امریکا در افغانستان 2001 – 2014
نویسنده: کارلوتا گال
برگردان: جواد زاولستانی
بخش هفتاد و ششم
9
انفجار نظامیگری در پاکستان
کلونل امام در ماه مارچ سال 2010 با یک تن دیگر به نام خالد خواجه که او نیز کارمند پیشین آیاسآی بود، یک ژورنالیست بریتانیایی و یک راننده، به مناطق قبایلی این کشور سفر کرد. آنها توسط یک گروه که پیش از آن ناشناخته بود و خود را ببرهای آسیایی نام گذاشته بودند، توقیف شدند. ژورنالیست و راننده احتمالا با پرداخت فدیه، بعد از ماهها اسارت آزاد شدند. اما کلونل امام و خواجه به اتهام جاسوسی برای حکومت و امریکاییها، به قتل رسیدند. با وجود سالها معاشرت و آشناییاش با گروههای شبهنظامی و تلاشهای آیاسآی از طریق رهبران طالبان، ملا عمر و سراجالدین حقانی، کلونل امام در ماه جنوری 2011 به تیر بسته شد. رهبر طالبان پاکستان در آن زمان، حکیمالله محسود، از جریان اعدام او نظارت کرده بود. اعدام کلونل امام، فلمبرداری و در دیویدی پخش شده بود. جنبش طالبان اکنون، افراد خودش را میبلعید.
با آنکه شبهنظامیان در برابر اربابانشان ایستاده بودند، جنرالان پاکستانی به جای سرکوب، تلاش کردند که آنان را استفاده کرده و به سوی اهداف دیگر سوق دهند. آنان دقیقا با آتش بازی میکردند. نخستین نخستوزیر زن در تاریخ پاکستان، بینظیر بوتو، بعد از ده سال تبعید در خزان سال 2007 آمادهی برگشت به وطن میشد. او با مشرف وارد یک معامله شده بود که بر اساس آن، مشرف با استعفا از ریاست ارتش، میتوانست به حیث رییس جمهور غیرنظامی باقی بماند و بوتو به حیث نخست وزیر کار کند. کیانی که در رسیدن به چنین توافقی کمک کرده بود، به جای مشرف رییس ارتش میشد. حزب بینظیر بوتو به پرویز مشرف اجازه داد که برای یک دورهی دیگر در انتخابات شرکت کند و او فرمانی را امضا کرد که تمام دوسیههای فساد علیه بینظیر بوتو و نزدیکانش، بسته شود. زمان انتخابات، اوایل سال 2008 تعیین شده بود. پیش از برگشتنش، بوتو جراتش را نشان داد و بیشتر از هر سیاستمدار دیگر پاکستانی دربارهی خطرهای افراطگرایی شبهنظامیان صحبت کرد. او وارد شدن جنگجویان خارجی در قلمرو پاکستان را نکوهش کرد و خواستار عملیات نظامی در وزیرستان شمالی و جنوبی شد. او از اقدام مشرف علیه شبهنظامیان در مسجد سرخ پشتیبانی کرد و حملهی انتحاری را غیر اسلامی اعلان کرد. به نظر میرسید که او هر حملهی کنندهی انتحاری را که به فکر هدف قرار دادن او بود، به چالش فرا میخواند. در آستانهی برگشتن، در دبی گفت: «من باور دارم که هیچ مسلمان واقعی بر من حمله نخواهد کرد، چون اسلام حمله بر زنان را ممنوع کرده است و مسلمانها میدانند که اگر آنان بر زنان حمله کنند، در آتش جهنم خواهند سوخت. دوم، اسلام بمبگذاری انتحاری را ممنوع کرده است.»[1] چهرههای مذهبی در افغانستان و پاکستان به خاطر چنین صحبتها کشته میشدند و معمولا سیاستمداران از اینگونه به چالش خواندن آشکار خودداری میکردند. او وعدهی همکاریهای بیشتر با افغانستان و ایالات متحده را در جنگ با تروریزم نیز، داد و در یک مصاحبه حتا ابراز کرد که به امریکاییها اجازهی دسترسی به مرد پشت پردهی گسترش برنامههای هستهای پاکستان را نیز خواهد داد. این مرد عبدالقادر خان، دانشمند هستهای پاکستان بود. چنین وعدهها برای تعداد زیادی در تأسیسات نظامی پاکستان هشداردهنده بود.
بوتو از دو نبرد پس از برگشتش به پاکستان صحبت کرد، یکی علیه تندروی اسلامی و دیگری در برابر دیکتاتوری نظامی در پاکستان. مخالفت او با دیکتاتوری نظامی خیلی عمیقتر از مخالفت او با شخص پرویز مشرف بود. پدر بوتو، نخست وزیر ذوالفقار علی بوتو، در سال 1979 میلادی توسط جنرال ضیاءالحق سرنگون و اعدام و خودش زندانی شده بود. در سالهای پسینتر، او نظامیان را در کشتن دو برادرش و مشرف را به خاطر زندانی کردن شوهرش آصفعلی زرداری به اتهام فساد، مقصر میدانست. اکثر نظامیان پاکستانی از طبقهی سیاسی پاکستان به ویژه، حزب مردم پاکستان که گرایش سوسیالیستی داشتند، و رهبران آن یعنی خانوادهی بوتو، نفرت داشتند و اغلبا از آنان با عنوان فیودال و فاسد و بیتوجه به منافع استراتژیک پاکستان انتقاد میکردند.
چهرههای قدرتمند به شمول اعجاز شاه، رییس ادارهی استخبارات داخلی پاکستان، دیدگاهش را در یک جلسهی حکومتی ابراز کرده و گفته بود که برگشتن او به نفع پاکستان نیست.[2] رییس جمهور افغانستان و ادارهی استخباراتش نیز در ماههای پیش از برگشتن بینظیر بوتو به پاکستان، به او هشدار داده بودند که اطلاع یافته اند، شبهنظامیان قصد کشتناش را دارند. آنان به بوتو گفته بودند که نظامیان پاکستانی از توطئهی قتل او آگاهند، اما برای جلوگیری از آن کاری انجام نمیدهند. ادارهی استخبارات افغانستان به طور غیر مستقیم از سوی مأموران اطلاعاتیاش خبر شده بود که در یک جلسهی فرماندهان قول اردوها، رییس ارتش، مشرف، و قدرتمندترین جنرالان او دربارهی یک توطئهی نظامی برای کشتن بینظیر بوتو بحث کردهاند. جنرالان شواهد موجی از حملههای انتحاری برنامهریزی شده را در دست داشتند که هدف آن نه تنها کشتن بینظیر بوتو، بلکه کشتن نخست وزیر، شوکت عزیز، و آفتاب شیرپاو، وزیر داخله، نیز بود. یک مقام بالارتبهی حکومت افغانستان به من گفت: «آنها میدانستند که علیه او {بینظیر بوتو} یک حمله برنامهریزی شده است.» او گفت که نظامیان پاکستانی تصمیم گرفته بودند که نگذارند بوتو بار دیگر به قدرت برسد، «آنان از تصور برگشتن بوتو نفرت داشتند.» با آنکه مشرف با برگشتن بوتو موافقت کرده بود، به گفتهی مقامها، تصمیم گرفته بود که به شبهنظامیان اجازه بدهد او را از میان بردارد. این اطلاعات ثابت شده نبود، اما مقامهای دولت افغانستان فکر کرده بودند که این بحث در چنان سطح بالا خیلی مهم بوده است. بنابر این، آنها به دبی نفر فرستادند تا این اطلاعات را با بوتو در میان بگذارند. مقام دولت افغانستان به بوتو گفته بود که «{حکومت} پاکستان در زنده دیدن تو، هیچ منفعتی نمیبیند.» کرزی از بوتو خواسته بود که برای امنیتش، اقدامات احتیاطی را در نظر بگیرد.
در همان ماه، سپتامبر 2007، یکی از مطلوبترین شبهنظامیان پاکستان برای آیاسآی، قاری سیفالله اختر، از سه سال بازداشت حفاظتی آیاسآی آزاد شد. او یکی از همکاران نزدیک بن لادن و ملا عمر بود و در یک اقدام به کودتا علیه بوتو در سال 1995 دست داشت. بر اساس یک منبع استخبارات پاکستان، «در بامداد یک روز ملایم ماه سپتامبر 2007، یک موتر او را از خانهی امنش گرفت و در نزدیک شاهراه اسلامآباد، پایین کرد.» یکی از خطرناکترین شبهنظامیان که به نفرتش از بوتو مشهور بود، تازه رها شده بود.
چند هفته بعد، به تاریخ 18 اکتوبر 2007، بوتو به کراچی پرواز کرد. من یکی از دهها ژورنالیستی بودم که او را همراهی میکردند. او به بازو و گردنش تعویذ بسته بود و زمانی که پا بر خاک پاکستان گذاشت، دعا کرد. او به خدا پناه برده بود. چند ساعت بعد که بوتو در یک بسِ روباز، از جادههای پوشیده از پرچمهای در حال اهتزار و هواداران در حال شعار دادن عبور میکرد، دو انفجار بزرگ در نزدیک وسیلهی نقلیهی او روی داد و موتر پیشقدم پولیس، محافظان و هوادارانش را تکه تکه کرد. بوتو جان سالم به درد برد، اما 149 نفر کشته و 400 تن دیگر زخمی شدند. این انفجار توسط دو حملهکنندهی انتحاری صورت گرفته بود که در وسط جمعیت وارد شده بودند. یک افسر ارشد پولیس کراچی بعد از آن گفت، هر ساچمهی کوچک به اندازهی یک گلوله مرگبار بود. او افرادی در حکومت و رهبر شبهنظامیان، قاری سیفالله اختر، را متهم به دست داشتن در این حمله کرد. او به مردم گفت که مشرف مستقیما او را تهدید کرده است و خواستار تأمین امنیتش شد. کرزی بار دیگر از بوتو خواست که بیشتر احتیاط کند و از ادارهی استخباراتش خواست که برای او یک موتر زرهی مجهز با دستگاه قطعکنندهی موجهای برقی که سیگنال تلفن را قطع میکند و معمولا برای انفجار بمب استفاده میشود، آماده کند. ادارهی استخبارات افغانستان کار بالای آن را شروع کرد، اما افغانستان موتر زرهی با فرمان دست چپ و زمان برای آموزش افراد برای کار گرفتن از این وسیلهی نقلیه را نداشت. بوتو بیباکانه مصروف کاروزار انتخاباتی پیشاپیش انتخابات ماه جنوری شد. او اصرار داشت که با موج متحرک مردم از یک موتر روباز دست بدهد.
ادامه دارد…
[1] بوتو در یک کنفرانس خبری در دبی صحبت کرد و من در آنجا حضور داشتم، 17 اکتوبر 2007.
[2]مصاحبه با اعجاز شاه، لاهور، 1 دسمبر 2012.