افغانستان؛ جغرافیای مواد مخدر

منبع: مجله‌یRollingStone

نویسنده: Matthieu Aikins

بخش دوم

منطقه‌ی مرزی بلوچستان میان افغانستان، پاکستان و ایران یکی از غیرقانونی‌ترین راه‌های روی زمین است. این منطقه دارای صحراها و کوه‌‌های است و 200 هزار مایل مربع مساحت دارد. اقوام بلوچ و پشتون از ساکنان این منطقه اند، مجهز به سلاح‌های سنگین می‌باشند و قرن‌ها در انواع مختلف قاچاق دست داشته‌اند. بعضی از آن‌ها به‌طور عادی همکار دولت اند؛ در حالی که تعداد دیگر آن‌ها با ترکیبی سر‌درگم با گروه‌های شورشی پیوند دارند. شورشیان بلوچ سکولار به‌دنبال استقلال از پاکستان می‌باشند. گروه سنی‌های ضدایران که صف‌های بزرگی از اسلام‌گرایان شورشی، به‌شمول طالبان را تشکیل می‌دهند، در این نواحی سکونت دارند. این جا پناه‌گاه طبیعی برای فعالیت‌های غیرقانونی است.

بهرامچه مرکز این‌جاست، مرکز فعالیت‌های قاچاق‌بران در بخشی از مرز افغانستان در تپه‌های چیگی، 150 مایل به طرف جنوب و ‌از سال 2001 به این‌سو تحت حاکمیت دولت افغانستان نمی‌باشد. این‌جا ‌یک مرکز مهم و مناسبی برای بیش‌ترین ‌تجارت تریاک است. محصولات دهقانانِ مانند میرزا خان توسط تاجران محلی به محصولات بزرگ‌تر مبدل می‌شوند– از چندین صد پوند به چندین تن می‌رسد- و در بهرامچه به قاچاق‌چیان ایرانی و پاکستانی به فروش می‌رسند و آن‌ها تریاک را به خارج انتقال می‌دهند. معامله‌های بزرگ بین گروه‌های قابل اعتماد صورت می‌گیرند‌ و پول از راه غیر‌قانونیِ حواله که به نحوی شست‌وشوی پولی است و بر ارز‌های جهانی تأثیر دارد، ارسال می‌گردد. یک طرف معامله پول را به حواله‌دار پرداخت می‌کند و شماره‌‌ی تیلفونش را به طرف دیگر معالمه می‌دهد و آن را کُد‌گذاری می‌کند‌ و به حواله‌دار که در یک کشور دیگر ‌یا یک قاره‌ی دیگر است، ‌تماس می‌گیرد و سپس دریافت کننده از دریافت پول خبر می‌دهد. حساب‌ها این‌گونه اجرا می‌شوند.

بهرامچه به گونه‌ی مشترک توسط طالبان و قاچاق‌چیان قدرت‌مند اداره می‌شود. حاجی جمعه خان از جمله‌ی یکی از قاچاق‌چیان برجسته‌ی مواد مخدر است که در سال 2008 در جاکارتا دستگیر شده بود. حالا، برادرش حاجی شرف‌الدین جانشین برادرش شده و نقش مهتری را در بین قاچاق‌بران شهر به عهده دارد. این در حالی است که طالبان وضعیت امنیتی این‌جا را وخیم می‌سازند. سمیع می‌گوید، «طالبان در آن‌جا دادگاه تشکیل داده‌اند که به مشکلات مردم رسیدگی کنند. وضعیت امنیتی برای مردمی که در آن‌جا زندگی می‌کنند، خوب است».

زمانی بهرامچه ‌مجموعه‌ای از ترکیبات گل جداره‌دار بود؛ اما این روزها با وجود حملات هوایی امریکایی‌ها و نیروهای افغان، مردم آخرین مدل موتر‌های لند کروزر را سوار می‌شوند. این منطقه بسیار دوردست است. یک عضو نخبه‌ی کماندوی افغانستان که برای چندین بار همراه نیروهای بحری و قوای خاص بریتانیا به آن‌جا رفته است، می‌گوید، «در آن‌جا یک شهر کوچک وجود دارد که به‌نام قریه‌ی جاجی JMK مشهور است. ‌قریه‌ی جاجی JMK این‌جا، مانند شیرپور [کابل] است». وی با اشاره به محله‌ی پر‌زرق‌و‌برق «کاخ خشخاش» که در کابل موقعیت دارد، می‌گوید که این کاخ توسط رهبران جهادی کشور ساخته شده است‌. «آن‌ها همه‌چیز، به‌شمول جنراتور، لوازم و موتر‌های مدل بالا در آن‌جا دارند. ما از داخل یخچال‌هایی که در آن‌جا وجود داشت، بستنی می‌گرفتیم».

او برایم گفت در جریان حمله‌های نیروهای افغان و امریکایی، ساکنان بهرامچه به نزدیکی‌های مرز پاکستان فرار می‌کنند. در آن‌جا قوای پاکستان در حال آماده باش قرار می‌گیرند تا این‌که نیروهای امریکایی منطقه را ترک کنند. او با اشاره به شبکه‌ی اطلاعاتی پاکستان می‌گوید، «شبکه‌ی اطلاعاتی پاکستان (‌آی‌ا‌س‌آی) و قاچاق‌بران با هم‌دیگر دارای ارتباط مستحکم می‌باشند» و سمیع نیز ادعای مشابهی در باره‌ی رهبریت بهرامچه داشت. او می‌افزاید، «قاچاق‌بران در آن طرف مرز، یعنی پاکستان نیز خانه دارند». (‌شبکه‌ی اطلاعاتی پاکستان هر‌گونه ارتباط با طالبان و قاچاق‌چیان مواد مخدر را رد می‌کند).

سازمان ملل برآورد کرده است که طالبان از قاچاق تریاک و فعالیت‌های دیگر میلیون‌ها دالر را به‌دست می‌آورند. امـا این‌که گفته می‌شود افغانستان از تجارت تریاک‌ 3 بیلیون دالر در‌آمد دارد، یک قسمت کوچک است. برای این‌که سود‌جویان بزرگ تریاک را پیدا کنیم، باید برویم به قصر‌های بهرامچه، تا این‌که در کابل دنبال آنان باشیم.

پیوستن ایالت متحده به تاجران تریاک در افغانستان، بر‌می‌گردد به سال 1980. در این زمان سازمان سیا‌ جنگ کثیفی را آغاز کرد‌ که قشون سرخ شوری را از کشور براند. هرچند تریاک قرن‌ها‌ست که در زمین‌های افغانستان کشت می‌شود. کشت تریاک به گونه گسترده در ولایت هلمند توسط حاجی میثم آخوند‌زاده، فرمانده مجاهدانی که تحت حمایت شبکه‌های اطلاعاتی امریکا و پاکستان بود، معرفی شد. اداره‌ی انکشاف بین‌المللی ایالات متحده زمین‌های زراعتی را آبیاری و بابت تولیدات پول نقد می‌داد. زمانی که آخوند‌زاده کنترول منطقه را از دست دولت کمونیستی گرفت، به مردم ‌پیش‌نهاد کرد، در صورتی که شما تریاک کشت کنید، برای‌تان پول نقد پیش‌پرداخت می‌دهیم.

در دهه‌ی نود وقتی که افغانستان در‌گیر جنگ‌های داخلی شد، آخوند‌زاده به رهبر جنگی ولایتی مبدل شد. در سال 1995 با به‌وجود آمدن گروه طالبان، از مقامش توسط طالبان بر‌کنار شد. اگرچه این جنبش بنیادگرا مصرف مخدرات را منع کرده بود، اما حمایت‌های تاجران پول‌دار تریاک از ‌کشت تریاک، موفق بودند.

در تابستان سال 2000 میلادی، رهبر این گروه بنیاد‌گرا زرع کوکنار را به گونه‌ی گسترده منع کرده بود. کول پاول، یک وزیر پیشین در امریکا گفت، «ما از این تصمیم ‌طالبان‌‌ ‌استقبال کردیم». سوال این‌جاست که چرا رهبر گروه طالبان، ملا محمد عمر، این تصمیم را گرفت؟ ‌طالبان تصمیم وی را با خشونت اجرا کردند. در هلمند، هر‌کسی که به جرم کاشتن تریاک دستگیر می‌شد، چهره‌اش‌ را با روغن موتر سیاه می‌کردند و در قریه می‌گرداندند. در بهار سال بعد، تنها در گوشه‌‌ای از شمال‌شرق کشور تریاک محصولات داشت که تا هنوز به گونه‌ی مشترک توسطه طالبان و اتحاد شمال کنترول می‌شد. تولیدات تقریبی تریاک از 3276 تن در سال 2000 به 185 تن در سال 2001 کاهش یافت.

مداخلات تاریخی صورت گرفتند. بعد از حمله‌ی یازدهم سپتامبر در سال 2001، اداره‌ی بوش با رهبران جنگی ضد‌طالب و ‌متحدانش‌ یک‌جا شد که کنترول کشور را به‌دست بگیرند. برای گرفتن انتقام‌، ایالت متحده به کسانی که متهم به نقض حقوق بشر بودند، اجازه دا‌د که به قدرت برسند. این افراد شامل محمد قسم فهیم و عبد‌الرب رسول سیاف می‌شوند. مجاهدین رقیب هم به کابل فرا‌خوانده شدند و محترمانه در پست معاونت ریاست جمهوری و به عنوان اعضای برجسته‌ی پارلمان گزیده شدند.

این از اولین سلسله تصمیم‌هایی بود که برای افغان‌ها کمک کرد‌ تا کشت تریاک به گونه‌ی گسترده احیا گردد. با تهاجم شش ماهه‌ی ایالت متحده‌ی امریکا، تجارت تریاک برای رهبران جهادی محفوظ ماند. در بهار سال 2002 محصولات تریاک به 3400 تن افزایش یافت. در همین حال، جامعه‌ی بین‌المللی و دولت افغانستان استراتژی‌های رسمی مبارزه با مواد مخدر را روی دست گرفتند که در پنج سال حدود 75 درصد کاهش را نشان می‌داد. در صورت تداوم این روند، در مدت ده سال کشت تریاک از افغانستان ریشه‌کن می‌شد.

حامد کرزی‌ که از گم‌نامی به عنوان رییس جمهور برگزیده شده بود، مصروف کسب رضایت ایالت متحده‌ی امریکا بود. نظام سیاسی به گونه‌ی گسترده در تجارت مواد مخدر نقش داشت. در شمال، او فرماندهان اتحاد شمال را به عنوان همکار پذیرفت؛ در جنوب کشور، شیر محمد آخوند‌زاده را والی هلمند گماشت. شیر محمد آخوندزاده پسر برادر ملا نسیم است؛ مردی که قبلا کشت تریاک را در افغانستان مروج ساخته بود. توماس شویچ، یک مقام ارشد ایالت متحده‌ی امریکا در مبارزه با مواد مخدر بین سال‌های 2006 تا 2008‌‌ می‌نگارد، «فساد مواد مخدر در صدر دولت افغانستان قرار دارد. مطمئنا‌ کرزی به طالبانِ دشمن اجازه می‌دهد که از کشت تریاک سود بجویند». (‌سخنگوی رییس جمهور کرزی و ریس جمهور فعلی از ابراز نظر در این باره سر باز زدند‌).

این وقت درخشان‌ترین فصل برای قاچاق‌چیان مواد مخدر در هلمند بو‌د. در لشکرگاه، با مردی به اسم مستعار سلیم، قاچاق‌بر قبلی مواد مخدر که برای اولین بار در سال 2002 آزمایشگاه هیروین ‌ساخته بود، ملاقات کردم. او راه درازی را پیموده بود تا ‌تجارتش را تا این سطح رونق دهد. چهره‌ی نوسانی گلگون و خرما‌رنگ سلیم شباهت با برادر کوچک سنتا، تاجر مواد مخدر داشت. او که در باره‌ی تصمیمش که چرا این تجارت را آعاز کرده است، گفت، «تریاک زحمت‌کشی‌های بسیار دارد و مفادش اندک است». او و دیگر تاجران تریاک طوری به نظر می‌رسند که در یک دنیای جدا‌گانه از جنگ زندگی می‌کنند. وقتی پول‌ها همه‌اش حساب شدند، با خنده گفت، «من هرجا، چه تحت حاکمیت طالبان باشد و چه دولت، کار می‌کنم. در بعضی جاها، پسته‌های امنیتی طالبان را از کارخانه‌ی خود می‌بینیم. زمانی که در مناطق تحت کنترول دولت هستیم، به مقام‌های ساحه‌ای پول پرداخت می‌کنیم».

سلیم هیرویین را به تاجران ایرانی مواد مخدر در نیمروز که یک ولایت بزرگ و صحرایی در جنوب هلمند است، به فروش می‌رساند. مانند قاچاق‌بران دیگر، وی نیز از زنجیره‌‌ای صحبت می‌کند که مقام‌های دولتی و پولیس نیز با گرفتن رشوه در تجارت مواد مخدر نقش دارند. در بندر آخری ایران که برای قاچاق‌بران مشکل‌ترین مکان است و ایرانی‌ها با قاچاق‌بران درگیر می‌شوند، پولیس به نمایندگی از قاچاق‌بران مواد را انتقال می‌دهد. سلیم می‌گوید، «با بعضی از آدم‌های دولتی صحبت می‌کنیم. آنان مواد مخدر را به مرز انتقال می‌دهند‌ و قاچاق‌بران ایرانی هم‌ چنین فردی را در مرز دارند که منتظر است».

در پنج سال اول خطرها اندک بودند و تجارت رونق خوبی داشت. اما خجالت بین‌االمللی از تولید پر‌رونق تریاک افغانستان باعث شد که سازمان‌های اجرای قانون؛ مانند سازمان مبارزه با مواد مخدر امریکا (DEA) در کابل آغاز به فعالیت کنند. بریتانیایی‌ها که به عنوان بخشی از ناتو در ولایت هلمند ‌مأموریت داشتند، در سال 2005 بعد از این‌که در یک باز‌رسی نه تن تریاک و هیرویین را از خانه‌ی شیر محمد آخوند‌زاده، والی هلمند کشف کردند، پافشاری داشتند که کرزی وی را از مقامش برکنار کند. (‌آخوند‌زاده ادعا می‌کرد که وی مواد مخدر ‌را از قاچاق‌چیان ضبط کرده و قرار است آن را نابود کند‌). رویا‌رویی جامعه با مواد مخدر از یک طرف، کرزی و دولت افغانستان در سوی دیگر؛ اما نیروی سوم به‌زودی وارد بحث می‌شود. جنرال‌های پنتاگون در باره‌ی عملیات‌های نیروهای‌شان علیه قاچاق مواد مخدر، معلومات ارائه نکردند.

یک ویژگی افغانستان به عنوان جغرافیای مواد مخد‌‌، این است که چگونه می‌شود روباه را نگهبان مرغانچه انتخاب کرد. یک حمل کننده‌ی مواد مخدر که در ولایت هلمند دستگیر شده بود، یک نامه‌ی عبور با خود داشت که توسط رییس پولیس مبارزه با مواد مخدر افغانستان، جنرال محمد داوود داوود امضا شده بود. عزت‌الله واصفی، یک متهم به قاچاق هیروین توسط رییس جمهور کرزی منحیث رییس اداره‌ی مبارزه با فساد به‌کار گماشته شده بود. شویچ، یک مقام امریکایی نوشته است، «کرزی با ما مانند یک کمانچه بازی می‌کند».

در جنوب کشور که مملو از مواد مخدر است، علاوه بر آخوند‌زاده، آقای کرزی به برادرش، احمد ولی کرزی، نیز اعتماد داشت و وی به عنوان والی قاطع ولایت قندهار ایفای وظیفه می‌کرد. ولی که سال‌ها در این سمت کار کرد، نقش محوری در تجارت مواد مخدر در زون غرب افغانستان داشت. او در سال 2011 ترور شد. او ادعا می‌کرد ‌بی‌گناه‌ است؛‌ اما دلیل قانع کننده‌ای نداشت. در سفرم به قندهار و هلمند چنین حرف‌هایی را ‌علیه افرادی که در قاچاق مواد مخدر‌ دست دارند، از منابع افغانی و امریکایی شنیدم. به گفته‌ی آن‌ها، ولی کرسی ریاست این شهر را اشغال کرده بود و مقام‌های فاسد را در موقف‌های کلیدی جهت حفاظت از پرداخت‌های غیر‌مشروع گماشته بود. یک مقام بخش قضایی اسبق امریکا در افغانستان با تجاربی که داشت، گفت، «این روند است که توسط آن کار‌هایی که جرم پنداشته می‌شوند، تنظیم می‌شوند. من نمی‌خواهم بیش‌تر از آن بدانم‌…»

یک مقام پولیس افغانستان با اشاره به سرکی که به این ولایت وصل می‌شد، برایم گفت، «پاسگاه امنیتی کلیدی پولیس در این شاهراه توسط احمد ولی اداره می‌شد. وی افزود، بیست شریک یک‌جا می‌شوند که یک تن تریاک را در جلال‌آباد بخرند. همه‌ی آن‌ها با رییس حوزه‌های پولیس، والی‌ها و ولسوال‌ها در هر بخش ارتباط دارند. آن‌ها نماینده‌ی خود را به پاسگاه پولیس می‌فرستند که چه کسانی به فرمانده پول داده است و کدام موتر اجازه‌ی عبور دارد».

اما‌ از آن‌جایی که دولت افغانستان، دولتِ مواد مخدر بود، رییس جمهور اوباما در سال 2010 قانون جدیدی را به‌وجود‌ آورد. ورود ده‌ها هزار سرباز و میلیارد‌ها دالر هزینه، ممکن یک فرصت طلایی برای حل مشکل مواد مخدر بوده باشد. در عوض، عکس قضیه اتفاق افتاده است. بنا‌بر‌این، سربازان جدید کار مشابه ادار‌ه‌ی بوش را با رهبران جهادی تکرار کردند‌. در حالی که‌ قبلا یگانه دلیلی که آن‌ها داشتند، نبود نیرو‌ی کافی بود؛‌ اما موجودیت نیروی کافی نیز فراهم شد.

اوباما در جریان چهار سال 100،000 سرباز را در افغانستان داخل و خارج کرد که طالبان را شکست دهند و نیروهای اردو و پولیس افغانستان را تجهیز کنند و آموزش دهند. فرماندهان امریکایی به‌خاطر عملیات‌های جنگی اجباری کوتاه‌مدت و تدارکات لوجیستیکی‌ و تعدادی از مشاورن طولانی‌مدت برای ریشه‌کن ساختن فساد، مخدرات و تقویه‌ی حقوق بشر، به افغانستان فرستاده شده بودند. چهره‌های بد‌نامی مانند برادر رییس جمهور، احمد ولی، خیلی سخت بود که پاسخ‌گوی چنین یک وضعیت باشند، یا به‌جای وی جا‌گزین مناسب‌تری انتخاب شود.

ژان لوک لیمهو، کسی که به عنوان رییس اداره‌ی مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل بین سال‌های 2009 تا 2013 کار کرده است، می‌گوید: «مبارزه با مواد مخدر در اولویت نیست‌ و این به معنای یک اتحاد نا‌مقدس با بازی‌گران دارای حمایت‌های مقام‌های بلندپایه می‌باشد».

به اساس گفته‌های مقام‌های سازمان ملل، یک نوع معامله‌ی غیررسمی در سطح میانجی‌گری صورت می‌گیرد: سازمان مبارزه با مواد مخدر امریکا (DEA)، پولیس فدرال امریکا (FBI) و بخش‌‌های عدالت و خزانه به‌دنبال افغان‌های بلند‌پایه‌ای که در تجارت مواد مخدر دخیل اند، نمی‌باشند. در عوض، توجه جدی آن‌ها به قاچاق‌برانی است که با طالبان در ارتباط اند‌. تحقیقات و پیگرد‌های قانونی در حال حاضر از اولویت‌های کاری نیستند.

در این میان، سازمان مبارزه با مواد مخدر و پولیس فدرال امریکا از طریق سیستم افغانستان سعی داشتند واحد‌های تخصی را در بخش پولیس مبارزه با مواد مخدر افغانستان تأسیس کنند. اعضای افغان این واحداها توسط مربیان امریکایی انتخاب می‌شدند. آن‌ها به گونه‌ی مستقیم به جنرال باز محمد، شخص عاقل و سیاست‌مدار خبره که جانشین داوود گردیده بود، پاسخ‌گو بودند. جنرال باز محمد به دلیل توانایی و موفقیتی که در هدف قرار دادن قاچاق‌بران دارد، به‌نام مستعار «تِفلون آفتاب‌پرست» (Teflon Chameleon) یاد می‌گردد. یک مقام اسبق دادگاه می‌گوید: «من این را پدیده‌ی ایکاروس تصور می‌کنم: آن‌ها می‌دانند که قبل از غروب آفتاب چقدر بالا پرواز می‌کنند».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *