در اینکه حادثهی غور، جنایت ضدانسانی است، شکی نیست. در اینکه هر انسان با وجدانی از شنیدن و دیدن آن احساس دردمندی و غصه میکند، شکی نیست. در اینکه شواهد نشان از سازمانمندی و هدفمند بودن آن میدهد هم کمتر میتوان شک کرد. اما نمیدانم کسانی که به مثابه یک واکنش میگویند، «هزارهایم»، میخواهند به کدام مخاطب چه بگویند؟ اگر مخاطب طالبان به عنوان عامل رخداد غور باشند، در برابر آنها «هزارهایم» که نه پاسخ معقولی است و نه واکنش معقولی. به هر حال، در سلسلهی شکینیستها، شکی نیست که بعضیهایی که آن را به مثابه یک حرکت راسیستی ضدهزارهها از آدرس یک قوم خاص تعمیم میدهد، اگر نگویم کاری بدی میکنند، حداقل کار مسئولانه نمیکنند. چون اولاً هدف این کار به هیچوجه معلوم نیست. دوماً عاملان این کار هنوز بهصورت دقیق شناسایی و مورد بازپرسی قرار داده نشدهاند. سوماً، اگر به فرض طالبان را در پشت این قضیه قرار دهیم، همین طالبان در مناطق همان قومی که متهم به راسیسم میشود، فقط ده روز قبل بیش از نود تن افراد ملکی را قتل عام کردند. البته این تفاوت را کاملاً موافقم که در غور افراد بعد از تشخیص هویت رگبار شدهاند.
اما در هر حالت، برخورد مسئولانه و خردمندانهتر سودمندتر از برخوردهای غیرمسئولانه و احساساتی میباشد که باعث افزایش تنفر، تفاصل و شکافهای اجتماعی میان مردم افغانستان میشود. مثلاً اعتراضی که Barry Salaam و جمع دیگری از هموطنان ما که مرکب از تاجیک و ازبک و هزاره و پشتون و دیگران میباشند، در واکنش به این رخداد برای فردا یکشنبه، مورخ 5 اسد راهاندازی میکنند، واکنش معقول و پاسخ جدی است یا پروپاگندسازیهایی مبنی بر راسیستی تعبیر کردن آن و ارجاع آن نه به آدرس یک گروه، بلکه به آدرس یک قوم؟