تظاهرات علیه آزادی

یک: مشهور است که آلبرکامو فیلسوف و آزادی‌خواه مشهور الجزایری-فرانسوی در پاسخ به این سوال که آیا در نهایت آزادی را انتخاب می‌کند یا عدالت را، گفته است: «من آزادی را انتخاب می‌کنم، چون با استفاده از آزادی خود می‌توانم در برابر بی‌عدالتی ایستادگی و مقاومت کنم». حرکت شماری از روحانیون کشور در ولایت غربی هرات علیه یک برنامه‌ی هنری و فرهنگی پرمخاطب که همه‌ساله از آدرس یک شبکه‌ی تلویزیونی (طلوع) راه‌اندازی و نشر می‌شود، این باورمندی ظریف کامو را به‌گونه‌ی غریبی به چالش می‌کشد: استفاده از آزادی برای مبارزات عدالت‌خواهانه و یا نفی و رد بی‌عدالتی، امری خوب و شایسته است؛ اما زمانی که آزادی ابزاری می‌شود جهت حمله بر نمادها و مقومات خودش، دیگر نمی‌توان به آینده‌ی آن خوش‌بینی چندانی داشت. «قیام» جمعی روحانی یا متظاهر به روحانیت علیه یک برنامه‌ی محبوب فرهنگی-هنری و «شیطان» خواندن یک شبکه‌ی تلویزیونی موفق و حرفه‌یی، تفسیر همان چیزی است که می‌توان آن را در یک کلام، «مسخره‌ساختن آزادی» نامید. قیام این روحانیون در هرات به‌شکل «تظاهرات» صورت گرفت و چگونه می‌توان یادآوری نکرد که تظاهرات یکی از نمادهای برجسته‌ی دموکراسی و قوام‌بخش وضعیتی است که به حرکت‌ها و رخدادها در دل آن وضعیت، نمی‌توان از منظر بنیادگرایانه و خاص دینی آن نگریست. جهت پیش‌گیری از سوءتفاهم می‌بایست یادآوری نمایم که حقیقت دموکراسی سوای عناصر عام و جهان‌شمول آن، به‌لحاظ منطقی بیان‌گر این است که نمی‌توان با تکیه بر آزادی‌های دموکراتیک اقدام به عملی کرد که از اساس با آزادی خود-مبنا و خودآیین فردی در تضاد قرار دارد و فرهنگی که فردیت در محور آن قرار دارد، با چنین عملی مورد نفی و انکار قرار می‌گیرد.
دو: موسیقی نه‌تنها از منظر نظام‌های فرهنگی معاصر و نیازمندی‌های قابل درک بازار و مناسبات امروزی انسان‌ها، بلکه در طول تاریخ یکی از امکان‌هایی بوده که بشر بخشی از خلاقیت‌ها، نیازمندی‌ها، آرزوها و هستی‌اش را به‌واسطه‌ی آن به‌نمایش گذارده است. در همین کشوری که روحانیون آن در قرن بیست‌ویک علیه یک برنامه‌ی موسیقایی و خواستنی شورش می‌کنند، می‌توان نمونه‌های تاریخی بی‌شماری از حضور، جایگاه و میزان ارجی به‌دست داد که به موسیقی به‌عنوان عنصر اجتناب‌ناپذیری از فرهنگ این سرزمین تعلق گرفته است. با این‌حال، در فرهنگ‌هایی که با تکیه بر کشفیات علوم امروزی دیگر غایت قصوای انسان‌های‌شان رستگاری روح و خوارداشت تن نیست و به زندگی به همان اندازه ارج و اهمیت قایل‌اند که از مرگ متنفر و بیزارند، موسیقی مستعدترین زبان برای بیان تن و تنانگی به‌شمار می‌رود. منظور از تنانگی صرفا به‌نمایش گذاشتن آن اندام‌هایی نیست که مخاطبان در فرهنگ مذکرسالار کشورهایی چون افغانستان غیر از آن‌ها، متوجه هیچ چیز دیگری در یک انسان نمی‌شوند. هرچند که این امر نیز به‌خودی‌خود عاری از هر نوع حسن‌وقبح اخلاقی است، اما دید و نگرشی که از یک‌سو به زن منزلتی بیش از یک «کشتزار» را قایل نیست و مردانش با استفاده از هر سلاح و ابزاری در تلاش‌اند این کشتزارشان را به بند و زنجیر بکشند، از سوی دیگر بخش عظیمی از فجایع و کشتارهای درون‌خانوادگی «ناموسی» و زن‌محور اند، تا حدی توضیح می‌دهد که چرا بدن و به‌خصوص اندام‌های حساسیت‌برانگیز تن آن‌قدر ترسناک و سزاوار کتمان و نابودی شمرده می‌شوند. از این است که روحانیون بیش از آن‌که بابت نقض و نقص معنویت دینی نگران باشند، از کم‌مایه‌شدن ایمان دینی خودشان ترس دارند و در برخورد با اندام‌هایی که در طول تاریخ اجازه داشتند یک‌سره آن‌ها را کتمان و سرکوب کنند، به وحشت و رعب می‌افتند تا مبادا اقتدار «مردانه» و سلطه‌جویانه‌ی‌شان با چالش مواجه شود. واقعیت این است که سرکوب و تحریم تن بیش از آن‌که مسأله‌یی مربوط به معنویت دینی باشد، وسیله‌یی است که زمینه‌ی تسلط مردانه‌ی نظام تبعیض را بر بخشی از جامعه فراهم می‌کند. بنابراین، تظاهرات علیه یک برنامه‌ی هنری-فرهنگی به این بهانه که برنامه‌ی مذکور در جامعه مروج اتبذال شده است، در واقع تظاهرات علیه برنامه‌یی است که پایه‌های سلطه و سیستم سرکوب مظاهره‌چیان را اندک‌اندک سست و شکننده کرده است. زمانی که نیمی از نفوس جامعه با ابراز وجود به‌گونه‌یی که میل‌شان است به آزادی دست یابند، دیگر جایی برای سلطه و سرکوب آن نیم دیگر باقی نمی‌ماند. نگرانی واقعی روحانیون از این‌جا منشاء می‌گیرد.
سه: طرفه این‌که زمانی که حملات تروریستی و مرگ‌بار یکی پی دیگری در این و آن گوشه‌ی کشور اتفاق می‌افتند و از شهروندان صدها قربانی می‌گیرند، زمانی که فساد گسترده در ادارات دولتی زندگی را به کام تمام شهروندان تلخ می‌کند، زمانی که یک روحانی از خواندن نماز بر جنازه‌ی سربازی که برای آزادی و امنیت این سرزمین و مردمانش جنگیده و کشته شده است خودداری می‌کند، زمانی که تجاوزات جنسی تکان‌دهنده خون هر انسان باوجدانی را به جوش می‌آورد و خیلی از زمان‌های دیگری که بیش از همه نیازمند انسانیت و آگاهی می‌شویم، این روحانیون و رهروان‌شان خاموش و ساکت‌اند و احیاناً در مواردی اگر اظهارنظری هم می‌کنند، سرافکندگی دیگری را سبب می‌شوند. در چنین حالتی، تظاهرات علیه یک برنامه‌ی هنری-فرهنگی عامه‌پسند و استعدادیاب، معنایی جز ترس از ازدست دادن اقتدار مذکرمحور و نیز به تمسخر گرفتن فضای آزادی ندارد که هنر و موسیقی و رقص و آواز را به اندازه‌ی تظاهرات و اعتراض برای تمام شهروندان ارج و ارزش قایل است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *