دشمن اشتباهی – 24

جواد زاولستانی
جواد زاولستانی
جواد زاولستانی دانشجوی سال آخر ادبیات در دانشگاه کابل است و از سال 1390 بدینسو با سازمانهای مختلف در بخش ترجمه کار کرده است. در کنار...

امریکا در افغانستان 2001 – 2014

نویسنده: کارلوتا گال

برگردان: جواد زاولستانی

بخش بیست و چهارم

-3-

آله‌‌ی دست پاکستان

با این وجود، ملا عمر از آن‌چه در افغانستان اتفاق می‌افتاد، خیلی بی‌خبر نبود. با آن‌که طالبان انکار می‌کنند، یقینا رهبری طالبان از حمله‌ی در شرف وقوع بن‌لادن بر ایالات متحده در سال 2001 باخبر بوده است. جنگ‌جویان طالبان از آن آگاه بودند. یک شهروند قندهار به من گفت که پیش از وقوع حمله، جنگ‌جویان عرب درباره‌ی حمله‌ی بزرگ‌شان بر امریکا در آینده‌ی نزدیک، با یک راننده در قندهار لاف می‌زدند. بر‌اساس گفته‌های یک گزارش‌گر انگلیسی، کیت کلارک، وکیل احمد متوکل توسط جنگ‌جویان ازبکستانی از برنامه‌ی حمله‌ی القاعده بر امریکا‌ باخبر شد و تلاش کرد که هشدار آن را به یکی از مقام‌های کنسول‌گری ایالات متحده در پاکستان برساند.[1] یقینا ملا عمر از نقشه‌ی کشتن احمدشاه مسعود، دو روز پیش از 11 سپتامبر نیز آگاه بوده است. قاتلان احمدشاه مسعود از پاکستان به قندهار آمدند و دو هفته در آن شهر ماندند. یکی از مقام‌های وزارت خارجه از کابل به قندهار فرستاده شده بود تا با آنان دیدار کند. این دیدار آن‌قدر مهم بود که آن مقام وزارت خارجه‌ هر روز به میدان‌هوایی می‌رفت و انتظار رسیدن آنان را می‌کشید و برمی‌گشت.

آی‌اس‌آی‌ نیز‌ بدون شک از سفر آنان باخبر بود. سفارت پاکستان در لندن برای آنان ویزای یک ساله‌ی ژورنالیستی داده بود که می‌توانستند چندین بار با آن وارد پاکستان شوند. آن دو مرد، تونسی بودند که با پاسپورت تقلبی الجریایی سفر می‌کردند. چنان‌که همه‌ی خبرنگاران می‌دانند، دریافت چنین ویز‌ایی از پاکستان، خیلی مشکل است و همیشه توسط آی‌اس‌آی دنبال می‌شو‌د.

پس از یازدهم سپتامبر، وقتی که ایالات متحده تهدید به حمله کرد و بار دیگر خواست که اسامه بن‌لادن را تحویل بدهند، ملا عمر گیج بود که چه‌کار کند. او در روزهای پس از آن به نشانی‌های مختلف‌، به‌شمول خبرنگاران، تماس گرفت. زمانی که اسپوژمی میوندی با وزیر خارجه تماس گرفت تا درباره‌ی پنج تن مبلغ مسیحی که در زندان طالبان بودند، با او مصاحبه کند، دور از انتظارش، به او پیش‌نهاد شد که با ملا عمر مصاحبه کند. میوندی گفت که در آن روزها برای رهبر طالبان مهم نبود که زندگی مردمش به خطر می‌افتد. او در مصاحبه از سیاست‌های ایالات متحده نسبت به مسلمانان و حمایت آن کشور از دیکتاتوران سکولار در کشورهای اسلامی انتقاد کرد. او گفت که سپردن بن‌لادن بزدلانه و مایه‌ی شرم طالبان خواهد بود. او گفت: «‌سپردن او به ایالات متحده، در واقع‌ بر زمین زدن حیثیت اسلام خواهد بود.»[2]

بعضی از اعضای طالبان، از او خواستند که اسامه بن‌لادن را تحویل بدهد. شورای علما، بالاترین مرجع مذهبی در کشور، دستور داد که باید از بن‌لادن خواسته شود که کشور را ترک کند. وکیل احمد متوکل، وزیر خارجه‌ی طالبان‌ حتا به اسلام‌آباد سفر کرد تا با مقام‌های امریکایی گفت‌وگو کند، اما هیچ نتیجه‌‌ای نداد.

ملا عمر حرف مشاور امنیتی پاکستانی‌اش را که بیش‌ترین تأثیر را بر او داشت، گوش می‌کرد. در روزهای پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر، کلونل امام‌ نیز کنار او‌ در قندهار‌ رفت. او از ملا عمر خواست که درخواست سپردن بن‌لادن را رد و علیه حمله‌ی امریکا‌ مقاومت کند.[3] کلونل امام باور داشت که بمباران امریکایی‌ها برای مدت درازی دوام نمی‌کند و فکر می‌کرد که امریکا در سرزمین خیلی دور از خاک اصلی آن کشور، نمی‌تواند میدان جنگ را در دست نگه‌ دارد. او به ملا عمر مشوره داد که پس به کوه‌ها برگردد و به جنگ چریکی روی بیاورد. این کاری بود که آنان در مقابل ارتش شوری کرده بودند.

رییس استخبارات پاکستان، جنرال محمود احمد در هفته‌های پس از حمله‌ی یازدهم سپتامبر، دوبار به قندهار سفر کرد تا شخصا با ملا عمر صحبت کند. جنرال محمود کاری را که همکاران امریکایی اش و رییس جمهور پرویز مشرف از او خواسته بود انجام نداد. جنرال بازنشسته و تحلیل‌گر مشهور سیاسی، طلعت مسعود، به من گفت: «مشرف می‌خواست که آنان باید به نوعی سازش برسند و اجازه دهد که بن‌لادن یا به جایی فرستاده شود یا به امریکایی‌ها سپرده شود.» اما به جای این کار، محمود که عمیقا طرف‌دار طالبان و یک اسلام‌گرای متعهد بود، به عمر گفت که از بن‌لادن محافظت و در برابر حمله‌ی امریکا مقاومت کند. طلعت مسعود گفت: «او دقیقا ضد آن را به ملا عمر گفت. در مورد آن شکی وجود ندارد. من فکر می‌کنم، مشرف بر آن‌چه اتفاق افتاد، کنترول کامل نداشت.»[4] جنرال محمود حتا آن‌چه را که از برنامه‌ی حمله‌ی امریکایی‌ها می‌دانست، به رهبر طالبان گفته بود و این‌که چگونه می‌توانند به بهترین شکل  در برابر آن مقاومت کنند.

پشتیبانی جنرال محمود از طالبان آن‌قدر مشکل‌ساز شد که اداره‌ی بوش خواستار برکناری او از مقام بلند استخباراتی شد. هم‌زمان با آغاز بمباران امریکایی‌ها به تاریخ 7 اکتوبر 2001، پرویز مشرف او را بر‌طرف کرد. کلونل امام حتا بعد از شروع بمباران امریکا نیز در کنار ملا عمر ماند؛ تا این‌که مشرف با فرستادن یک دستور خشم‌آگین از او پرسید: «‌تو آن‌جا چه‌کار می‌کنی؟»[5]

مقام‌های امریکایی برای سال‌ها از درک این‌که سرمایه‌گذاری هنگفتِ وقت، پول و تلاش‌های نظامی آنان را از 1994 تا 2001 پاکستان برای طالبان هزینه کرده است، عاجز ماند. حمایت پاکستان از طالبان خیلی بیش‌تر از نفوذ عوامل استخباراتی در درون طالبان بود. در واقع، راه‌اندازی یک جنگ خون‌بار هفت ساله در افغانستان، کار نظامیان پاکستان بود. حمایت پاکستان از طالبان تا این حد، ادامه‌ی سیاست پاکستان برای زیردست نگه داشتن افغانستان بود. این سیاست پاکستان از اوایل دهه‌ی 1970 با حمایت کردن از افغانستانی‌های اسلام‌گرا آغاز شد. هنگامی که پرویز مشرف موافقت کرد که بعد از یازدهم سپتامبر با امریکا همکاری کند، معنایش آن بود که او برخلاف دیدگاه استراتژیک تقریبا سی ساله‌ی پاکستان گام برمی‌داشت. مقام‌های امریکایی باید به این واقعیت پی می‌بردند که برای پاکستان خیلی مشکل بود که به آن آسانی از چندین سال کار و سرمایه‌گذاری‌اش دل ببرد ‌یا نهادهای نظامی و امنیتی آن کشور بتوانند به آن زودی دیدگاه نهادینه‌ شده‌ی‌شان را تغییر دهند.

ادامه دارد…


[1]گزارش کیت کلارک، روزنامه‌ی اندیپندنت، 7 سپتامبر 2002.

http://www.commondreams.org/headlines02/0907-08.htm, and the British Broadcasting Company,

September 7, 2002, http://news.bbc.co.uk/2/hi/south_asia/2242594.stm.

[2] از متن مصاحبه‌ی اسپوژمی میوندی با ملا عمر، صدای امریکا، 21 سپتامبر 2001.

[3]مصاحبه با کلونل امام، اسلام‌آباد، 2 می 2009.

[4]مصاحبه با طلعت مسعود، اسلام‌آباد، 24 نوامبر 2012.

[5]مصاحبه با کلونل امام، ‌اسلام‌آباد، 2 می 2009.

با دیگران به‌‌ اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه