گلبدین حکمتیار به به صحنهی قدرت سیاسی بر میگردد. او بعد از بیشتر از دو دهه انزوای خودخواسته و خلق خاطرات تلخ و رنجآور برای ملت، بر میگردد تا راهش را بهگونهیی دیگر طی نماید. روزنامهی گاردین بریتانیایی نوشته است که بر اساس یک توافقنامهی محرمانه میان حکومت افغانستان و گلبدین حکمتیار، حکمتیار، این چهرهی «بدنام» تاریخ سیاسی افغانستان، در شرف بازگشت به عرصهی قدرت است. به نقل از این روزنامه، حکومت افغانستان به حکمتیار وعده داده است که او را عفو نماید، زندانیانش را رها کند و برای 20000 نفر از اعضای حزبش زمینه و امکانات یک زندگی آبرومندانه را فراهم سازد. شاید در در زندگی افغانییی که مملو است از اتفاقات سیاه و سنگین، برگشت حکمتیار که خالق بسیاری از این اتفاقات بوده، خبر خوب و خرسندکنندهیی نباشد. حکومت وحدت ملی از آنجایی که قبل از شروع کارش وعدههایی بسیار به مردم داده بود و تاکنون هیچیک از آنها را عملی نکرده است، واقعاً نمیدانند اینبار با مخالف دیرینهی حکومت و قاتل هزاران تن از شهروندان، چگونه عهد و پیمانی بسته است. گشودن گره این مسأله نسبت تنگاتنگی با زندگی مردم دارد. آنها از حکمتیار و برگشت دوبارهاش به مدیریت سرنوشت سیاسیشان، تصور خوبی ندارند. آیا حکومت از وعدههایی که به حکمتیار داده است، پایش را پس میکشد همچنان که با مردم کرد، یا حکمتیار را بر مردم ترجیح میدهد و در عملی نمودن وعدههایش با حکمتیار، احساس التزام و مکلفیت بیشتر میکند. در ادامه چند نکته یادآوری میشود
یک: نخستین تصویری که مردم از حکمتیار در ذهن دارند، تصویری است که این شخص از سالهای نخست اشتراکش در قدرت سیاسی و اتفاقات قبل و بعد از آن از خود به نمایش گذاشت. حکمتیار برای کمتر از یک سال در زمان حکومت شهید برهانالدین ربانی صدراعظم بود. اما بعد از اینکه نابهسامانیهای امنیتی در کشور به اوج خود رسید و جنگهای داخلی در گرفت، حکمتیار کشتارهای هولناک و بیشماری را بر مردم افغانستان تحمیل کرد تا اینکه طالبان اندکاندک از یک گروه کوچک و گمنام به نیروی فوقالعاده قدرتمند تبدیل شدند، اینجا بود که حکمتیار نیز بر طبل ویرانی کشور بیشتر از پیش کوبید و بر رفتار طالبان پهلو زد. از این زمان بهبعد است که حکمتیار تبدیل به یک چهرهی خشن و «بدنام» در تاریخ سیاسی اخیر افغانستان میشود و بر سکوی خشونت و تنگ ساختن دایرهی زندگی بر مردم افغانستان میایستد. در این درازای زمانی حکمتیار بارها با دولتهایی که علیه آنها میجنگید، مذاکراتی را انجام داد و خیال برگشت قدرتمند خود را در سر پروراند. اما درست در طول همین دورهی زمانی هم بود که خبرهای همدستیاش با طالبان و دیگر گروههای تروریستی مردم را در عزای دیگری مینشاند.
حکومت در چهارده سال گذشته پیوسته از مبارزهی جدی علیه اینگروهها حرف میزد، اما کردارش عملاً در سمت بیتفاوتی در برابر آنها قرار داشت و بهقول معروف با رویکرد «ستیز در ظاهر و سازش در نهان» با گروههای تروریستی و دشمنان مردم برخورد کرده است. امروز که مردم از برگشت جدیاش به حکومت با خبر میشوند، آن تصویر خشن و ناروای حکمتیار در جلو چشمشان ظاهر میشود. بهواقع هم هیچ تضمینی در دست نیست که آیندهی اشتراک حکمتیار در قدرت سیاسی آبرومندانه و به نفع مردم افغانستان باشد ، برعکس گمانهزنیها و قرینههای بسیاری حاکی از استمرار خشونت و استبداد بهشکل عریانتر و دستبازترش است. این تصور از حکمتیار در نزد مردم سبب میگردد که آنها نسبت به بازگشت حکمتیار، احساس خوبی نداشته باشند و برگشت حکمتیار در قدرت را مساوی با پایان قطعی خوشخیالیهایشان نسبت به آیندهی کشور و صداقت حکومت میدانند. مردم تردید دارند در اینکه حکمتیار این بار با اقتدار بیشتری راه دههی هفتادش را در پیش نگیرد.
دو: گاردین در حالی از توافق میان حکومت افغانستان و گلبدین حکمتیار سخن میگوید که کمتر از یک هفته قبل حبیبه سرابی یکی از معاونان شورای عالی صلح به دنبال اظهارات محمد اسماعیل قاسمیار مشاور بینالمللی شورای عالی صلح که در صحبت با تلویزیون طلوع از آمدن حکمتیار به کابل خبر میداد، گفته بود که هنوز موارد اختلافی چندی میان حکومت و حکمتیار باقی مانده است و احتمال اینکه ادامهی این مذاکرات به تعویق بیفتد نیز وجود دارد.
سرابی در تماس تلفونی با روزنامهی اطلاعات روز گفته بود که هنوز در مذاکرات میان حکومت و حکمتیار سه مورد حلناشده باقیمانده است. اما اینکه حالا گاردین از حل این اختلافات و برگشت حکمتیار به صحنهی سیاسی خبر میدهد، روشن نیست که حکومت بر سر آن سه مورد اختلافی با حکمتیار چگونه به توافق رسیده است. این مسأله کلاف سیاستِ افغانستان را پیچیدهتر کرده و بر ابهامات موضوع و گمانهزنیهای بیشتر مردم نسبت به نیک بودن آیندهی این توافق دامن زده و بدگمانیهایی را نسبت به صداقتمندی رفتار حکومت با آنها سبب شده است.
سه: افغانستان در شرایط فعلی از هیچ منظری در وضعیت خوبی بهسر نمیبرد. طالبان در نقاط مختلف کشور همهروزه در حال نمایش قدرتاند، نارضایتیهای شهروندان از حکومت رو به افزایش است و بالاخره اینروزها حکومت از سوی بخش وسیعی از شهروندانش در پیوند با یک پروژهی ملی برق متهم به نقض قانون اساسی و عدالت اجتماعی شده است؛ در یک کلام: گریبان حکومت در دست گروههای تروریستی است اما حکومت از میان مردم برای خود مخالفان جدی دیگری در حال تراشیدن است. زمزمههای برگشت حکمتیار در چنین وضعیتی معمای دیگری است که داستان نهچندان خوشآیند حکومت وحدت ملی را بیش از پیش ابهامآمیز میسازد. آیا حکومت در پی چیست واقعاً؟ آیا شناختی درست از حکمتیار در نزد حکومت وجود دارد؟ آیا آیندهی احتمالی بد یا خوب این توافق را حکومت سنجیده است؟ و آیا توان جمع کردن اینهمه پاشیدگی را حکومت در خود میبیند؟ این مسألهیی است که مردم در برابرش تردید دارند و حکومت نیز ظاهراً نمیداند با آن چه کند.
امروزها ولایتهای شمالی کشور تبدیل به یکی از ناامنترین بخشهای افغانستان شده و هر روز گزارشها از جنایات تکاندهندهی طالبان در آن سمت خبر میدهد. از بغلان گرفته تا بدخشان و قندوز و سرپل. طالبان خلاف تصور حکومت، امروزها در یکی از قدرتمندترین لحظههای تاریخش بهسر میبرند. ترازنامهی تاکنونی حزب اسلامی و شخص حکمتیار مبین همسویی این حزب و رهبر بلامنازعش با آنها است، آیا با از سهیم شدنش در قدرت، حکومت این اطمینان را دارد که چنین نکند و در کنار مردم بایستد؟ حکمتیار در قدرت سهیم میشود، بعدش چه؟
چهار: پاکستان یکی از حامیان اصلی حکمتیار و دیگر گروههای سیاسی مخالف دولت در سالهای گذشته، اینوقتها در روابطش با حکمتیار دچار تنش شده است اما طالبان و شبکهی القاعده را کماکان تمویل و تجهیز میکند. از دیگر سو حکومت وحدت ملی در کنار انتقادهایش از پاکستان، به همکاری جدی این کشور در امر مبارزه با طالبان و قطع حمایتهایش از گروه نیاز دارد. در صورت بازگشت حکمتیار به قدرت، آیا حکومت این مسأله را سنجیده است که با پاکستان چه میکند؟ آیا حکومت در اینجا دچار یک خوشخیالی شده است یا عمق قضیه از چیز دیگری حکایت دارد؟ در هر صورتش مردم نسبت به آینده نگراناند و دلهره دارند. نمیدانند آیندهیشان با این رفتارهای حکومت وحدت ملی چگونه رقم زده خواهد شد. آیا حکومت خود این را میداند؟