وقتی که برادر حامد کرزی در قندهار بهقتل رسید، حامد کرزی با چشمان گریان گفت که برادر او به دست «دشمنان مردم افغانستان» بهقتل رسیده. او اما از «برادران ناراضی» خواندن طالبان دست بر نداشت؛ هرچند که طالبان مسئولیت قتل برادرش را به عهده گرفتند. در سال 1389 شمسی تلویزیون بیبیسی با فاروق وردک گفتوگو کرد. آقای وردک در آن زمان وظیفه داشت که بهعنوان یک مقام بلندپایهی دولتی جرگهی صلح را برگزار کند و طالبان را به آشتی با دولت و مردم افغانستان فرابخواند. عجیب آنکه در آن گفتوگو آقای وردک اصلا وجود گروهی بهنام طالبان را انکار کرد. اخیرا طالبان شیرولی وردک ، برادر آقای فاروق وردک، را در کابل به قتل رساندند و اعلام کردند که این جنایت کار طالبان بوده است.
وقتی که حکومت اشرفغنی آغاز شد، امید آن بود که او سیاست تازهیی در برابر طالبان در پیش بگیرد و اگر طالبان به دعوت مذاکره و صلح او پاسخ مثبت ندهند، با آنان از طریق فشار نظامی و خشونت وارد تعامل شود و نابودشان کند. اشرفغنی نهفقط با طالبان از موضع قدرت سخن نگفت که از بس با آنان نرمی و مدارا کرد، این سوءظن در میان مردم قوت گرفت که دولت او با طالبان همکاری میکند و به طالبان امکانات لجستیکی و سلاح میفرستد. وقتی که کندز سقوط کرد، اشرفغنی هیات حقیقتیابی را به کندز فرستاد که مدیریتاش به دست امرالله صالح و فاروق وردک بود. آن هیات حقیقتیاب اگر حقیقتی هم یافت آن را با مردم افغانستان در میان نگذاشت. توقع اکثر مردم هم این بود که وقتی در ترکیب ریاست آن هیات فاروق وردک باشد، فاروق وردکی که اصلا حاضر نیست اسم طالبان را بهعنوان عامل ناامنی ببرد، آن هیات حقیقتی را به مردم نخواهد گفت. چنان هم شد. در کندز فجایع بسیاری بر مردم تحمیل شدند، اما دولت اشرفغنی و فلسفهی مدارایی که فاروق وردک از مهندساناش بود، در برابر طالبان تغییر چندانی نکرد.
حالا که طالبان رسما گفتهاند که برادر فاروق وردک را آنان کشتهاند، آیا فاروق وردک و همگنان و همفکران او سرانجام قبول خواهند کرد که با طالبان نمیتوان تعامل صلحآمیز کرد و از مدارا و گفتوگو و صلح سخن گفت؟