار داده بودند که دروازههای سنگین پولادین، راهرو طبقهی اول و دوم را مسدود کرده اند و اتاق بن لادن در طبقهی سوم قرار داشت. تیم عملیات ویژه برای باز کردن این دروازهها از مواد انفجاری استفاده کرد، بدون آنکه کسی را زخمی سازد. یکی از همسران بن لادن به شکل وحشتناکی فریاد میزد و یک گلولهی احتمالا سرگردان به زانویش خورد. بدون گلولههای که به بن لادن اصابت کردند، هیچ گلولهای شلیک نشد. (روایت ادارهی اوباما اما چیزی دیگر است.)