کسی از محل و اجساد حملهی انتحاری بامداد امروز چند عکس برداشته و در فیسبوک گذاشته است؛ اما با تأکید فراوان هشدار داده است: «کاپی بدون ذکر منبع جواز ندارد». این مسئله مرا به یاد نقاشی رومی انداخت که از کسی خواسته بود: «شهر رم را آتش بزنید تا من از فراز آن تپه این منظره را نقاشی کنم.» برای نقاش مهم این بوده است که مردم بدانند این تابلو کار همین نقاش است و از کس دیگری نیست. برای کاربر فیسبوک مهمتر از حملهی انتحاری و شهادت 12 تن و زخمی شدن چند آدم دیگر و به غم نشستن چند خانواده و… این است که اهالی فیسبوک بدانند عکس اجساد پرخون را فلانی برداشته است.
انسانها همواره در پی عرضه کردن و قرار دادن خود در معرض توجه و التفات دیگران است. منزلت اجتماعی مانند بهدست آوردن سود اقتصادی، رقابتبرانگیز است. همه برای کسب منزلت و پرستیژ بالاتر تلاش میکنند و هزینه میپردازند. عکاس با به خطر انداختن جان خود و حداقل پذیرش پرخاش نیروهای پولیس و… رفته تا از آثار حملهی انتحاری عکس بردارد و در فیسبوک بگذارد تا مورد توجه و تحسین دیگران قرار بگیرد، تا مشهور شود. امروز در حالی که بازماندگان قربانیان این حمله غمگین اند، اما عکاسی که پیش از همه خبر این رویداد را به زبان تصویر گزارش داد، احساس دیگری دارد. شاید غمگین باشد؛ اما بیشتر از آن، احساس رضایت از خود دارد. احساس خوشی دارد وقتی فکر میکند عکس سر خونین انتحار کننده، نام عکاس را در فضای مجازی جار میزند… خلاصه اینکه «من» مهمترین چیز در نزد آدمیزاد است. برای به کرسی نشاندن این «من»، بد ما نمیآید شهری بسوزد تا منظرهای برای نقاشی فراهم گردد یا حملهی انتحاری شود و کسانی بمیرند تا سوژهی عکاسی و تحلیل روزنامهای خلق شود.
برای شهیدان امروز دلتنگم!