ننگرهار؛ قربانیِ گروهی رازآمیز و ویرانگر

دیروز سخنگوی والی ننگرهار گفت که داعش 60 خانه را در این ولایت آتش زده است. این خانه‌ها قبلاً تخلیه شده بودند. سوزاندن 60 خانه، اولین اقدام خصمانه‌ی داعش نیست، این گروه‌ بارها در برابر نیروهای امنیتی کشور و پولیس محلی قرار گرفته است و در مواردی نیز اقدام به کشتار گسترده‌ی مردم کرده است. ظاهر قدیر، عضو قدرتمند پارلمان کشور بارها به چهره‌های مبهمی در حکومت اشاره کرده که از داعش حمایت می‌کنند. او مدعی داشتن سندی است که هیچ‌گاه آن را افشا نمی‌کند. حکومت برای درهم شکستن داعش تاکنون چندین عملیات نظامی را اجرا کرده است. نیروهای ناتو و پهپادهای امریکایی نیز در جست‌وجوی فرماندهان این گروه‌اند. به‌رغم این تلاش‌ها، این حادثه و حوادث مشابه نشان می‌دهد که هنوز راه درازی تا از میان برداشتن این گروه در پیش است.
داعش مدعی ایجاد گروه خراسان است، به این ترتیب می‌توان این ادعا را به نحوی تأیید حضور داعش در افغانستان دانست. اما کسانی مانند امرالله صالح، رییس پیشین امنیت ملی و یا برخی چهره‌های متمایل به اپوزیسیون غیررسمی حکومت، در مورد حضور واقعی این گروه تردید کرده‌اند. این گمان به‌وجود آمده است که داعش، پوششی بر تخریب‌کاری گروه‌های دیگری است. اما حکومت بارها بر حضور داعش تأکید کرده و در سال جاری به‌صورت مرتب آماری از کشته‌های این گروه در عملیات ضدتروریستی نیروهای امنیتی گزارش کرده‌اند. تصور غالب دیگر این است که داعش نیز پیش از آن‌که ربطی به گروه دولت اسلامی در عراق و شام داشته باشد، تحت کنترل گروه‌های تروریستی‌یی است که عمدتاً در پاکستان ریشه دارند.
این دیدگاه‌ها در مورد حضور داعش وابسته به مناقشه‌های سیاسی‌ است و به بعد انسانی و هزینه‌ی اقتصادی آن کمتر توجه می‌کند. واقعیت عینی‌تر این است که چه داعش ساخته‌ی دستگاه تروریست‌پرور آن‌سوی خط دیورند باشد چه ریشه در دولت اسلامی در سوریه و عراق داشته باشد، در عمل هرازگاهی سرهای مردم را می‌برند، قریه‌ها را در ولسوالی‌های ننگرهار تخلیه می‌کنند و در مواقعی نیز خانه‌های مردم را آتش می‌زنند. علاوه بر آن، تاکنون داعش چند حمله‌ی مرگبار به مردم، از جمله حمله به معترضان جنبش روشنایی، را به‌دوش گرفته است. از این منظر اگر به واقعیت گروه داعش نگریسته شود، ضرورت طرح سرکوب این گروه، راه‌های اجرای آن و شناسایی عوامل محیطی تقویت‌کننده‌ی حضور داعش، ما را کمک می‌کند تا از میزان ستمی که شهروندان متحمل می‌شوند، بکاهیم.
غالباً استدلال می‌شود که به‌لحاظ ایدیولوژیک و اعتقاد مذهبی، داعش مجال نفوذ در میان قبایلی و شرقی کشور ندارند. این استدلال بر این واقعیت دور تاریخی متکی است که حنفیت بغدادی مردم افغانستان سر سازگاری با بنیادگرایی فراملی و فرامذهبی «داعش» انطباق‌پذیر نیست. با این‌حال، گمان نزدیک به واقع‌تر این است که در طی تهاجم روسیه به افغانستان و تشکیل گروه‌های جهادطلب در پاکستان و پس از آن آمدن نوجوانان افغان به مدارس دینی در پاکستان و بر مبنای تصمیمی که ضیاألحق مبنی بر حمایت از بنیادگرایی داشت، باور تندروتر «دیوبند» به افغانستان صادر شد. به این ترتیب، این گروه‌ها که باورهای مداراناپذیرتر و نزدیک‌تر به تندروی اسلامی را دارند، در بسیاری از مناطق طرفدار دارد. از سوی دیگر، افغانستان از منظر فقر اقتصادی و شکاف اجتماعی و قومی ظرفیت این را دارد که بنیادگرایی از نوع داعش در کشور رخصت یابد که گسترده‌تر شود. گفته‌های مبنی بر این‌که داعش در میان سنی‌مذهبان فقیری که عمدتاً از نظر تباری متعلق به یک اقلیت قومی است، به استخدام نیروی نظامی می‌پردازد. کسانی که از وضعیت موجود خسته‌اند و به‌دنبال جنبشی خشن و پرظرفیت برای خالی کردن خشم خود هستند، هیچ‌گروهی وسوسه‌برانگیزتر از داعش را نمی‌توانند بیابند. آن‌ها قطعاً یک فرصت محیطی برای داعش به‌حساب می‌آیند.
به این ترتیب، می‌توان همچنان‌که در سوریه یا عراق می‌توان برای یافتن سر منشأ داعش به سراغ عواملی غیر از تنش‌های سیاسی و فرقه‌یی رفت، در افغانستان نیز می‌توان مواردی را در نظر گرفت که اگر مورد توجه قرار نگیرند، به عوامل قدرت‌دهنده‌ی داعش بدل خواهند شد. با این‌حساب، نمی‌توان به‌دلیل وجود اختلاف نظر بر سر حضور و عدم حضور این گروه در کشور، از جنایاتی که هر روز در شرق کشور رخ می‌دهد، چشم پوشی کرد؛ گروهی که می‌تواند در غیبت توجه حکومت، به درد سر دیگری شبیه طالبان، بدل شود و تا مرز تهدید نظام سیاسی پساطالبان پیش بیابد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *