یگانه تهدید آینده: القاعده به‌آسانی نابود شدنی نیست

نویسنده: ایلان برمن

برگردان: خلیل‌الله حمیدی

منبع: مجله‌ی امور جهانی

آیا واقعا القاعده در حال پیش‌رفت است؟ پس از مرگ اسامه بن‌لادن، دولت اوباما بارها از دستِ بالای دولت امریکا در مبارزه با خطرناک‌ترین گروه تروریستی جهان یاد کرده است. رییس جمهور اوباما و سایر مقام‌های ایالات متحده، بارها اصرار داشته است که سازمان القاعده «نابود» شده ‌یا در حال «نابودی» است. اما گزارش‌ها می‌رسانند که نابودی این گروه تروریستی تا حد‌ زیادی اغراق‌آمیز بوده است. هر‌چند که القاعده از حملات یک دهه‌ی گذشته رنج می‌بر‌د، ولی توانسته در برابر این حملات تشکیلات خود را حفظ نماید. امروز‌ دو شاخه‌ی اصلی این گروه در شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس رو به‌‌رشد است. تغییر استراتژی و رشد شبکه‌ی القاعده با استفاده از فرصت‌های موجود، مانند‌ جنگ داخلی سوریه، اختلال و رشد در عراق پس از صدام، بی‌قانونی در شبه‌جزیره‌ی سینا‌ و خروج قریب‌الوقوع نیرو‌های بین‌المللی از افغانستان، قابل درک است. در تمام این نقاط یاد شده، القاعده در صدد گسترش امتیاز و تهدید منافع ایالات متحده‌ی امریکا است. علاوه براین، باید خاطر‌نشان ساخت که عدم تعهد امریکا در شرق میانه و شمال آفریقا، برای القاعده فرصت این‌که هر‌چه بیش‌تر به مانور نظامی خود بپرداز‌د را داده است.

این یک واقعیت است که شبکه‌ی القاعده در حال تحول است، یعنی به‌مراتب متفاوت از آنی که حملات 11 سپتامبر 2001 را انجام داده بود. سال‌ها پس از آن حمله، نیروهای ایالات متحده و ائتلاف در افغانستان ‌دست‌آورد قابل توجهی دارند؛ چنان‌چه هسته‌ی مرکزی این گروه را نابود کردند. در سال 2010 لیون پانِتا، رییس سازمان استخبارات امریکا گفته بود که‌ حدود 50 تا 100 جنگ‌جوی القاعده در افغانستان در میان جنگ‌جویان طالب باقی مانده‌اند. در سال گذشته‌ نیز گزارش‌ مشابهی از افغانستان توسط یک جنرال نیروهای ائتلاف داده شده بود. اما کاهش القاعده در افغانستان، یک واقعیت است. القایده در جاهای دیگر با توسعه‌ی ایدیولوژیک افزایش داشته است. گزارش‌ها حاکی از آن اند که القاعده در جاهای دیگر به تاکتیک‌های متفاوت از گذشته و در جفرافیای‌ متفاوت به فعالیت آغاز نموده است.

القاعده در کوتاه‌مدت، تغییرات قابل توجهی را شاهد بوده که از یک سازمان کوچک تروریستی، به‌تدریج به یک شبکه‌ی تروریستی و مستقل تبدیل شده‌ و از شمال آفریقا تا جنوب و شرق آسیا به فعالیت پرداخت‌. در تجسم جدید، شبکه‌ی «القاعده» نشان داد‌ که قابلیت حملات و تأثیر‌گذاری در کل جوامع، در اروپا و حتا در ایالات متحده را دار‌د. در حال حاضر، سازمانی که با بیش‌ترین توانایی و ظرفیت‌ به فعالیت‌های تروریستی هماهنگ با القاعده می‌پرداز‌د، گروهی تحت نام القاعده‌ی شبه‌جزیره‌ی عربستان است. این گروه نتیجه‌ی ادغام القاعده‌ی عربستان و یمن است که در جنوری 2009 به‌هم پیوستند. این گروه نیز مانند شبکه‌ی بن‌لادن به حذف دولت‌مردان «مرتد» و جا‌گزینی آن‌ها با رژیم بنیادگرای اسلامی متعهد‌ است. با این حال، گروه القاعده‌ی شبه‌جزیره‌ی عربستان، به عنوان یک تهدید عمده برای ثبات دولت یمن به شمار می‌رو‌د. یک بررسی دولت یمن در سال 2010، اعضای این گروه را در حدود 200-300 نفر خوانده بود، ولی این شبکه هر روز دارد بیش‌تر می‌شود و دامنه‌ی فعالیت آن‌ها نیز گسترش می‌یابد. بنابر گزارشی که وزارت امور خارجه‌ی امریکا منتشر کرده است، اعضای این شبکه‌ی تروریستی در حدود یک هزار نفر است. این سازمان که دارای ساختار نسبتا کوچک‌ و غیررسمی است، بودجه‌ی خود را در درجه‌ی اول از سرقت، ربودن، عملیات باج‌گیری و کم‌تر از کمک‌های مالی خیریه‌ تأمین می‌نماید. این گروه تروریستی گذشته از عملیات بالای دیپلمات‌های غربی، تمرکز بیش‌ترش را بر اهداف محلی اختصاص داده است. این روی‌کرد یک تهدید عمده برای دولت یمن محسوب می‌شود‌ و بیش‌تر عملیات‌ها در صنعا، پایتخت این کشور صورت می‌گیرند. از جمله‌ی فعالیت‌های القاعده‌ی شبه‌جزیره‌ی عربستان، حمله‌ی انتحاری ماه می‌ سال 2012 قابل یاد‌آوری است که ارتش یمن را در جریان رژه مورد حمله قرار داد و بیش از نوزده کشته برجای گذاشتند. در جریان سال 2011-2012، گروه القاعده‌ی شبه‌جزیره‌ی عربستان موفق به تحت کنترول در‌آرودن بخشی از قلمرو جنوب یمن شده بود. این باعث شد که دولت یمن واکنش تندی نشان دهد‌ و گروه را وادار کند تا از ایالت ابین یمن عقب‌نشنیی کند. با این وجود، این گروه بعد از سرکوب توسط دولت یمن، به صورت خنثا در بخش‌های مختلف یمن باقی بماند.

شاخه‌های دیگر القاعده در منطقه، گروهی تحت نام «القاعده در مغرب اسلامی» نیز وجود دارد. این شاخه در سپتامبر 2006، زمانی که گروه افراطی سلفی الجزایر برای موعظه و مبارزه به‌طور رسمی با شبکه‌ی القاعده‌ی بن‌لادن پیوست، تشکیل شده است. با ادغام این گروه، گروه افراطی سلفی الجزایر موظف شده بود تا رژیم بوتفلیقه را در الجزایر سرنگون سازد و حوزه‌ی فعالیتش را گسترش دهد. آرمان این گروه، سرنگونی رژیم‌های «مرتد» آفریقایی و ایجاد خلافت اسلامی است. این گروه توسط عبدلامالک درکدل رهبری می‌شود که در جهاد افغانستان در برابر اتحاد جماهیر شوروی نیز حضور داشته است. از آن‌جایی که قدرت نظامی این گروه مشخص نیست، ‌تخمین زده شده که در سال 2010 بین 300 تا 400 عضو داشته است. در حال حاضر گروه القاعده در مغرب اسلامی، در نیجریه، موریتانی و لیبی فعالیت دارد. این گروه در مالی نیز تأثیرات قابل توجهی داشته، از جمله تأسیس گروه‌های اسلامی افراطی مانند انصارالدین و جنبش وحدت و جهاد در غرب آفریقا و گروه مُجوه که برای ایجاد یک دولت اسلامی در باماکو تلاش دارد، قابل یادآوری اند.

این گروه به همکاری با دیگر نیروهای رادیکال منطقه‌ای، از جمله بوکوحرام در نیجریه، الشباب در سومالی و اسلام‌گرایان مالی نیز تمایل نشان داده است. در سال‌های اخیر، القاعده در مغرب اسلامی به خاطر آدم‌ربایی و گروگان‌گیری در اروپا به شهرت جهانی دست یافته است. گروه القاعده در مغرب اسلامی شاید تا هنوز تهدیدی جدی برای ایالات متحده نباشد، ولی یک خطر واقعی برای اروپا محسوب می‌شود. چنان‌چه فعالان گروه القاعده در مغرب اسلامی، در فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، آلمان و انگلیس دست‌گیر شده‌اند. عبدالمالک، رهبر این گروه‌ اعلام کرده است که حمله به فرانسه هدف اصلی این گروه است.

از لحاظ ایدیولوژیک، تغییر در تفکر استراتژیک شبکه‌ی القاعده ایجاد شده است. شکست این شبکه در دهه‌ی گذشته در عراق و افغانستان باعث شده که نسل جدیدی از متفکران جهاد اعلام موجودیت نمایند. در این میان، ابومصعب السوری از برجسته‌ترین متفکران جدید این گروه است. ‌بیانیه‌ی وی راجع به «فراخوان جهانی جهاد اسلامی» که به‌صورت آنلاین در سال 2005 منتشر شد، بعد از حملات یازدهم سپتامبر، اولین اندیشه‌ای است که استراتژی القاعده را سازمان‌دهی می‌نماید. در سال‌های اخیر، مصعب السوری بر‌ای تحریک و جرئت دادن، استراتژی القاعده را تغییر داده و بیش‌تر فعالیت القاعده را در شرق میانه و شمال آفریقا گسترش داده است.

شرق میانه در چند‌سال گذشته، سه رویداد عمده و مرتبط را تجربه کرده است. اول، آغاز بهار عربی از سال 2011، که تحولات سیاسی قابل توجه و ظهور احزاب اسلامی در شرق میانه و شمال آفریقا را به همراه داشت. دوم، خروج امریکا از عراق در سال 2013‌ که تجدید حیات نیروهای فرقه‌ای و بنیادگرا‌ را تسریع بخشید. سوم، جنگ داخلی سوریه که از مارچ 2011 آغاز شده و تا هنوز ادامه دار‌د و این کشور را به کانون جهاد جهانی تبدیل نموده است. با این حال، هر‌کدام از این تحولات، فرصت تازه‌‌ی استراتژیکی برای شبکه‌ی بن‌لادن فراهم نموده است. از آغاز بهار عربی در تونس در ماه دسامبر 2010، این جنبش به شکل زنجیره‌ای در سراسر شرق میانه و شمال آفریقا گسترش یافت‌‌ و تظاهرات خیابانی که سال‌ها‌ جرم پنداشته می‌شد، چندین نظام دیکتاتوری را به نابودی کشاند‌. از قضا، اغلب جنبش‌ها را جوانان سکولار عربی رهبری می‌کردند و در خط مقدم جنبش‌های اعتراضی حضور داشتند. با این حال، با پیامد چندین دهه سرکوب سیاسی شدید، جنبش‌های اسلامی در بسیاری موارد ثابت ساختند که تنها نیروی اجتماعی سیاسی با حمایت توده‌ها است که می‌توا‌ند به دموکراسی لبیک بگوید. در بسیاری از این کشورها، به‌ویژه مصر، این جنبش موفق شد که دولت دیکتاتوری را سرنگون و ماهیت دولت را مبتنی بر ارزش‌های دموکراسی استوار ساز‌د. در جاهای دیگر، از جمله اردن و مراکش، نیروهای اسلام‌گرا به دو مو‌رد مهم، یعنی هم شهرت و هم قدرت سیاسی دست یافتند، اما شاخص‌های سیستم سیاسی موجود را ادامه دادند. با این حال، وجه مشترک این تغییرات را می‌توان در دو مورد بیش‌تر درک کرد؛ نخست، ایجاد یک فضای انعطاف‌پذیرتر‌ برای رادیکال‌های اسلامی و دوم، فرصت مناسب بهره‌برداری و گسترش شبکه‌ی بن‌لادن.

در عراق، القاعده مانور بازگشت قابل توجهی را به نمایش گذاشته است. پس از سرکوب قابل توجه‌ در طول دوره‌ی جنگ عراق، القاعده در عراق که به «دولت اسلامی عراق و شام» مسما است، بعد از خروج امریکا در حال رشد و نفوذپذیری است. این گروه بنابر سیاست وحشیانه‌ی رهبر خود ابومصعب الزرقاوی، سقوط فاجعه‌باری را از حمایت مردمی نصیب شد‌. زرقاوی بدون در نظر‌داشت دستورالعمل القاعده، با هدف قرار دادن افراد ملکی اهل سنت و تشیع در عراق، در صدد تحکیم تفسیری انحصاری خود از اسلام بود‌. بنابراین، این گروه مورد واکنش تند اهل سنت قرار گرفت‌.

امروز‌ القاعده‌ی عراق، یا همان دولت اسلامی عراق و شام از ارتباطات تازه‌ای برخوردار است. با توجه به ارزیابی‌هایی که ایالات متحده انجام داده است، این گروه در بین یک هزار تا دو هزار عضو دار‌د و بزرگ‌ترین گروه افراطی سنی در عراق محسوب می‌شود. در حال حاضر این گروه‌ در دو جبهه از نقش عمده برخوردار است؛ اول، در عراق، که مجموعه‌ی حملات هماهنگ بمب‌گذاری، عملیات، زندان‌شکنی و خشونت‌های دیگر را انجام می‌دهد. دوم، در همسایگی عراق، یعنی سوریه، نقش القاعده‌ی عراق قابل توجه است و از نیروهای اپوزیسیون ویژه در برابر رژیم بشار اسد در دمشق محسوب می‌شود.

در سوریه، در حال حاضر بیش از سه سال است که جنگ داخلی وجود دارد و هیچ نشانه‌ای از فروکش کردن آن دیده نمی‌شود. جنگ در سوریه در برابر رژیم بشار اسد، تلفات وحشت‌ناک‌ انسانی را با خود داشته است. تخمین زده شده است که در حدود بیش از 140 هزار غیر‌نظامی کشته شده و حدود 9 میلیون نفر، یعنی یک سوم جمعیت 23 میلیونی سوریه به داخل ‌یا خارجی بی‌جا‌ شده‌اند. با این حال، به همان اندازه که درگیری‌های سوریه عمیق اند، مخالفان سوریه نیز متنوع اند، اما گروه‌های مخالف اسد به‌طور قابل توجهی از نفوذ القاعده و گروه‌های جهادی تأثیر‌پذیر‌ند و اکثرا رهبری جنگ را برعهده دارند. به نظر می‌رسد که سوریه به یک کانون جهاد جهانی تبدیل شده است‌ و شبه‌نظامیان تندرو از شمال آفریقا، اروپا و دیگر جاها در سوریه به مبارزه رو آورده‌اند.

با وجود این همه، سطح استراتژیک القاعده برای توسعه آماده‌ است. این گروه در فضای سیاسی موجود، به‌سرعت مواضع خود را به جانب شرق میانه و شمال آفریقا تمرکز داده است‌ و در ظاهر از فرصت‌های موجود برای گسترش و افزایش نیروهای خود پرداخته است.

یکی از مانور‌های القاعده، صحرای سینا، نوار کویر میان مصر و اسراییل است. از سال 1978 به بعد، این منطقه برای سه دهه به عنوان بخشی از «صلح سرد» میان قاهره و بیت‌المقدس یاد شده‌ و یک منطقه‌ی مهم استراتژیک برای هر‌دو کشور محسوب می‌شود. اما بعد از سقوط دولت قدرت‌مند حسنی مبارک در مصر‌ در فبروری 2011، نظارت و کنترول قاهره در منطقه کاهش و فضای بی‌قانونی و روند ورود سازمان‌های تروریستی بیش‌تر شده است. رادیکال‌های اسلامی این منطقه را به عنوان پناه‌گاه خود ساخته و به جلب و جذب پرداخته‌اند. در ماه می ‌2011، مقام‌های نظامی مصر هشدار دادند که صدها نفر از اعضای القاعده به این جزیره راه یافته‌اند و به یک تهدید واقعی برای امنیت اسراییل و مصر تبدیل خواهند شد. مدت کوتاهی پس از آن، گروهی که خود را القاعده در صحرای سینا می‌نامید‌، بمب‌گذاری در خط لوله‌ی گاز مصر و اسراییل را برعهده گرفت‌‌ و نیز حمله‌ی خونین بالای یک اتوبوس توریستی در جنوب اسراییل را انجام داد‌. این بود که القاعده با لباس جهاد و به‌نام انصارالجهاد‌ و با وفاداری و اعتقاد‌ به القاعده، در جزیره‌ی سینا ظهور کرد.

‌از تابستان سال 2013 به بعد، وضعیت رو به وخامت گذاشته است. پس از سقوط دولت اخوان‌المسلمین تحت رهبری محمد مرسی در قاهره‌ و جا‌گزینی آن با یک دولت نظامی، فعالیت‌های اسلام‌گرایان در صحرای سینا شدت یافته‌اند، که به رشد یک گروه جهادی جدید وابسته به القاعده انجامیده است. این سازمان تحت نام انصار البیت‌المقدس فعالیت می‌نماید و به نظر می‌رسد، گروه‌های اسلام‌گرای‌ مختلف شبه‌جزیره را زیر یک چتر آورده است.

یکی دیگر از جبهه‌های در حال ظهور، القاعده‌ی افغانستان است. این کشور به عنوان میدان درجه اول جنگ تروریسم با غرب پنداشته می‌شود. جنگ افغانستان یک‌بار در سال 2009 توسط رییس جمهور اوباما به‌نام «جنگ خوب» اعلام شد و دولت امریکا از افزایش نیروهای امریکایی برای کمک به برقراری ثبات در افغانستان خبر داد‌. اما عنوان یاد شده از جانب اوباما به جنگ افغانستان، به‌تدریج به ناامیدی مبدل شد‌ و مشکلات در تأمین صلح منجر به تصمیم‌ خروج نیروهای ایالات متحده از آغاز سال 2011 تا پایان سال 2014 شد. تصمیم خروج نیروهای امریکا با استقبال ائتلاف بزرگ امریکا (ناتو) نیز قرار گرفت و اعلام داشت‌ که برنامه‌ریزی خروج نیروهای ناتو تا قبل ‌یا پایان سال 2014 از افغانستان خاتمه خواهد یافت.

خروج قریب‌الوقوع نیروهای بین‌المللی به رهبری امریکا از افغانستان، به نگرانی‌های ملی و بین‌المللی ناشی از تجدید حیات طالبان افزوده است. دولت اوباما تلاش کرده است تا برای کاهش این نگرانی‌ها، از طریق انعقاد پیمان امنیتی دوجانبه با دولت افغانستان به توافق برسد، که حداقل حضور دوام‌دار نظامی ایالات متحده در افغانستان به شورشیان اجازه‌ی تهدید را نخواهد داد. اما ناسازگاری و پیچیدگی مذاکرات با دولت افغانستان، «گزینه‌ی صفر» را برای نیروی رزمی ایالات متحده پیش رو گذاشته است. اغلب کارشناسان ایالات متحده و ناظران منطقه‌ای بر‌این باور‌ند که‌ پایان عملیات نیروهای ائتلاف در افغانستان، به بازگشت طالبان در افغانستان مهر تأیید می‌گذار‌د ‌و افزایش فعالیت‌های اسلام‌گرایان افراطی دوره‌ی «پس از خروج شوروی» در افغانستان، قطعی است. با استناد به روابط بلندمدت طالبان با گروه‌های تروریستی و گروه‌های افراطی منطقه‌ای، از جمله جنبش اسلامی ازبکستان، انتظار می‌رود که القاعده از این روند بیش‌تر بهره‌مند شو‌د‌ و بعد از خروج امریکا، حضور گسترده‌ای در افغانستان خواهد داشت. به‌تازگی‌ سیاست‌گذاران ایالات متحده اذعان کرده‌اند که مبارزه علیه القاعده هنوز تمام نشده است. اوباما در سخنرانی سالانه‌ی خود در سال 2014 یاد‌آوری کرد‌ که‌ خطر القاعده هنوز باقی است، و اشاره کرد که «تهدید القاعده و گروه‌های وابسته به القاعده افزایش یافته و در سایر گروه‌های افراطی در سراسر جهان ریشه دوانیده است». یا به عبارت دیگر، القاعده هنوز زنده است و لگذ می‌زند.

خانم سوزان رایس، مشاور امینت ملی در مصاحبه‌ی اکتبر 2013 با نیورک تایمز یاد‌آوری نموده است که سیاست امریکا در شرق میانه سه اولویت را روی دست دارد؛ نخست، کارگزاری و برقراری صلح میان اسراییل و فلسطین‌، که وزیر امور خارجه، جان کری برای تحقق این پروژه کار می‌کند. دوم، برچیدن زرادخانه‌ی سلاح‌های شیمیایی سوریه، که با میانجی‌گری دولت روسیه واقع است. سوم‌ و آخرین اولویت، رسیدن‌ به یک راه‌حل دیپلماتیک در مورد بلند‌پروازی‌های سلاح هسته‌ای ایران، چنان‌چه مذاکره میان ایران و کشورهای 5+1 (‌ایالات متحده‌ی امریکا، بریتانیا، روسیه، چین، فرانسه و آلمان)‌ جریان دارد و امیدواری وجود دارد تا به یک توافق دست یابند و اقتصاد متزلزل ایران را از بحران نجات دهند.

با توجه به اولویت‌های محدود سیاسی، دولت اوباما به‌تدریج از نقش فعال در امنیت منطقه‌ای شرق میانه و شمال آفریقا کاسته است. در نتیجه، ایالات متحده در تدبیر یک استراتژی کمک به ثبات و پایداری استراتژیک به شکست مواجه شده‌ و در حال حاضر میدان را برای شبکه‌های تروریستی خالی نموده است. از جمله‌ی این گروه‌ها، شبکه‌ی القاعده‌ی بن‌لادن در حال گسترش است. دولت اوباما امروز در برابر دشمن امریکا ناکام است‌ و دولتی است که مدت‌ها قبل اعلام پیروزی در برابر تروریسم را با خود داشت‌، ولی امروز با خطر تهدید قدرت‌های ترور جهانی و دشمنان کلیدی امریکا روبه‌رو شده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *