تاریخ امروز ما را چه کسی مینویسد؟
دیروز مراسم فاتحهی استاد واعظی بود. از میان تمام شرکت کنندگان، چهرهی صفدر توکلی توجه مرا به خود جلب کرد. او به طرز بیآلایش و بدون کر و فر وارد مسجد شد و به دلیل پوشیدن یک کلاه غیرمعمول در این فصل، اکثرا متوجه او نشدند.
آمدن صفدر توکلی در مراسم فاتحهخوانی استاد واعظی یک حس نوستالوژیک را در من زنده کرد. حسی از شیفتگی به تاریخ و گذشتههای دورتر. یادم هست، زمانی که خیلی کوچک بودیم، دو نفر در میان مردم بسیار مشهور بودند؛ استاد واعظی در روضهخوانی و صفدر توکلی در آوازخوانی فولکلوریک هزارگی. شهرت این دو نفر در حیطهی کارشان زبانزد همه بود. تا هنوز وقتی کسی در مورد آوازخوانی در مناطق مرکزی سخن میگوید، همواره آن دو را با همدیگر مقایسه میکنند و هیچکسی دیگر در این میان جایی ندارد. شرکت توکلی در مراسم فاتحه شاید به همین خاطر باشد؛ ولی تأییدیهی محکم بر صحت آن قیاس بود.
چیز دیگری که او با حضور خود در ذهن من زنده کرد، این پرسش بود که بهراستی تاریخ امروز ما را چه کسی و چگونه خواهد نوشت؟ من و امثال من هیچ خاطرهی خوشی از تاریخ نداریم. نه از تاریخ گذشته و نه از تاریخ معاصر. اصلا هم مخالف این تاریخ و هم مخالف تاریخنویسی معمول هستم. شیوهی تاریخنگاری در کشور، شیوهی کهنه و فرسوده و مشحون از غرضها و مرضها است. این پرسش زمانی برایم جدیتر شد که میبینم کسانی که خود برگی از تاریخ اند، مثل برگهای پاییزی یکی پس از دیگری از درخت زندگی پایین میافتند و زیر خروارها خاک دفن میشوند. مخصوصا زمانی که میبینیم، کسانی تلاش میکنند آگاهانه تاریخ ما را به بیراهه ببرند.