آموختن از حریف هم آموختن است. یکی از علتهای کامیابی طالبان در اکثر جاها همان انضباط شدید شان است. آنان در مقایسه با مخالفان خود بسیار منضبطتر عمل میکنند. در جبههی مخالف طالبان، بسیاری از اطلاعات مهم در سر هر کوی و بازاری هستند. این اطلاعات به طالبان مجال واسعی میدهند که هم در جنگ گرم با دقت و کفایت بیشتر وارد عمل شوند و هم در نبرد تبلیغاتی درستتر هدفگیری کنند.
سالها پیش، در آخرین باری که طالبان وارد مزارشریف شدند، من در بامیان بودم. اوضاع متشنج بود. شامگاه، من و یکی دو نفر از دوستان به مرکز مخابرات حزب وحدت رفتیم. مخابرهچی با یکی از افراد طالب در مخابره گپ میزد. به طالب فحش خواهر و مادر میداد، طالبان را مزدور پاکستان میخواند و میگفت که طالبان اصلا مسلمان نیستند. در آن سوی خط، طالب با صدای آرام میگفت که یک مسلمان نباید به یک مسلمان دیگر فحش بدهد؛ میگفت بیایید و ببینید، یک نفر پاکستانی را در میان طالبان نمیبینید. میگفت ما با شما هیچ کاری نداریم، فقط اسلحهی خود را بر زمین بگذارید…
آن شامگاه، من متوجه شدم که دستپروردهگان آی اس آی درسهای عسکری خود را بسیار خوبتر از افراد جبههی مقاومت به یاد دارند و بسی باکفایتتر عمل میکنند.
این روزها، مثلا نمایندهی پارلمان یا افسر اردو در فیسبوک خود مینویسد که در تماسی که با فلان فرمانده در فلان ولسوالی داشته، آن فرمانده با گریه و زاری گفته که او و فلان تعداد از سربازاناش مهمات تمام کردهاند و دیگر نمیتوانند در برابر طالبان مقاومت کنند. یا عکس یک فرد مهم از اعضای نیروی مقاومت مردمی را پخش میکنند و حتا میگویند که آن مرد دلاور تا کنون ۴۵ نفر طالب را به جهنم فرستاده است.
این گونه بیانضباطیها را در جانب طالبان نمیبینیم. آنان به مراتب حرفهییتر کار میکنند و در مدیریت اطلاعات دست بالاتری دارند. اعضای جبههی ضد طالب بهجِد نیاز دارند که از حریف بیرحم و وحشی خود بیاموزند. نه بیرحمی و وحشت را، بل عمل حرفهیی و انضباط رفتاری را.