فردریک کِمپِ، رییس شورای اتلانتیک
ترجمه، سمیعالله مهدی، رییس رادیو آزادی در افغانستان
ما هرگز تا اینجا پیش نرفته بودیم.
تقابل در حال افزایش ایالات متحده و چین به این دلیل بسیار خطرناک است که دو بزرگترین اقتصاد جهان و دو کشور تعیینکنندهی دوران خودشان، در مسیر نامعلوم به پیش میروند.
سخنرانی روز پنجشنبه وزیر خارجه مایک پمپئو در کتابخانهی نیکسون، شدیدترین پیام برای اقدام علیه حزب کمونیست چین تا کنون بوده است. این سخنرانی پس از بستهشدن قونسلگری چین در هیوستن [تگزاس] و چندگو [چین] و بازداشت یک تن از سوی افبیآی به اتهام جاسوسی برای ارتش چین در سان فرانسیسکو، انجام شد.
هرچند بسیاریها وسوسه میشوند که این دوره را فصل داغ از «جنگ سرد» بخوانند، اما کاربرد آن اصطلاح بیپیشینگی تاریخی و غیرمعمولبودن وضع کنونی را تقلیل میدهد.
این یک لحظهی استثنایی است؛ بیشتر به این دلیل که از زمانی عروج ایالات متحده به قدرت جهانی هیچگاهی با همچون حریف توانا در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی، فنآوری، نظامی، و حتا اجتماعی روبهرو نبوده است.
این دوره تازه هم است؛ چون هیچ کشوری در تاریخ به این شتاب رشد نکرده است. اقتصاد چین در دههی 1980 تنها 2 درصد عاید ناخالص جهانی را میساخت و در 2019 حدود 20 درصد عاید ناخالص جهان را تشکیل میدهد. این سبب میشود چین با چالشهای جهانی در حالی روبهرو شود که فرصت کافی برای آموختن هماهنگی تدریجی با آن را نداشته است.
به این دلیل هم تازه است که چین و ایالات متحده پس از چهار دهه همکاری مشتاقانه، حالا دچار رقابتی شده که معرف این دورهی تاریخ خواهد بود. این یک مبارزه برای «سلطهی جهانی» میان ابرقدرتها که هیچ کشوری تا کنون به آن دست نیافته است، نیست. با اینحال، این رقابت تأثیر چشمگیر روی «تعیین جهان» در مسیر دموکراسی یا استبداد، سرمایهداری بازار یا سرمایهداری دولتی خواهد داشت. اینها شاخصهها چهرهی فردا را میسازد.
از سوی هم این یک دورهی منحصر به فرد به این دلیل است که این رقابت همزمان با انقلاب چهارم صنعتی در حال آشکارشدن است که بهعنوان دوره با تغییر بیسابقه در فنآوری ناشی از دادههای بزرگ، هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، و مهندسی زیستی و تحولات دیگر شناخته میشود.
همزمانی این ماجراها با بدترین بیماری همهگیر در یک سدهی اخیر، مشکل را عمیقتر و تحولات را تُندتر ساخته است. چین هم منبع این طاعون است و هم به گونهی بالقوه بیشترین سود را از آن بهعنوان اولین قدرت بزرگ که از چنگال این بیماری رهایی مییابد، بهدست میآورد.
برای درک خطر بزرگ که زمانهی ما با آن روبهروست، باید نسخهی بهروزشده از دورهی پس از پایان جنگ دوم جهانی در 1945 و بحران موشکی کوبا در 1962 را به خاطر آورد. پیش از این که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بتوانند روابط آن دورهی خود را در چارچوب توافقات هستهای، نشستهای ابرقدرتها و شناسایی دو جانبهی خطوط سرخ برای جلوگیری از یک جنگ فاجعهبار تعریف کنند، از یک دورهی پُرماجرا و احتمال خطر یک جنگ هستهای روی کوبا گذشتند.
تایوان و حوزهی دریای جنوب چین، در واقع، جایگاه برلین را در رقابت امروز دارند. درحالیکه امریکا تایوان را یک دموکراسی دارای استقلال و دریای جنوب چین را آبهای بینالمللی میشناسد، چین خاک تایوان و دریای جنوب چین را ملکیت بدون قید و شرط خود میداند.
انتخاب کتابخانهی نیکسون برای سخنرانی وزیر خارجه پمپئو، یک صحنهپردازی ماهرانه بود. پمپئو متوجه بود که سال آینده پنجاهمین سالگرد سفر پنهانی هنری کسینجر به چین که سبب گشودهشدن درهای بیجینگ به روی ایالات متحده و جهان غرب شد، است.
نیکسون در [مجلهی] فارین افیرس در سال 1967 نوشت: «در یک نگاه بلند، نمیتوانیم چین را برای همیش از خانوادهی ملتها بیرون نگهداریم تا خیالات خود را پرورش دهد، نفرت خود را قویتر سازد و همسایههای خود را تهدید کند. این کرهی کوچک گنجایش این را ندارد که اجازه دهد حدود یک میلیارد از تواناترین باشندگانش در انزوا زندگی کنند.»
پمپئو به این سطر از آن نوشته تمرکز کرد و خواست اهداف نیکسون را با پیگیریهای ترمپ وصل کند. نیکسون نوشته بود: «تا زمانی که چین تغییر نکند، جهان نمیتواند امن باشد… بنابرآن، هدف ما، تا حدی تعیین مسیر به حوادث در توان ما است، باید آوردن تغییر در چین باشد.» پمپئو در این سخنرانی گفت: «شکل رابطهای که با چین دنبال کردهایم، تغییری داخلی را که رییسجمهور نیکسون برای چین انتظار داشت، بهوجود نیاورده است.» او همچنان اضافه کرد: «ما، ملتهای آزادی دوست جهان، باید چین را وادار به تغییر خلاقانه و آشکار بسازیم، چون رفتارهای بیجینگ مردم و رفاه ما را تهدید می کند.»
سخنان پمپئو آخرین بخش از یک چهارگانهی است که مشاور امنیت ملی رابرت اوبراین در مورد ایدیولوژی، رییس افبیای کریس رای در مورد جاسوسی و دادستان کل ویلیم بار، در مورد اقتصاد ایراد کردند. همهی اینها باید در یک بسته خوانده شود.
اینکه ایالات متحده تا کنون یک استراتژی همهجانبهی هماهنگ با همپیمانش در این زمینه ندارد، احتمالا قابل درک است. اما مشاور پیشین امنیت ملی، استیفن هادلی، ادارهی ترمپ را برای تمرکز روی رقابت جدید قدرتهای بزرگ عصر ما که در استراتژی امنیت ملی در دسامبر 2017 اعلام شده است، مورد ستایش قرار میدهد.
بهنظر هادلی گام با اهمیت دیگر در رابطه به استراتژی امریکا معرفی قانون همهجانبهای است که از سوی رییس کمیتهی روابط خارجی سنا، جیم ریش، و دیگر نمایندگان جمهوریخواه، در همین هفته نشر شد. این سند 160 صفحهای هدف کمتر از «معرفی یک پالیسی برای مدیریت رقابت استراتژیک با جمهوری خلق چین» ندارد.
شکی نیست که در این سال مهم انتخاباتی، یک عنصر سیاسی داخلی نیز در این کار دخیل است. منتظر باشید که رییسجمهور ترمپ و مشاورینش به منتقدین خود یادآور شوند که رییسجمهور [رونالد] ریگان هنگامی که کمپین خود علیه اتحاد شوروی را زیر عنوان «امپراتوری شیطان» به راه انداخت، به او بهتان بستند. اما تاریخ او را حالا برائت میدهد. ترمپ میراث ریگان را بر دوش میکشد و استدلال خواهد کرد که رقیبش و معاون پیشین رییسجمهور، جو بایدن، ضعیفتر از آن است که در برابر چین بایستد. حتا اگر ترمب در ماه نوامبر [در انتخابات] بازنده شود، مهندسانِ این رویکرد تهاجمی امیدوارند که پالیسی که آنها اساس گذاشتهاند، ادامه یابد.
هادلی مدعی است که یک رویکرد کارآ برای مهار چین باید شامل سرمایهگذاری داخلی روی فنآوری و زیربناها، مرحمگذاری بر اختلافات درونی، همسویی با دوستان و همپیمانان است. همزمان با آن، نیاز است چهرهی جهانی امریکا بازسازی شود با چین روی مسائلی که هیچ کشوری به تنهایی قادر به رسیدگی به آنها نیست، تعامل شود.
هادلی میگوید: «هر ادارهی ایالات متحده نیازمند یک استراتژی پایدار برای تعامل با چین خواهد بود که بتواند سلسلهای از ارزشها و اصول برای پیمودن این مسیر را بدون تقسیم جهان و کشاندن ما بهسوی یک جنگ که هیچ کس نمیخواهد، طراحی کند. برای اینکه این کار به درستی انجام شود، به سالها کار نیاز خواهد بود.»