سقوط طالبان از شمال شروع شد، جایی که هزاران نیروی مسلح ائتلاف شمال در برابر طالبان با سرسختی مقاومت میکردند. یکونیم دهه پس از آن، شمال بیش از هر زمانی با افزایش چشمگیر و نگرانکنندهی گروههای تروریستی روبهرو است. طالبان این توانایی را یافتهاند که تا رود آمو پیشروی کنند. طالبان و گروههای همراهشان اکنون در بدخشان، قندز، بلخ، تخار، بادغیس، فاریاب، سرپل و فراه و بغلان حضور چشمگیری دارند. آخرینباری که طالبان میزان حضور و تواناییشان را در شمال نشان دادند، تسخیر ولسوالی قلعهی زال بود، جایی که چند کیلومتر با مرز افغانستان-تاجکستان فاصله دارد.
گزارشهای غیررسمی نشان میدهد که بیش از 3هزار طالب مسلح در ولایت سرپل حضور دارند. دامنهی حضور طالبان از شمالشرقی تا شمالغرب کشور افزایش یافته است. بر اساس ادعای زبیر مسعود، مشاور پیشین دفتر شورای امنیت ملی، 2هزار عضو داعش نیز در شمال جابهجا شدهاند. آنها در نقاط کوهستانی سرگرم سربازگیری، تمرین و آموزش نظامی و طراحی حملات مرگبار و بلندپروازانه بر مناطق مسکونی و ساختمانهای دولتیاند. دندغوری، به پایگاه غیر قابل فتح طالبان در بغلان بدل شده است. نبرد بر سر معادن لاجورد در بدخشان، ادامهی حضور قدرتمند طالبان را در بدخشان تضمین کرده است.
وضعیت سیاسی نیز بیش از هر زمانی در شمال کشور آشفته است. دیروز والی فاریاب در واکنش تندی نسبت به خبر برکناریاش، آشکارا حکومت مرکزی را تهدید کرد. او هشدار داد که کسی نمیتواند او را از سمتاش برکنار کند. هشدار آقای سادات، ریشه در مشکلات سیاسییی دارد که شمال درگیر آن است. عطامحمد نور که از بدو تقرر دوبارهاش به سمت ولایت بلخ گفته بود استعفا خواهد کرد، اخیراً در نشستی در کابل هشدار داد که شمال کشور به وزیرستان شمالی دوم بدل خواهد شد. والی سرپل به دیدار رییسجمهور غنی شتافت تا از او درخواست کمک کند، در غیر آن آقای وحدت هشدار داده است که از سمتاش استعفا خواهد کرد. یاسین ضیا، والی تخار و چهرهی معروف ضد طالبان در شمال کشور چند روز پیش استعفا داد.
این رخدادها نشان میدهد که فروپاشی سیاسی و تسخیر شمال از سوی گروههای تروریستی به امر اجتنابناپذیری تبدیل شده است. جایی که هیچوقت هیچ گروه بنیادگرایی نتوانست در یکونیم دههی گذشته در آن پا بگذارد، اینک لانهی هزاران تروریستی است که برای برپایی امارت اسلامی طالبان یا خلافت اسلامی خراسان و یا دستکم برای تبدیل کردن شمال کشور به سرزمین آشوبزده و ویرانهی درخور زندگی سازمانهای تروریستی تلاش میورزند. آیا حکومت مرکزی از این مسایل آگاه است؟ تردیدی نیست که رییسجمهور غنی و عبدالله عبدالله بهدرستی از آنچه که در شمال کشور میگذرد، باخبر اند. اما سوالی که برای آن پاسخی وجود ندارد، این است که چه عامل بازدارندهیی سبب میشود حکومت در برابر وضع موجود با ناتوانی در جایگاه ناظر بیطرف فروپاشی شمال بنشیند؟
برخی از خبرنگاران محلی عکسهایی از شهروندان روسی را منتشر میکنند که با طالبان همکار اند. روسها نیز ارتباطشان را با طالبان انکار نمیکنند. روسها برای توجیه همکاریشان با طالبان، به داعش اشاره میکنند؛ داعشی که نمیدانیم چهگونه به افغانستان سرازیر میشود و چهطور در شمال راه مییابد. در کنار این وضعیت، حکومت عملاً در فروپاشی و پیچیدهتر شدن وضعیت سیاسی در شمال نقش دارد. تقابل حکومت با جنبش ملی و چنددستگی جمعیت اسلامی و استعفا و برکناری والیها و یا انتصاب یک پیرمرد ناتوان و در حال احتضار بهعنوان والی در بغلان (جایی که بدل به قرارگاه طالبان در شمال شده)، معنایی غیر از این ندارد که حکومت یا در میانهی چنددستگی سیاسی ابتکار عمل را از دست داده و یا خود شریک تشدید ناامنی در شمال کشور است.
وضعیت شمال باید خواب رهبران حکومت را آشفته کند. مسأله بر سر سقوط شمال نیست، افزایش کشتار و ناامنی تنها نتیجهیی که به صورت قطع در پی خواهد داشت، پایان آخرین امیدواری به ثبات در کشور خواهد بود.