نگارو؛ بازخوانی یک زندگی

نگارو؛ بازخوانی یک زندگی

قاسم لومان

سال 2020 از همان آغاز با دلهره و نگرانی شروع شد. از قدیم گفته‌اند: سالی که نیکوست از بهارش پیداست. آغاز سال میلادی در آسترالیا، آغاز فصل بهار نیست. خبرها از همان آغاز سال در آسترالیا بوی برگ‌ریزان بود. بوی سوختگی جنگلات و طبیعت، کم‌کم ترس و نگرانی از شروع یک بیماری ناشناخته دیگر از آن‌سوی دریاها (چین) در میان خاکستر سوخته جنگلات آسترالیا سر برآورد و حالا، این بیماری و ویروس ناشناخته نیست. اسم و رسم دارد برایش. جهانی را درنوردیده و ضربه‌های مهلک آن شاید زمان زیادی ببرد تا زندگی به روال عادی برگردد. شاید هم ماندگار باشد و ما مجبوریم با آن عادت کنیم.

این بیماری واگیر که پسان‌ها نام کووید19 به خود گرفت، روال زندگی عادی مردم را قطع کرده است. ما در آسترالیا مجبور شدیم بیش از سه ماه شرایط دشوار قرنطینه و خانه‌مانی را از سر بگذرانیم.

در این میان، ضیا ساحل از قرنطینه و شرایط دشوار زندگی بهره‌ی دیگر جسته است. قرنطینه و خانه‌مانی برای ضیا ساحل بیش‌تر فرصت نواختن و زمزمه‌های ترانه و ملودی بوده است. زمزمه‌ها و ترانه‌های که گاهی حس غمگینانه‌ای درخود دارند و گاهی نشاط و غرور زندگی و به چالش‌کشیدن مشکلات.

خانه‌مانی ضیا ساحل هرچند ناخواسته است، ولی استفاده وی از فرصت‌ها در واقع عبور از دشواری‌های قرنطینه است. چه خجسته‌تر از این‌که مجموعه «ساز در قرنطینه» حالا آلبوم شده است؛ ساخته‌های ارزشمند درعرصه‌ی هنر و موسیقی.

ساز در قرنطینه مجموعه‌ی کارها و آفریده‌های هنری ضیا ساحل است که ضیا ساحل با پشتکار و تلاش شباروزی توانسته نه یک آهنگ، بلکه یک آلبوم را بیافریند. کار اندک نیست آن هم با وسواس و دقت که در آفرینش و ساختار موسیقی و انتخاب شعر دارد.

در این‌جا در پی آن نیستم که مجموعه آلبوم ساز در قرنطینه را بررسی کنم. این آلبوم شامل 8 آهنگ و ترانه هست و هر کدام از این آهنگ و ترانه مشخصات خودش را دارد و نیاز است تا هرکدام ازین آفریده‌های هنری جداگانه و تک تک سبک و سنگین شوند.

آنچه که در پی می‌آید برداشت خودم از سومین آهنگ «ساز در قرنطینه» یعنی «نگارو» است.

قبل از پرداختن به اصل موضوع به یک نکته‌ی مهم دیگر اشاره کنم. در عرصه موسیقی ما متأسفانه کم‌تر به جنبه‌های یک آهنگ و یک آلبوم به‌عنوان یک آفریده هنری توجه می‌شود. اگر اندک توجهی هم درین عرصه است، نه پرداختن به یک آفریده هنری از جنبه‌های مختلف آن از انتخاب شعر تا ساختار موسیقی است، بلکه بیش‌تر جنبه تعارف و یا هم مقایسه یک هنرمند با یک هنرمند دیگر و آفریده‌های هنری‌اش صورت می‌گیرد.

با تعارف نمی‌شود یک آفریده هنری را سبک و سنگین کرد و جایگاه و ارزشش را برجسته کرد. همین طور با مقایسه هم نمی‌شود یک کار هنری را به نقطه‌های قوت‌اش پی برد و نقطه‌های خام‌اش را برشمرد. هر آفریده هنری خلقت جداگانه‌ی دارد و در این خلقت نمی‌شود با مقایسه محض میان دو آفریده یا دو هنرمند کلی‌گویی کرد.

برمی‌گردم به آهنگ «نگارو». برای من آهنگ نگارو تنها یک آهنگ نیست. خاطره است که در لابه‌لای آن خودم را می‌بینم. خاطرات دوران زندگی‌ام را. نگارو مثل یک کتاب قطوری است که در هر صفحه‌اش، تجربیات و خاطرات بد و تلخ گذشته خودم را مرور می‌کنم. پس این خاطرات و تجربیات چه است؟

مشخصات

نگارو – ترانه فولک هزارگی به سبک دهه شصت خورشیدی.

آهنگساز و آواز: ضیا ساحل

شعر: مهتاب ساحل

تنظیم موسیقی: حسیب سپند

وقت: 5 دقیقه و یک ثانیه

نوعیت: شنیداری – آوایی

شعر

سفر موروم دیده، دل مه بریگه

ده نان و آو مه، آودیده شریکه

لوُو کو پشت سر مه جام آبی

نگارو رای بی همرا تریگه

نگارو

پری خوی پری رو

رفیق روزگارو

نباشی داغ داغم چلچراغم

نگارو

ده چنگ باد و بارو

نگارو آ نگارو آ نگارو

عروس باغ، پیرو گلنگارو

خدا حافظ، بهار دامنت را

مبادا زخم چشم باد و بارو

نگارو راه بی همرا تریگه

آهنگ ملودی نگارو از دو انتره و دو آستایی ساخته شده است. شعر آهنگ نگارو، بیش‌تر با گویش هزارگی است، اما این دلیل نمی‌شود که در فهم روان آن دچار مشکل باشیم. شعر نگارو، در واقع داستان است از زندگی مردم؛ مردمی که در دهه شصت خورشیدی از میان کوهستان‌های هزارستان دل به دریا می‌زدند و از سر ناگزیری، فقر و بدبختی راه سفر پیش می‌گرفتند. سفر که معلوم نبود از میان هیولاهای هزاره‌خوار چون کندی پشت، تل سیاه و سنگ سفید و دشت سوزان تفتان به پاکستان و یا ایران می‌رسند یا طعمه گرگ‌ها می‌شوند؟

همین است که سفر برای انسان هزاره، آسان نیست. هر سفری برای نان و آب بوده و این آب و نان هم همیشه با آودیده شریک بوده است. برای انسان هزاره آنچه مهم است، نان و آب است نه نان و چای. یعنی حداقل‌ها برای زندگی که در این حداقل «چای» جایگاه اشرافی دارد.

سفر هزاره از سر ناگزیری‌ها بوده؛ از همین رو، پشت هر سفر، کوله‌بار از آرزوها پنهان است و پاشیدن جام آب پشت سر مسافر، تنها آرزوی بی‌هزینه است که مسافر از نگارش و آرزوی زندگی‌اش دارد و دلتنگی و دل‌دیقی از تاریکی راه بی‌همراه شکایت می‌کند.

نگارو همان اصطلاح خودی یک عاشق و دلداده برای معشوق است. معشوق که پری‌خو است و پری‌رو. پری داستان کهنه‌ای‌ست در میان ما. تشبیه نگارو به پری در واقع تشبیه به چلچراغی است که مثل یک شمع بی‌حامی در میان باد، توفان و باران می‌سوزد و هیچ سرپناهی برایش نیست.

این داستان به همین جا تمام نمی‌شود. داستان از دلتنگی سفر آغاز و به آرزوهای دست‌نیافتنی و پری‌گونه درگیر می‌شود و از آن‌جا با عروس باغ که پیراهن گلنگار به تن دارد خداحافظی می‌کند و سفر بی‌انتها را پی می‌گیرد. سفر بی‌همراه و تاریک و بی‌پایان.

جدای از تمام درد و آلام در درون داستان قدیمی این آهنگ، نگارو خصوصیات موسیقی و ساختار موسیقیایی بسیار جالب دارد.

در این آهنگ از آلات موسیقی سنتی چون طبله، هارمونیه، زیر بغلی، غیچک، دولک، دمبوره، رباب، تنبور آمیخته با آلات موسیقی مدرن مول بیس‌گیتار، گیتار برقی و درم کار گرفته شده است.

تنوع در نواختن آلات موسیقی سنتی و مدرن آن‌هم در یک ترانه فولک محلی یک ساختار جالب است که در ترانه‌های هزارگی کم‌تر اتفاق افتاده است.

در ضمن نوعیت ساختار نوازندگی این ترانه‌ی محلی در دو انتره و دو آستایی بر جذابیت آن افزوده است. ترانه از نظر ساختار موسیقیایی بعد از آستایی اول کاملا می‌شکند و آن ملودی که در ابتدا نواخته می‌شود و به ذهن و گوش شنونده می‌نشیند در شروع انتره دوم به‌هم می‌ریزد. شنونده در یک پرده با دو ملودی کاملا متفاوتی روبه‌رو می‌شود. این نوع درهم‌آمیختگی ملودی و ساختارشکنی در این ترانه، بسیار گوش‌نواز است و جالب.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *