تصفیه‌ی ریاض

سخت‌گیری محمد بن سلمان در عربستان سعودی و خاورمیانه به چه معناست؟
نویسنده: توبی متیسن، پژوهش‌گر ارشد در مرکز روابط بین الملل خاورمیانه، سیت انتیونی کالج، دانشگاه اکسفورد
برگردان: سمندرلکاریان و بهار مهر
منبع: مجله فارن افیرز

شب چهارم نوامبر به‌عنوان نقطه‌ی عطف درتاریخ عربستان سعودی به یاد خواهد ماند. سه رویداد در ریاض به وقوع پیوست: بازداشت ده‌ها شاه‌زاده سعودی، وزیران و بازرگانان طراز اول، استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان، و پرتاب موشک بالستیک ازسوی یمن که به‌منظور هدف قراردادن فرودگاه بین المللی شهر شاه‌خالد شلیک شده بود. آنچه همه‌ی این تحولات را به هم پیوند زد، شخصیت شاه‌زاده‌ی جوان محمد بن سلمان است. او برای متمركزكردن اقتدار وهمواركردن مسیر پیروزی نهایی برای تکیه زدن به تاج‌وتخت، در تلاش بازبینی ساختار اداری واصلاح بشری سیاست داخلی کشور خود و اتخاذ سیاست فعال خارجی جدیدی است.
خانه تکانی
فهرست طولانی افراد بازداشت‌شده، سعودی‌ها و ناظران اوضاع این کشور را شوکه کرد، زیرا این افراد به ویژه مقامات ارشد سلطنتی کسانی بودند که دست‌گیری آن‌ها درگذشته بعید به نظر می‌رسید. دست‌گیری‌ها ظاهرا ازسوی یک نهاد تازه‌تاسیس‌شده‌ی مبارزه با فساد انجام شد که شهزاده‌ی جوان آن را رهبری می‌کند. دراین شکی نیست که فرهنگ زراندوزی و نیرنگ درسطوح بالای حکومت و تجارت شایع بوده و تا جایی که به قرارداد‌های بزرگ دولتی مربوط می‌شد، نورم‌ها قربانی بودند، اما این شبِ‌ شمشیربازی‌های مناسب، شماری از رقبای محمد بن سلمان را نیز حذف کرد.
از نظر سیاسی مهم‌ترین این جابه‌جایی‌ها برکناری شهزاده متعب بن عبدالله، رئیس گارد ملی عربستان سعودی بود. متعب نه تنها رقیب محمد بن سلمان درمساله‌ی جانشینی بود، بل او نیز آخرین شاه‌زاده نسبتا ارشد بود که بسیاری ازنهادها از جمله وزارت‌های دفاع- که پس از سال ۲۰۱۵ سرپرستی آن به محمد بن سلمان واگذارشد- و اقتصاد را رهبری می‌کرد.
گارد ملی عربستان سعودی محافظ خانواده‌ی سلطنتی است. این نهاد برای چندین دهه توسط عبدالله، پادشاه سابق و سپس پسر ارشد او شهزاده متعب رهبری می‌شد. وفاداری گارد ملی به شاخه‌ی خانواده‌ی عبدالله درطی چند دهه ثابت شده است. با آن هم، ملک سلمان توانست به آسانی شهزاد متعب را حذف کند. به استثنای سقوط یک چرخبال که تصادفی بود و یک شاه‌زاده‌ی ارشد درآن کشته شد و شایعات پس از یک آتش‌سوزی که یکی دیگر از شاه‌زاده‌ها نیز در آن کشته شد، ناآرامی و واکنش درخاندان آل سعود به‌طور شگفت‌انگیزی کم وسطحی بوده است، (به هر حال کنارزدن متعب یادآور رویداد ماه جون است، زمانی که محمد بن نایف وزیر داخله و ولی‌عهد سابق، به نفع محمد بن سلمان از این سمت کنار رفت). برای جلوگیری از کودتاها دربرابر اهل سعود، نیروهای مسلح عربستان سعودی درسه نهاد جداگانه تاسیس شده است: ارتش، گارد ملی و نیروهای امنیتی وزارت کشور(داخله)، که هر کدام توسط شاخه‌های مختلف خاندان آل سعود رهبری می‌شوند. این استراتیژی مانع ظهور یک رهبر نظامی قدرت‌مندی چون ناصر{جمال عبدالناصر} وقذافی که بتواند خانواده‌ی حاکم را سرنگون کند، شده است. سناریویی که در بسیاری از کشورهای خاورمیانه اتفاق افتاده است. اما اکنون این تقسیمات سازمانی از بین رفته است و به‌نظر می‌رسد محمد بن سلمان تمام بخش‌های نیروهای مسلح را به گونه‌یی مستقیم یا غیرمستقیم کنترل می‌کند.
تمرکزعمده‌ی دیگر این بازداشت‌ها متوجه صاحبان شرکت‌های رسانه‌یی مانند MBC و روتانا بود، که تلویزیون‌ها و بیشتررسانه‌های چاپی عربی زبان را در اختیار دارد. بازرگانان ارشد، چون الولید بن طلال، و سهام‌داران ساختمانی چون بکر بن لادن نیز میان بازداشتی‌ها بوده‌اند. این دست‌گیری‌ها هم‌زمان با برخی سخت‌گیری‌ها بر رهبران اسلامی درتابستان و فقط دو هفته پس از یک کنفرانس بزرگ سرمایه‌گذاری در هوتل ریتز کارلتون(اتفاقا همان هوتلی که بعدتر نیروهای امنیتی تعدادی از شاه‌زادگان را از آن‌جا بازداشت کردند) اتفاق افتاد.
محور جدید
در عربستان سعودی مثل جاهای دیگر، سیاست‌های داخلی و خارجی باهم آمیخته‌اند و دولت اغلب برای توجیه اقدامات سخت‌گیرانه در درون، تهدیدهای خارجی را پیش می‌کشد. از زمانی‌که محمد بن سلمان در اوایل سال ۲۰۱۵ به صحنه‌ی سیاسی وارد شده، تلاش کرده تا جایگاه عربستان سعودی را به‌عنوان رهبر جهان عرب و به‌ویژه برای سنی‌ها بازگرداند. او و همراهانش به‌دنبال موضع سخت‌تردربرابر ایران هستند واین کشور راعامل تمام نابسامانی‌های کشورهای منطقه می‌دانند. محمد بن سلمان به‌عنوان وزیر دفاع، نقش مهمی در جنگ عربستان در یمن ایفا کرده است که از آن به‌عنوان تغییر رادیکال دیپلوماسی اقتصاد‌محور ریاض در برابر همسایه‌ی جنوبی‌اش می‌توان یاد کرد. جنگ یمن که ظاهرا برای جلوگیری از نفوذ ایران در این کشورآغاز شده، وارد سومین سال خود شده و هنوز هیچ راه‌حل نظامی برای آن متصور نیست.
موشکی که بر ریاض پرتاب شد، روشی بود ازسوی حوثی‌ها تا نشان دهند که هنوز نیرویی‌اند که باید بالایش حساب کرد. (اما باید به یاد داشته باشیم که ارتش یمن در زمان رئیس جمهور پیشین این کشور، علی عبدالله صالح، که درگذشته متحد سعودی بود و در حال حاضر با حوثی، نیزاین نوع موشک را در اختیار داشت.) با این حال، ائتلاف به رهبری عربستان سعودی که در حال مبارزه با اتحاد حوثیِ-صالح است، به تازگی اعلام کرده که ایران درعقب پرتاب این موشک بالستیک قراردارد؛ چیزی که ریاض آن را “جنگ تمام عیار” خواند و طبق ماده‌ی ۵۱ منشور سازمان ملل حق دارد به آن پاسخ نظامی دهد. محمد بن سلمان نیز پرتاب این موشک را” تجاوزمستقیم نظامی” خواند و ائتلاف به رهبری این کشور، یمن را در محاصره‌ی زمینی و هوایی قرار داد.
اگرچه رقابت بین سعودی و ایران برای چندین دهه وجود داشته و فرازوفرود بسیاری را تجربه کرده است، اما وضعیت فعلی به دلایل خاص، خطرناک به نظر می‌رسد. یکی ازمهم‌ترین دلایل، تمرکز قدرت در دستان یک مرد در عربستان سعودی است؛ مردی که مصمم است از روایت تهدید ایرانی برای برانگیختن ناسیونالیسم سعودی استفاده کند. علاوه بر این، برخلاف اداره‌ی پیشین ایالات متحده، امریکای دونالد ترامپ بدون قید وشرط از محمد بن سلمان حمایت می‌کند. این رابطه‌ی منحصر به فرد امریکا با عربستان سعودی، به محمد بن سلمان این حس را داده که می‌تواند بدون مجازات عمل کند. (ایالات متحده و بریتانیا در جنگ یمن، علی‌رغم پیامدهای ویران‌گر انسانی، نقش مهمی ایفا می‌کنند و درجریان سرکوب شماری از ستیزه‌جویان شیعه در استان شرقی توسط عربستان در تابستان ۲۰۱۷ تمام یک شهر نابود شد، واشنگتن حتا حرفی هم به زبان نیاورد.)
ازسوی دیگر، ایرانیان حضورخود را در سوریه گسترش می دهند؛ جایی که پس از شکست کامل دولت اسلامی عراق و شام (داعش) یک دهلیز زمینی ایجاد شد که ایران را با سوریه و لبنان وصل می‌کند. از طرفی هم بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، به سرعت به مساله‌ی عربستان سعودی پرداخت و با استفاده از استعفای رئیس جمهور حریری به‌منظور نشان دادن خطرات ناشی از ایران و حزب‌الله در منطقه صحبت کرد. وزارت امور خارجه اسرائیل به سفارتخانه‌های خود در خارج از کشور دستور داد که ازموضع عربستان سعودی در مورد استعفای حریری حمایت کرده و از تهدید حزب‌الله و ایران سخن بگویند. در واقع، حزب‌الله و دیگر گروه‌های مورد حمایت ایران مانند حماس و جهاد اسلامی، مانع عمده روی برنامه‌ی صلح اسرائیل و فلسطین خواهند بود؛ برنامه‌‌یی که ترامپ تلاش دارد تا از طریق داماداش، جرارد کوشنر، این دو کشور را باهم نزدیک بسازد. اسرائیل هم‌چنین گفته است که به پایان جنگ سوریه اجازه نخواهد داد؛ پایانی که به حضور نیرومند ایران درسرحدش با سوریه منجر می‌شود.
در این شرایط است که استعفای آقای حریری باید درک شود. به تاریخ ۳ نوامبر، حریری با یک هیئت ایرانی به رهبری علی اکبر ولایتی، مشاور ارشد علی خامنه‌یی، دیدار کرد. یک روز بعد، حریری که دارای تابعیت عربستان سعودی و منافع تجاری گسترده‌یی در این کشور است، درریاض ظاهر شد و استعفای خود را از طریق برنامه‌ی تلویزیونی که توسط شبکه‌ی خبری العربیه عربستان سعودی پخش می‌شود، اعلام کرد. حریری با اشاره به این‌که او از لبنان به دلیل دسیسه‌یی که برای قتل‌اش چیده شده بود فرار کرده، اظهار داشت که استعفایش به دلیل نقش پررنگ ایران در منطقه و اتحاد آن با حزب‌الله است. حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله، روز چهارشنبه هفته‌ی گذشته دریک سخنرانی به تمام این اتهامات پاسخ داده گفت که عربستان سعودی مسوول تمام این شرایط است و دست‌داشتن حزب‌الله را در دسیسه قتل حریری رد کرد و از او خواست به لبنان بازگردد. استعفای حریری به هدف تضعیف و از بین‌بردن مشروعیت حزب‌الله صورت گرفت، اما این مساله ممکن است به موقف حریری نیز که رهبری او بر جامعه سنی لبنان برای مدت طولانی از جمله توسط ستیزه‌جویان سنی مورد مناقشه بوده است، صدمه بزند. یک وزیردولت سعودی گفت که دولت لبنان به دلیل حضور حزب‌الله پس ازاین دشمن عربستان سعودی است؛ موضع رسمی‌ای که منجر به انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی لبنان خواهد شد.
در خاورمیانه‌ی جدید، بلوک‌های قدرت منطقه‌یی در مسیر خطوط گسل قدیمی ظهور می‌کنند. آن‌ گونه که محمد بن سلمان پایه‌های قدرت خود را درسلطنت تحکیم می‌کند، یک محورجدیدی درحال شکل گرفتن است؛ محوری با شمولیت واشنگتن، تل آویو، ریاض و امارات متحده عربی که هدف آن مهارایران و متحدین این کشور است. اگر شرایط این گونه ادامه پیدا کند، لبنان ممکن به یکی از قربانیان این درگیری‌ها تبدیل شود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *