مجتبی حسینی و دوستانش در زمستان 95 وقتی برای برگزاری جلسات سخنرانی و کتابخوانی کنار هم جمع میشدند، نیاز شدیدی به کتاب و کتابخانه احساس کردند. در محلهی آنها اما هیچ کتابخانهای قابل دسترس نبود. در صورتی که میخواستند به کتابخانه بروند باید مقداری پول و زمان هزینه میکردند و 5 کیلومتر از محلهیشان دور میشدند و سراغ کتابخانههای مرکز شهر مزار شریف را میگرفتند.
آنها طرح ساخت کتابخانهی کوچکی را ریختند. در ابتدا هر کدام، کتابهایشان را شریک کردند و آن را در قفسههای دکانی چیدند. اسم آن دکان را «کتابخانهی فصل نو» گذاشتند. پس از آن افراد جدیدی که میخواستند از آن کتابها استفاده کنند، بهعنوان حق عضویت باید یک جلد کتاب جدید اهدا میکردند و یا قیمت یک جلد کتاب را برای خریداری کتابهای بیشتر برای این کتابخانهی کوچک میپرداختند. به این ترتیب در طول یکی دو سال بیش از 2 هزار جلد کتاب جمعآوری شد و محلهی حاشیهنشین نور خدا صاحب اولین کتابخانهی کوچک شد. حالا دانشجویان و دانشآموزان محلهی نور خدا، جایی در حاشیهی شهر مزار شریف، میتوانند از فضا و کتابهای آن استفاده کنند. از کتابهای در حوزهی اقتصاد و سیاست گرفته تا روانشناسی و رمان.
این گروه دوستان برای جاافتادن فرهنگ مطالعه و آشتی با کتاب با رویکرد نمادین دامنهی این کتابخانه را با جاسازی قفسههای کوچک کتاب در یک تاکسی و آرایشگاه و دو دکان دیگر هم کشیدند. آنها تصمیم دارند این کتابخانههای سیار را در محل کسب و کار زنان و دختران نیز گسترش دهد. برنامهی بعدیشان جاسازی یک قفسهی کتاب در کارگاه خیاطی شماری از دختران است.
مجتبی حسینی یک قفسه دو صد جلدی کتاب را در دکان خودش گذاشته است. او که بهدلیل مشکلات شخصی نتوانسته درسش را بیشتر از صنف دوازدهم ادامه دهد، یک دکان فروش لوازم جانبی گوشی همراه دارد. در کنار این قفسهی کتاب، جعبهای را برای رنگ و واکس کفش مشتریانش گذاشته است. مشتریان پس از واکس زدن کفششان مقداری پول خرده شان را در صندوقی که در کنار آن جاسازی شده میریزند. آقای حسینی آخر هر ماه پولهای داخل این صندوق را جمعآوری میکند و آن را برای کودکان، کتاب قصه میخرد. کودکان محلهی نور خدا میتوانند بهطور رایگان این کتابها را با خود ببرند و بخوانند و دوباره برگردانند. او با استفاده از این شیوه، ماهانه ده تا بیست جلد کتاب قصه میخرد و در اختیار کودکان میگذارد.
در کنار این آقای حسینی و دوستانش، برای بهترکردن وضعیت محیط زیستی محلهی شان، قدمهای کوچکی را نیز برداشتهاند. آنها تکه زمینی را که تبدیل به باتلاق و زبالهدانی شده بود، با کاشتن بیش از 200 اصله نهال، جایی بهتری کردهاند که حالا رنگ و روی یک پارک کوچک را به خود گرفته است. آنها در کنار این روی طرحی کار میکنند که مردم به جای استفاده از کیسههای پلاستیکی، کیسههای پارچهای و نخی سازگار با طبعیت را استفاده کنند. تولید و رهاسازی زبالههای پلاستیکی در طبعیت به دلیل تجزبهناپذیری و عدم جذب به چرخهی طبیعی یکی از معضلات جدی کشورها و فعالان محیط زیست است.
«میخواهیم خریطههای غیرپلاستیکی را خریداری کنیم و روی آن عبارت نه به پلاستیک را بنویسیم و با همان قیمت خریداری شده دوباره به نانواییها و دکاندارها بفروشیم».
آقای حسینی افرود که: «در بخش طرح بدیل پلاستیک میخواهیم مستندسازی بکنیم، آمار بگیریم که حداقل در منطقهی نور خدا چند تن پلاستیک استفاده میشود. از لحاظ اقتصادی هم اگر بسنجیم هر دکاندار ماه هفتصد تا هشتصد افغانی پلاستیک خریداری میکنند. اگر اینطور پیش رود تمام منطقهی ما را پلاستیک میگیرد. میخواهیم فرهنگ استفاده از بدیلهای پلاستیک را حداقل در نور خدا جا بیندازیم.»
در جامعهی افغانستان رسم افتاده است که وقتی کسی در متن یا حاشیهی شهر یا شهرکی خانه و بنایی میسازد، جز همان خانه به فضا و محیط آن فکر نمیکند. معمولا اهالی یک کوچه و محله، حتا برای روشنایی سر دروازهی ورودی خانهشان چشم در انتظار دولت مینشینند حتا اگر این انتظار سالهای سال هم طول بکشد. کارهای فرهنگی و بهسازیهای کوچک محلهها و کوچهها نه در فکر کسی است و نه هم اولویت کسی.
کمیسیون مستقل حقوق بشر در 16 جوزا به مناسبت هجدهمین سال تأسیس این نهاد، به 18 مددکار حقوق بشر نامه نوشته و از کارهای آنها در راستای نهادینهسازی حقوق بشر قدردانی کرده است. یکی از آن 18 مددکار حقوق بشر در افغانستان، مجتبی حسینی است که با انجام کارهای کوچک در محلهی خود، روزنههای امید را زنده نگه میدارد. او 25 سال دارد و در خانوادهی ده نفری در شهر مزارشریف در بلخ زندگی میکند.