آخرین پناه افغان‌ها از طالبان، شاید اصلاً پناهگاه نباشد

نیویورک تایمز/ مجیب مشعل و تیمور شاه +
ترجمه/ معصومه عرفانی

حاجی عبدالقدوس که از خط مقدم نبرد در ولایت جنوبی هلمند گریخته است، امسال محل زندگی خانواده‌اش را بارها تغییر داده و درحال‌حاضر، در خانه‌ای اجاره‌ای در لشکرگاه، مرکز این ولایت، زندگی می‌کند.
اما خانواده‌ی نُه نفره‌ی او، و هزاران نفر دیگر از سراسر ولایت که به این سنگر کوچک پناه آورده‌اند، ترس از بدتر شدن اوضاع دارند: اگر لشکرگاه نیز سقوط کند چه می‌شود؟
آقای قدوس گفت: «ما این‌جا احساس امنیت نمی‌کنیم. طالبان فاصله‌ی چندانی از شهر ندارند».
ماه‌هاست جنبش طالبان که پیشرفت‌های زیادی در سراسر چندین ولسوالی ولایت هلمند داشته است، در حومه‌ی شهر لشکرگاه در منطقه‌ای به نام باباجی حضور دارند.
چشم‌انداز شرم‌آور سقوط مرکز شهری دیگر به‌دست شورشیان، پس از شهر شمالی قندوز در چند ماه قبل، نیروهای پشتیبانی افغان و هم‌چنین نیروهای ناتو را برای کمک به عملیات‌ها به هلمند کشانده است. نیروهای ائتلاف نیز نمی‌خواهند هلمند را، به‌دلیل ارزش نمادینش، از دست بدهند: هلمند نقطه‌ی مرکزی افزایش نیروها و منابع رییس‌جمهور اوباما بود، و تلفات نیروهای ائتلاف در این شهر بیش از هر ولایت دیگری بوده است.
هلمند، بزرگ‌ترین ولایت کشور، یکی از مراکز تولید تریاک است و به‌دلیل موقعیت آن در مرز پاکستان، جایی که شورای رهبری طالبان در آن مستقر هستند، یک مزیت استراتژیک فراهم می‌آورد. کنترل‌داشتن بر این منطقه، برای شبه‌نظامیان به‌معنای برتری در تجارت مواد مخدر و دست‌رسی به پایگاهی امن برای مبارزه با دولت مرکزی است.
شورشیان در بخش عمده‌ای از فصل جنگ در سال جاری، فشار خود بر هلمند را حفظ کرده‌اند. زمانی که نیروهای ناتو اعلام کردند مبارزه به پایان رسیده است و به یک ماموریت آموزشی و مشاوره‌ای کوچک‌تر منتقل شده‌اند، دولت افغانستان نیز با شدت‌گرفتن غافل‌گیرانه‌ی جنگ در شمال کشور به سمت دیگری کشیده شد. با سقوط شهر قندوز و زیرآتش بودن چندین مرکز شهری دیگر در شمال، نیاز به انتقال منابع برای مقابله با تغییر تمرکز جغرافیایی شورشیان به‌وجود آمد.
اما در ماه‌های اخیر، طالبان بار دیگر حملات شدیدی را در سراسر هلمند به راه انداختند. ولسوالی‌های زیادی را که در گذشته از حضور آن‌ها پاک شده بود تصرف کردند یا در آن مبارزه می‌کنند. به گفته‌ی محمدکریم عتال، رییس شورای ولایتی هلمند، طالبان کنترل ولسوالی موسی قلعه، نوزاد، باغران و دیشو را به‌دست دارند. ولسوالی‌های سنگین، مارجه، خان‌شین، ناد علی، و کجکی نیز مدت‌هاست میدان جنگ هستند.
آقای عتال گفت: «درکل، تنها دو ولسوالی هلمند امن باقی مانده‌اند و جنگی در آن‌ها جریان ندارد، که ولسوالی‌های گرمسیر و ناوه هستند. سایر مناطق یا سقوط کرده‌اند یا در معرض خطرند».
باتوجه به گفته‌های غلام فاروق نوروزی، رییس مهاجرین و عودت‌کنندگان این ولایت، جنگ در هلمند بیش از 7000 خانواده را در سال جاری آواره کرده است. در دو ماه گذشته، جنگ در حومه‌ی شهر لشگرگاه، منطقه‌ی باباجی و ولسوالی‌های نادعلی و مارجه، 1879 خانواده را در لشکرگاه بی‌جا کرده است. بخش عمده‌ی بیش از 5000 خانواده‌ی دیگر که بسیاری از آن‌ها از مناطق شمالی آمده و جنگ‌های سنگینی را دیده‌اند، در منطقه گرشک جابه‌جا شده‌اند. اما افزایش خشونت در گرشک بار دیگر آن‌ها را وادار به حرکت خواهد کرد.
آقای نوروزی گفت: «هیچ فرصت کاری در لشکرگاه وجود ندارد و مردم با بستگانشان زندگی می‌کنند. آن‌ها سربار اقوام خود خواهند شد. مردم نگرانند و حتا در لشکرگاه احساس امنیت نمی‌کنند، چراکه نبرد درحال نزدیک‌ترشدن است. ما مشکلاتی در باباجی داریم، که در حومه‌‌ی شهر قرار دارد و یک و نیم ماه است تبدیل به خط مقدم شده است. اوضاع امیدوارکننده نیست».
تمرکز اصلی دولت در هفته‌های اخیر، منطقه‌ای در سنگین است که خانه‌ی آقای قدوس در آن قرار داشت و اکنون تاحدزیادی در کنترل طالبان قرار گرفته است. به‌گفته‌ی مقامات و ساکنان محلی در روز یک‌شنبه، پس از روزها کنترل طالبان بر مرکز ولسوالی، کماندوهای افغان درنهایت به نظر می‌رسد درحال پیشرفت هستند.
آقای عتال گفت: «وضعیت سنگین کمی بهتر شده است. کماندوها درحال حاضر با طالبان مبارزه می‌کنند و آن‌ها را از ساختمان‌های این ولسوالی بیرون رانده‌اند».
پس از ماه‌ها محاصره‌ی ولسوالی سنگین، مرکز تجارت سودآور مواد مخدر، با عقب‌نشینی نیروهای پولیس و غیرنظامیان به یک پایگاه ارتش که برای روزها در آن تحت محاصره قرار گرفتند، طالبان موفق به ورود به شهر شدند. علاوه بر نیروهای عملیات ویژه‌ی آمریکایی، نیروهای بریتانیایی نیز در هلمند حضور داشتند، و به‌سرعت به حمایت از نیروهای افغان رفتند. هم‌چنین ایالات متحده حملات هوایی را به منظور جلوگیری از تصرف آخرین پایگاه در این منطقه –جایی که بنا بر گزارش‌ها، صدها نیروی افغان در آن حضور داشتند- توسط طالبان انجام داد.
بهاءالدین خان، یک فرمانده‌ی پولیس محلی که زخمی شده و نیروهای کماندوی افغان روز چهارشنبه او را ازطریق مسیر هوایی منتقل کردند، گفت که در طول سه ماه گذشته حلقه‌ی محاصره درحال تنگ‌تر شدن بود. به گفته‌ی او، کماندوها به دلیل شلیک‌های طالبان قادر به فرود در پایگاه نبودند و تنها در سومین تلاش خود موفق به این کار شدند.
آقای خان که 18 نفر از افرادش را از دست داده است، گفت: «ما باوجود کمبود مهمات و با شکم‌های خالی مبارزه می‌کردیم. نیروهای پولیس ما واقعاً به وظیفه‌ی خود متعهد هستند و از منطقه دفاع می‌کردند. اما به‌دلیل عدم رسیدگی، پسته‌ها یکی پس از دیگری سقوط کردند. درنهایت طالبان شجاعت حمله به بازار را یافتند».
در ابتدا، طالبان پولیس‌ها را از پسته‌های‌شان به سمت مرکز پولیس راندند، و پس از آن، شورشیان موفق به بالارفتن از برج‌های امنیتی شدند که از آن‌جا به راحتی می‌توانستند پولیس را هدف قرار بدهند و تلفات سنگینی را برجا گذاشتند.
آقای خان گفت: «ما حتا دارو برای کمک‌های اولیه نداشتیم و فقط بانداژ برای پانسمان زخم‌ها دراختیار ما بود. من شش پولیس را دیدم که به‌دلیل خون‌ریزی پیش روی ما جان دادند».
مقامات محلی در ولایت ننگرهار، روز یک‌شنبه گفتند: در یکی دیگر از جنبه‌های وحشیانه و بی‌رحمانه در این جنگ طولانی، چهار جنگ‌جوی وابسته به دولت اسلامی در شرق افغانستان، توسط یک گروه شبه‌نظامی متعلق به یک نماینده‌ی قدرتمند مجلس افغانستان سر بریده شدند.
نزدیک به 200 شبه‌نظامی متعلق به حاجی ظاهر قدیر که معاون رییس پارلمان افغانستان است، درحال جنگ با گروه‌های وابسته به داعش هستند که بخش‌های بزرگی از ولسوالی اچین ولایت ننگرهار را در کنترل خود دارند. دولت کابل اقدامات این گروه را غیرقانونی خوانده و محکوم کرده است.
روز شنبه، هر دو طرف گروگان‌هایی را گرفته بودند و در ابتدا گروه داعش جنگ‌جویان آقای قادر را سر بریدند. شبه‌نظامیان وابسته به آقای قدیر نیز در اقدامی تلافی‌جویانه سر چهار گروگاه داعش را که به باور آن‌ها از مناطق قبیله‌ای پاکستان بودند، از تن جدا کردند. تصاویری که سرها را بر تپه‌های سنگی در کنار جاده نشان می‌دادند، با سرعت در رسانه‌های اجتماعی منتشر شدند.
فعالان حقوق بشر، با ابراز خشم نسبت به این عمل، خواستار تحقیق و بررسی شدند.
رفیق‌الله بادار، سخن‌گوی کمیسیون حقوق بشر افغانستان، گفت: «آن‌چه در ننگرهار اتفاق افتاد، آشکارا نمونه‌ای از قتل عمدی است؛ جایی که مردم از فقدان ارگان‌های حقوقی سوءاستفاده کرده و مرتکب این عمل شده‌اند. این جرم و جنایت و قتل است».