سیاه و سفیدی نصاب معارف افغانستان (10)

سیاه و سفیدی نصاب معارف افغانستان (2)

جمشید خراسانی

از موارد مهم در تعلیم و تربیه که معارف عهده‌دار بخش عمده‌ی آن است فهمیدن و درک جایگاه و ارزش برابر جنس دیگر – برای پسران یا مردان جایگاه و ارزش دختران یا زنان و برعکس برای دختران یا زنان جایگاه و ارزش پسران یا مردان – است. فهم و درک جایگاه و ارزش برابر زن و مرد در اجتماع و براساس آن برخورد محترمانه و متناسب متقابل از اصول تعلیم و تربیه است که به دانش‌آموز کمک می‌کند راحت‌تر جذب اجتماع شود و اجتماع خوب و برابر شکل دهد.

بازتولید نابرابری جنسیتی

در کتاب‌های معارف افغانستان، در مواردی نشانه‌ها و تصاویری وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی جایگاه و ارزش نابرابر زن نسبت به مرد در عرصه اجتماع است. البته امروز کوچک‌تر از عرصه اجتماع، بحث جایگاه و ارزش برابر زن و مرد در سطح خانواده نیز در ارتباط به تقسیم کار میان زن و مرد مطرح است. این‌جا اما – با وجود نشانه‌ها و تصاویری از این دست در کتاب‌های معارف – بحث ما این مورد نیست. شاید هم نظر به زمان وقت مناسبی هم برای طرح این بحث نباشد. در مورد و سطح اجتماعی اما بحث اساسی و اصل است که باید مورد توجه قرار گیرد.

باید گفت که موارد بسیاری در نصاب معارف وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی جایگاه و ارزش برابر زن و مرد در عرصه‌ی اجتماع است. همزمان اما مواردی است که بازتاب‌دهنده‌ی کلیشه‌های اجتماعی-سنتی مبتنی بر جنیست است. کلیشه‌های که به تقسیم نابرابر موقعیت‌ها براساس جنیست می‌پردازد و در عمل هم به نابرابری منجر می‌شود. در پایین تصاویری از نابرابری جایگاه و ارزش زنان نسبت به مردان که بازتولید کلیشه‌های اجتماعی-سنتی مبتنی بر جنیست است به‌عنوان مثال آورده می‌شود. مثال‌هایی که آورده می‌شود مختص کتاب‌های است که منبع داده می‌شود. یعنی شامل کل نصاب نمی‌گردد. به مثال‌های دیگری از این دست که در کتاب‌های دیگر وجود دارد، در بخش‌های دیگر این سلسله خواهیم پرداخت. حالا مثال‌های این بخش:

تصاویر بالا مربوط به دروس هفتم، هشتم، بیست‌وچهارم و بیست‌وهشتم کتاب «مهارت‌های زندگی» صنف دوم است. این تصاویر نشان دهنده‌ تعدادی در حال ورزش کردن است. دیده می‌شود که این تصاویر به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه نگاه نابرابر به جایگاه و ارزش زن و مرد در اجتماع دارد. این تصاویر ورزش را کاری پسرانه یا مردانه نشان داده که بازتولید یک کلیشه‌ی اجتماعی-سنتی مبتنی بر جنسیت است. آن‌هم درحالی‌که کتاب برای بچه‌های صنف دوم است و در این سن در بسا موارد دختران و پسران باهم یکجا بازی می‌کنند. مثال دیگری از این دست در درس بیست‌ونهم کتاب «دری» صنف اول است که پسربچه‌ای را در حال آب‌بازی نشان می‌دهد.

مورد دیگری از این نوع نگاه پیش‌تر یا در رأس قرار گرفتن پسران در تصاویر است:

این تصویر مربوط درس چهارم کتاب «مهارت‌های زندگی» صنف اول است. در این تصویر پسری در صدر یا رأس قطاری دیده می‌شود که با دو دختر دنبال می‌گردد. این در حالی است که تصویر می‌توانست قسمی باشد که نفر اول دختر باشد، یا دختر و پسر کنار هم باشند، و یا – گزینه‌ی منطقی و درست آن، در صورتی که هدف نشان دادن صف یا قطار باشد – اول اگر پسر بود، دوم دختر باشد و سوم دوباره پسر باشد. از منظر روانشناسی آموزش و پرورش تأثیر این تصویر به‌صورت ناخودگاه بر روان شاگردان به‌نحوی نابرابری میان زن و مرد در یک موقعیت اجتماعی است. تصویری مشابه به این در درس پنجم کتاب «دری» صنف دوم نیز آمده است:

تبصره بالا را در مورد این تصویر نیز می‌توان داشت. مثال دیگری از این دست در صفحه پنجم کتاب «دری» صنف اول است:

در این تصویر نیز دیده می‌شود که دختران پس‌تر از پسران و در آخر قرار دارند. نکته دیگر در مورد تصاویر کتاب‌های آمده، لباس‌های غیررسمی پسران در این تصاویر است. در مواردی بسیار تصاویر پسرانی را در کتاب، حتا در محیط مکتب داریم که «پیراهن و تنبان» به تن دارند. یعنی کتاب‌های معارف تصاویری در خود دارد که در آن شاگردها لباس‌های خلاف لباس رسمی یا «یونیفورم» معارف کشور به تن دارند. از آن‌جا که موضوع این بخش متفاوت است از آوردن آن تصاویر خودداری می‌کنیم.

نتیجه این‌که در مواردی به‌لحاظ جایگاه و ارزش نگاه تصاویر کتاب‌های درسی نصاب معارف کشور نسبت به دختران یا زنان نابرابر است. این نابرابری که بازتاب‌دهنده کلیشه‌های اجتماعی-سنتی مبتنی بر جنسیت است نیاز به تغییر دارد.

بازتولید خشونت

در چند دهه پسین جنگ از واقعیت‌های تلخ جامعه افغانستان بوده است. در نتیجه در کنار تلفات و هزینه‌های هنگفت مادی، زندگی مردم را در ابعاد مختلف دیگر نیز تحت تأثیر قرار داده است. یکی از تأثیرات عمده‌ی جنگ در افغانستان، مثل هر جای دیگر تأثیر روانی آن بر مردم این مرز و بوم بوده است. تأثیری که انسان افغانستان را به‌لحاظ روانی خشونت‌پرور و جنگ‌طلب باور آورده است. به‌عنوان مثال از عکس‌العمل‌های خشن و جنگ‌طلبانه‌ی بعد از حادثات ترافیکی که همه شاهد آن بوده‌ایم می‌توان یاد کرد. مثال‌های بسیار دیگر از این را نیز می‌توان در شهر و بازار شاهد بود. این از آن مواردی است که به‌عنوان یک مشکل و ناهنجاری اجتماعی نیاز اصلاح است.

یکی از نهادهای که باید به اصلاح این مشکل و ناهنجاری بپردازد، معارف است. برخلاف، به‌نظر می‌رسد تأثیر روانی جنگ در سطحی بوده که کارگزاران تدون نصاب معارف در مواردی به‌صورت ناخودآگاه به بازتولید این مشکل و ناهنجاری در قالب تصاویر پرداخته‌اند. در زیر چند نمونه از این تصاویر را آورده و در مورد تبصره می‌کنیم.

تصویر بالا مربوط درس شانزدهم مضمون «مهارت‌های زندگی» صنف دوم است. عنوان این درس «حل اختلاف‌ها» است. هدف این درس فهماندن «اهمیت» مشوره برای حل اختلافات نزد شاگرادان است. در بالا گفتیم که تأثیر روانی جنگ در سطحی بوده که در مواردی کارگزاران تدوین نصاب معارف کشور به‌صورت ناخودآگاه، با بعضی تصاویر به بازتولید خشونت و جنگ در کتاب‌های معارف پرداخته‌اند. یکی از آن تصاویر تصویر بالا است. در متن گفته شده «بعضی اختلاف‌ها سبب دعوا می‌گردد.» درحالی‌که تصویر دو شاگرد دختربچه را در حال جنگ فیزیکی نشان می‌دهد که ظاهرا موهای همدیگر را می‌کشند. نشان‌دادن چنین تصویری برای فهماندن دعوا برای شاگرد، بازتولید خشونت و جنگ به‌صورت ناخودآگاه است. آن‌هم برای شاگرد صنف دوم که حداکثر هشت ساله است. درحالی‌که دعوا در بسا موارد صورت لفظی دارد تا جنگ فیزیکی، تصویر کتاب دختربچه‌ها را در حال درگیری فیزیکی نشان می‌دهد. تصویر دیگری از این دست در درس بیست و سوم این کتاب آمده است:

عنوان درسی که تصویر بالا مربوط آن می‌شود «قهر» است. هدف این درس فهماندن «ضررهای» قهر برای شاگران و «خودداری» آن‌ها از آن است. می‌بینیم که مثل تصویر اول با این تفاوت که این‌جا دو پسربچه در تصویر مشاهده می‌شود، تصویر نمایش جنگ فیزیکی است. ظاهرا یکی یخن دیگری را کشیده و آن را پاره کرده است. این تصاویر نشان می‌دهد که کارگزاران معارف بیش‌تر از این که براساس روانشانسی تعلیم و تربیه، حالت روانی طفل صنف دوم را در نظر گرفته باشند، حالت روانی خود یا به عبارتی انسان بزرگ سال کشور را در تصاویر برای اطفال بازتاب داده‌اند. در تصویر اول اختلاف‌ سبب دعوا شده و دعوا صورت جنگ فیزیکی دارد و در تصویر دوم بی‌حوصلگی سبب قهر و جنگ شده که باز صورت فیزیکی دارد. چنین تصاویری برای شاگرد صنف دوم که هنوز در روند یادگیری بیش‌تر بر دیدن متکی است، مناسب نیست. نیاز است این تصاویر برای اصلاح بهنجاری رفتاری خشونت‌پرور و جنگ‌طلبانه در اجتماع اصلاح شود. کم از کم توقع می‌رود و این توقع بجا هم است آن طفلی که مکتب می‌رود در بزرگسالی رفتار متفاوت از کسی داشته باشد که مکتب نرفته است.

پرورش یک‌سویه ذهنی

از اصول نگارش نصاب به‌صورت علمی و تخصصی یکی در نظر گرفتن تنوع موضوعی مباحث است. از همین رو برای دوره‌های مختلف آموزشی مضامین مختلف برای فراگیری وجود دارد و در بسا موارد الزامی است. این مسأله به این دلیل مهم و اساسی است که از پرورش یک‌سویه‌ ذهن شاگرد جلوگیری می‌کند. از اهداف عمده‌ی تعلیم و تربیه پرورش توانایی‌ها و مهارت‌های مختلف نزد شاگرد است. در صورتی که تنوع و تناسب موضوعی در نظر گرفته شود، رسیدن به هدف فوق ممکن به‌نظر می‌رسد. در غیر این صورت شاگرد، قسمی که در بالا آمد یک‌سویه پرورش می‌یابد. با توجه به آنچه گفته شد به‌نظر می‌رسد در مواردی نصاب معارف افغانستان در نسبت‌های خلاف اصل فوق تدوین یافته است. به این مفهوم که با بررسی کتاب‌های معارف، می‌توان دید که موضوعاتی در این کتاب‌ها بیش‌تر گنجانیده شده که اصل تنوع موضوع را زیر سوال می‌برد.

موردی که این‌جا به‌عنوان مثال بر آن متمرکز می‌شویم درس‌های دینی در کتاب‌های مختلف است. می‌دانیم که آموزش دین در هر جامعه و سیستم تعلیم و تربیه‌ای می‌تواند بخشی از آموزش باشد. در افغانستان نیز به‌عنوان یک کشور اسلامی، براساس قانون اساسی و قانون معارف اموزش دین اسلام از اهداف تعلیم و تربیه است. این مورد نظر به وضع اجتماعی-تاریخی ما مشکلی ندارد و خوب است. چه یادگیری مکتبی دین خوبی‌های دارد که آن را در ساختارهای آموزشی دیگر نداریم. مشکل اما جایی است که این مورد در مخالفت با اصل بالا (تنوع موضوعی) قرار می‌گیرد. در نصاب معارف افغانستان چنین شده است. در زیر به مثالی از این مورد در دروس ابتدایی اشاره می‌کنیم.

در دوره ابتدایی دو کتاب مختص آموزش دینی شامل نصاب معارف است. این دو کتاب یکی «علوم دینی» و دیگری «قرآن کریم» است. نظر به تبصره بالا شامل بودن این دو کتاب را در نصاب معارف، می‌توان در جهت برآورده‌ساختن یکی از اهداف تعلیم و تربیه در کشور که آموزش دین اسلام است قرار داد و فهمید. گفتیم که این مشکلی ندارد و در هر جامعه و سیستم تعلیم و تربیه‌ای آموزش دین می‌تواند بخشی از آموزش باشد. مشکل اما در مورد نصاب معارف افغانستان در جایی است که این نصاب به این بسنده نکرده و با گنجاندن تکراری مباحث در کتاب‌هایی که مربوط آموزش دین نمی‌شود، اصل تنوع موضوعی را زیر سوال برده است. مثلا در کتاب دری* صنف اول سه درس دینی، در صنف دوم دو درس دینی، در صنف سوم چهار درس دینی، در صنف چهارم پنج درس دینی، در صنف پنجم سه درس دینی، و در صنف ششم هم سه درس دینی شامل است. یعنی در مجموع بیست درس دینی خارج از کتاب‌های مختص آموزش دینی شامل تنها کتاب‌های دری است. ساعات تخصیص یافته برای این دروس به ترتبیب از صنف اول الی ششم، هشت ساعت، شش ساعت، یازده ساعت، پانزده ساعت، نه ساعت، و نه ساعت است. یعنی در مجموع پنجاه‌وهشت ساعت درسی تنها از مضمون دری به دروسی با موضوع دینی اختصاص داده شده است. حالا پرسش این است که آیا آن دو مضمون مختص آموزش دروس دینی که از صنف تا الی ششم وجود دارد، برای این امر کافی نیست؟ اگر چنین است چرا بر کیفیت و بهترسازی آن دو مضمون توجه نمی‌شود؟

اگر پرسش کسانی این باشد که خوب چه فرق می‌کند چند درس دینی شامل مضمون دری باشد؟ پاسخ این است که در بسا موارد ما شاهد فارغ‌التحصیلانی از مکاتب هستیم که در خواندن و نوشتن مشکل دارند. یعنی در عمل، نظر به رعایت نکردن تنوع موضوعی با مشکل مواجهیم. این در حالی است که بخشی از کتابی که باید مختص آموزش این امر باشد، به دروس دینی اختصاص یافته است.

در نتیجه نصاب معارف نیاز بر متمرکز سازی موضوعی در راستای حفظ اصل تنوع موضوعی دارد. این امر در آموزش و یادگیری توانایی‌ها و مهارت‌های مختلف نزد شاگرد حیاتی است.

ادامه دارد…

* نوت: این‌جا دری به سیاق همان تداول عام کتاب‌های معارف نوشته می‌شود؛ اگرنه ترجیح نویسنده فارسی است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *