حتما شنیدهاید که در افغانستان بعضی آدمهای مؤدب وقتی که بخواهند کسی را که سرش قهر هستند توصیف کنند، او را «بیمانا» یعنی «بیمعنا» خطاب میکنند. میگویند او بیمانا، یک بیمانا آدم، آدم بیمانا دیگر و از این قبیل. آدم بیمعنا در افغانستان غالبا کسی است که کارش معنا ندارد و به همین خاطر اینگونه افراد معمولا آدمهای خوبی هستند. مثلا وقتی که از کنار آدم رد میشوند و سلام نمیدهند یا جواب سلام نمیدهند، این کارشان هیچ معنای خاصی ندارد. فقط همینطور هستند. وقتی که فحش میدهند، واقعا فحش میدهند و لازم نیست آدم هرمنوتیک و صناعات ادبی بلد باشد تا به معانی نهفتهی دشنامهایشان پی ببرد. وقتی که ستایش میکنند و تملق مینمایند هم کارشان همان است که هست. اینطور نیست که تملق کنند از بهر آن که میخواهند آدم را به قتل برسانند.
اما آدمهای بامعنای این ملک کارهای بامعنا میکنند. از اینها برحذر باشید. مثلا :
-رییسجمهور میگوید هیچ افغان از هیچ افغان دیگر برتر یا فروتر نیست. بعد هر روز افغانهای برتر را در دولت خود بهکار میگمارد و سر افغانهایی که سویچ صدای تلویزیونشان خراب شده و والیوم صدا را پایین آورده نمیتواند، یعنی سر افغانهایی که دقیقا بهخاطر ناگزیری اینگونه تلویزیونها را در خانهی خود نگه میدارند و بنا بر این فروترند، چیغ میکشد و پردهی گوششان را میکفاند. یعنی چه؟
– رییس شورای عالی صلح دولت پشت میکروفون میرود و میگوید جنگیدن با طالبان جایز نیست. آنوقت این رییس را یک رییس دیگر، یعنی رییس کل قوا، به این مقام برکشیده. رییس کل قوا میگوید که با تروریستها مراعات ندارد و به همین خاطر به اردوی ملی دستور داده که در دلهای تروریستان رعب بیفکنند. اردوی ملی هرجا با آدمهایی که انتحار و انفجار میکنند روبهرو میشود، آنان مؤدبانه توضیح میدهند که طالب هستند و جنگیدن با طالبان جایز نیست. حیران میشوند که پس یک دل، فقط یک دل خالص تروریستی، از کجا گیر بیاورند که در آن رعب بیفکنند. یعنی چه؟
– داکتر صاحب عبدالله، رییس اجراییه، میخواهد اینبار واقعا با ما مردم همدردی کند و به همین خاطر با کفش روی قالین مردم نشستن را از برنامه حذف میکند، ولی یادش میرود که واسکت هفتجیبهی 1600 دالری خود را بکشد. بعد که مردم سر واسکت رنگین و موهای قشنگ و چهرهی گلابی و لبخند ملیح و عطرِ رابرت دنیروی او انتقاد کردند، اعصابش خراب میشود و در مراسم امضای قرارداد تجارتی با بنگله دیش سراپا سفید میپوشد…
ببخشید، این یکی نمیشود. اصلا ممکن نیست دربارهی داکتر صاحب حرف بزنی و جز دربارهی لباس حرف بزنی و از لباس هم که حرف معنادار بیرون نمیآید. نگویید یعنی چه؟ خوب، نمیشود دیگر.