رفراندوم انگلستان در مورد ماندن با اتحادیهی اروپا یا جدا شدن از آن بسی الهامبخش بود. حالا عدهی زیادی به فکر رفراندوم در کشورهای خود افتادهاند. در افغانستان هم در مورد چیزهای زیادی میتوان رفراندوم برگزار کرد. مثلا در این موارد بسیار حیاتی:
-همین پشاور و اتک از ما باشند کافی است یا برویم اسلامآباد را هم به خاک افغانستان ملحق کنیم از خیر سرمان؟
– مثل سابق بنشینیم تماشا کنیم که ملا صاحب دختر سیزدهساله را به عقدِ نگاه و سپس نکاح خود در آورد یا از ایشان خواهش کنیم به زیر چهارده سال دست نزند؟
– همان مکتبهای خیالی و معلمان خیالی و صنفهای خیالی صحیحاند یا واقعا لازم است از این پس از دولت بخواهیم مکتب واقعی هم بسازد؟
– این سیستم ِ «یک مقام با 32 مشاور» بماند یا زیاد و کماش کنیم؟ (البته اتحادیهی اروپا گفته پول میدهیم شما خودتان تصمیم بگیرید.)
– در ماه رمضان سال آینده روزه بگیریم یا نگیریم؟ (اگر نگیریم معصیت میشود و خدا جز این که معصیتکاران را دوست ندارد وقتی ناراحت باشد کل مملکت را مجازات میکند. اگر بگیریم شب تا صبح مجبوریم حی علیالفلاح بلندگوهای مساجد را بشنویم و طرفهای بیست و بیستویک رمضان واقعا بهسوی رستگاری ابدی، یعنی مرگ بر اثر لاود اسپیکر، بشتابیم.)
– استاد واصف باختری را بگذاریم در لس آنجلس بماند یا او را به زور به افغانستان برگردانیم و افتخار کسب کنیم؟ (تا آنجا که من اطلاع دارم، اکثر مردم افغانستان شدیدا خواهان برگشت آقای باختری به افغانستان هستند. همین دیروز یکی انتقاد داشت که این چه رسم روزگار است که مفاخر ما، که سزاوارترین افراد برای رنج بردن و مشقت کشیدناند، دور از یار و دیار چیز شوند.)
– قانون اساسی فعلی مملکت نافذ بماند یا آن را پاره کنیم و یک قانون بسیار بهتر و مدرنتر بنویسیم؟ (خود من شخصا طرفدار نوشتن یک قانون جدید هستم که مدرنتر و دموکراتیکتر باشد. حالا که قانون اجرا نمیشود، در کاغذ چرا قانونی نداشته باشیم که از هر حیث درخشانترین قانون دنیا باشد؟ مثلا چرا ننویسیم که حتا اگر یک شهروند افغانستان زکام کند، دولتی که این زکام زیر نظرش اتفاق افتاده باید استعفا بدهد و دولت دیگری بهجای آن بیاید. این میزان مسئولیتپذیر کردن دولت بسیار شیرینتر از چیزی است که اکثر ما تصورش را کردهایم. وقتی که دولت بههر حال استعفا نکند، چه فرق میکند که در قانون بهخاطر چه چیزی بخواهیم استعفا کند؟.)