آندارک – ام. آر. اوکانر
مترجم: جلیل پژواک
قدیمیترین ردپای فسیلشده از انسان در یک تالاب آب شور در آفریقای جنوبی یافت شده است. این ردپا از 117 هزار سال پیش و متعلق به یک زن است و ثابت میکند که پیادهروی چیزی است که ما را به گذشتهی تکاملی مان پیوند میدهد. این ردپا نشان میدهد که پیادهروی فعالیتی به قدمت گونهی بشر است. همانطور که «شِن اومارا» در کتاب خود «در ستایش پیادهروی؛ اکتشافی علمی جدید» که شرح دلنشینی از محوریت پیادهروی در تکامل، زندگی و تاریخ بشر است، توضیح میدهد، ما شاید نتوانیم بدانیم که آن زن چه زندگیِ داشته اما اینرا یقین داریم که آسمانِ بالای سر و زمین زیرپایش همین آسمان و زمین امروز ما بوده است.
اومارا مینویسد: «ما انسانها نسبت به منشأ خود علاقه نشان میدهیم،» از اینرو بیرون رفتن برای پیادهروی شاید بهترین راه برای عملیکردن این علاقه باشد. از نظر اومارا حتی معمولیترین پیادهروی میتواند مملو از اهمیت علمی، تکاملی و حتی معنوی باشد. راه رفتن بشر روی دو پا را به لحاظ تکاملی نباید دست کم گرفت. امکان راهرفتن روی دو پا، دستهای گونهی بشر را آزاد ساخت تا با آن بتواند فعالیتهای دیگری مانند حمل سلاح یا مواد غذایی را انجام دهد که به نوبهی خود تکامل استثنایی گونهی ما را تحریک کرد. اومارا خاطرنشان میکند که به رغم پیشرفتهای تکنولوژیکی بشر، پیادهروی فعالیتی است که حتی رباتهای پیشرفته امروزی قادر به انجام آن مانند انسان نیست.
تمام ارگانیسمهایی که حرکت میکنند به مغز احتیاج دارند. اما اومارا معتقد است که انسانها فقط مغز درون جمجمه نیستند؛ ما ذهنهای در حال حرکت هستیم: «راهرفتن با قامت راست ذهن ما را به تحرک میآورد و همین مغزهای متحرک، ما را به افقهای دور سیارهی مان رسانده است.»
اومارا، استاد پژوهش آزمایشگاهی مغز در «کالج ترینیتی دوبلین» با نثر ساده مینویسد و به کمک پژوهشها و مطالعات این نظریه را مطرح میکند که پیادهروی نهتنها برای تکامل انسان حیاتی بوده است، بلکه برای سلامتی ما نیز ضروری است. مطالعات نشان میدهد که پیادهروی منظم تغییراتی را در ساختار مغز ما ایجاد میکند که میتواند باعث افزایش حجم مغز در نواحی مرتبط با یادگیری و حافظه شود. اومارا یک فصل از کتاب خود را به علمِ ناوبری بشر اختصاص داده و توضیح میدهد که خاطرات گزینشی در طول سرگردانیهای ما چگونه اجزای اصلی تجارب و توانایی ما را در ایجاد «نقشه از جهانی که تجربه کردهایم» تشکیل میدهد.
اومارا استدلال میکند که پیادهروی بر بسیاری از جنبههای ادراک ـ اینکه چگونه فکر و استدلال کنیم، به یاد بسپاریم، بخوانیم و بنویسیم ـ تأثیر میگذارد و بین حرکت بدن و جریان فکر رابطهی حیاتی وجود دارد. او مینویسد: «از عهد باستان تاکنون دیده شده است که پیادهروی خوب راهی عالی برای فکرکردن در مورد مشکلات و سنجیدن راههای حل آن است.» دلایل عصبی این رابطه را پژوهشهایی توضیح داده که نشان میدهد وقتی ما فکر میکنیم، دو حالت اصلی دارد: حالت فعال و حالت پرسهزنی ذهن. پیادهروی حالت دومی را تحریک میکند و به ذهن ما امکان میدهد «بین گذشته، حال و آیندهی ما پرسه بزند، آنها را ادغام کند، زندگی اجتماعی ما را مورد بازجویی قرار دهد و روایتی شخصی برون دهد.»
به نظر میرسد که پیادهروی ذهن ما را از تأملات قدیمی پاک و برای الگوهای فکری جدید فضا باز میکند. پیادهروی به بیان اومارا افکار ما را آزاد میکند.
یکی از محسنات خواندنِ «در ستایش پیادهروی» این است که شما را به یاد سفرهای پیادهی معناداری که در گذشته داشتهاید، میاندازد. من با خواندن این کتاب به یاد پیادهروی تقریبا 55 مایلی خود از «پورتو پرنس» تا «ژاکمل» در هائیتی ـ که اکنون آنرا فقط به عنوان لحظهای سرنوشتساز در زندگی شخصی و حرفهای خودم میشناسم ـ و قدمزدنهای منظمی که از دوران کودکی در صخرههای «هاث» در ایرلند با خانوادهام داشتم، افتادم. اومارا مینویسد: «پیادهروی، کامل است. هر جنبهای از آن به هر جنبهای از هستی یک شخص کمک میکند.»
یگانه عیب این کتاب لحن گاها استادوار اومارا است، که آنرا موفقیت وی در ترکیب تاریخ، فلسفه و شعر و تولید ادبیات علمی از درون آن، اغلب جبران میکند. او از «توماس استرنز الیوت» با آوردن این تکه از شعرش که میگوید «پس بیا برویم، من و تو، وقتی غروب آسمان را فرا گرفته.» و «ژان ژاک روسو» که میگوید «من فقط وقتی میتوانم مراقبه کنم که در حال پیادهروی باشم. وقتی متوقف میشوم، فکرم توقف میکند. ذهن من فقط وقتی کار میکند که پاهایم راه بروند.» و «مارک تواین» که میگوید «جذابیت واقعی پیادهروی نه در راهرفتن، نه در منظره، بلکه در گفتوگو نهفته است.» نقل قول میکند.
اومارا همچنین بر تأثیر اجتماعی عمیق راهرفتن تأکید دارد و به راهپیماییهای گاندی و جنبش حقوق مدنی امریکا و راهپیماییها مردم ایرلند در جریان منازعه این کشور در اواخر قرن بیستم، اشاره میکند و مینویسد: «راهپیمایی میتواند به کنش جمعی برای حل مشکل مشترک جان تازه دهد. ما چگونه بدانیم که همهی ما نسبت به یک مسألهی مهم فکر و احساس مشابه داریم؟ خب، با بیرونرفتن از خانه، راهرفتنِ شانهبهشانه و اثبات آن در خیابانها.»
اومارا معتقد است که پزشکان باید پیادهروی را به عنوان نسخهای برای بهبود سلامتی تجویز کنند، زیرا به گفتهی وی، حرکت، دارو است. او مینویسد که به جای زحمتدادن به خود و رفتن به باشگاه ورزشی، مسیرهای طولانی را، ترجیحا در دل طبیعت، پیادهروی کنید.
اومارا خودش از گوشی هوشمند برای شمردن تعداد قدمهایی که هر روز بر میدارد، استفاده میکند. این ابزار قدرتمند گنجینهای از اطلاعات را درباره پیادهروی افراد، آنهم حتی نظر به کشورها، در اختیار محققان قرار داده است. بینشهای به دست آمده از این اطلاعات میتواند به طرز جالبی سیاسی باشد. در عربستان سعودی، مردم به طور متوسط 3103 قدم در روز بر میدارند که تقریبا نصف تعداد مجموعی قدمهایی است که مردم جاپان به صورت میانگین در روز بر میدارند. این اطلاعات همچنین نشان میدهد که مردان از اواسط سنین نوجوانی تا 70 سالگی، نسبت به زنان بیشتر قدم میزنند. این بینش به عوامل فرهنگیِ اشاره میکند که بسته به جنسیت، سن و کشوری که در آن زندگی میکنیم، حرکات ما را مرزبندی و محدود میکند.
در پایان، قویترین پیام اومارا این است که همهی ما باید خیلی بیشتر از گذشته قدم بزنیم و پیادهروی کنیم. او مینویسد که این فعالیت برای بدن و روح خوب است و فایدهی آنرا در جاها و مواقعی دریافت میکنید که انتظارش را ندارید.