سختی‌های مدنی ماندن

این روزها در همه‌جا سخن از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری امسال افغانستان است. در شناعت تقلب تردیدی نیست. تقلب در افغانستان مخصوصا شنیع‌تر است، چون در این کشور یک عمل ساده و معمولی رای دادن با هزینه‌های سنگینی همراه است. می‌دانیم که در این انتخابات کسانی جان خود را از دست دادند. در موردی، طالبان انگشت‌های پیرمردانی را که رای داده بودند، بریدند. طبیعی است که مردمی که در سایه‌ی خوف و خطر رفتند و رای دادند، انتظار دارند که رای‌شان در کمال امانت حساب شود. به همین خاطر، وقتی که شائبه‌ی تقلب پیش می‌آید، مردم حق دارند نگران رای خود شوند و اعتراض کنند. اما کل حرف بر سر همین اعتراض است و این‌که «روش» این اعتراض چه باشد. بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی تأکید می‌کنند که مردم باید به اعتراض مدنی رو بیاورند. در عین حال، عده‌ای از همین فعالان با زبان ابهام‌آلودی این را هم می‌گویند که اگر به اعتراض مدنی مردم گوش داده نشود، ممکن است مردم ناگزیر شوند به «شیوه‌های دیگر» نیز متوسل شوند. احتمالا اشاره‌ی آن‌ها به گزینه‌های قهرآمیز و خشونت‌آلود است.

کسانی که از مبارزه‌ی مدنی سخن می‌گویند و در عین حال، این چنین سریع به گزینه‌های خشونت‌آلود می‌رسند، از یاد می‌برند که مبارزه‌ی مدنی بسیار دشوار است و همیشه و در همه‌جا دشوار بوده است. من قصد ندارم رای مردم یا تلف شدن حق انتخاب‌شان در این انتخابات را بی‌اهمیت جلوه بدهم؛ اما حقیقت آن است که اگر نگاهی به تاریخ مبارزات و اعتراضات مدنی در جهان بیندازیم، روشن می‌شود که در فراز و فرودهای این مبارزات، اتفاقات بسی ناگوارتر هم افتاده‌اند. با این همه، مبارزان مدنی با نخستین تجربه‌های ناگوار، دست از «مدنی بودن» نکشیدند. آنان با قتل و شکنجه و حبس رو‌به‌رو شدند، اما چشم از افق‌های دور‌دست‌تر کامیابی بر نداشتند و فورا به دام خشونت و خون‌ریزی نیفتادند. مبارزه‌ی مدنی این نیست که در جامعه‌ی دموکراتیکی زند‌گی کنیم که در آن همه‌چیز رو به‌راه باشد و ما فقط منتقدان خوش‌حال آن جامعه‌ی باز و سالم باشیم. مبارزه‌ی مدنی یعنی مبارزه با وضعیتی که عمیقا ناسالم و حق تلف‌‌کن است. این‌قدر هست که در این مبارزه توسل به خشونت‌- برای دست یافتن به نتیجه‌‌ی عاجل- مردود دانسته می‌شود. به بیانی دیگر، در مبارزه‌ی مدنی پیشاپیش این آگاهی هست که ممکن است نظام ناسالم سیاسی به خواست مبارزان مدنی تن ندهد و به اصطلاح به خواست آنان با پسِ گردن خود جواب بدهد. با وجود این آگاهی، مبارزان مدنی از توسل به خشونت پرهیز می‌کنند. این‌که گمان شود بینِ کنش مبارزان مدنی و واکنش یک نظام سالم حتما باید توازنی برقرار باشد، از بن خطاست. این طور نیست که بگوییم ما این اعتراض مدنی را داریم و نظام ناسالم مورد اعتراض هم باید با همان میزان مدنیت و حق‌شناسی که در طرف ما هست، در برابر اعتراض ما واکنش نشان بدهد. فرض ما از اساس این است که یک نظام ناسالم سیاسی این‌گونه عمل نمی‌کند و بسیار محتمل است که در برابر اعتراض ما، واکنش مدنی لازم را نشان ندهد. خطاست اگر گمان کنیم که مبارزان مدنی تنها وقتی که پاسخ مدنی لازم را از طرف مقابل دریافت کنند، گزینه‌ی تفنگ و خشونت را کنار می‌گذارند. حقیقت آن است که مبارزان مدنی از همان ابتدا خشونت را کنار می‌گذارند.

لازم است که مبارزان مدنی ما هم در این مسئله تأمل کنند که آیا واقعا برای مبارزه‌ی مدنی آماده هستند؟