جمشید خراسانی
از اساسات و اصول تعلیم و تربیه مدرن این است که در تشریح یک موضوع ابعاد مختلف آن به بحث گرفته شود تا ذهن شاگرد موضوع را یکسویه و ناقض دریافت نکند. همچنان که موضوعات باید با توجه به سن و سطح شاگرد، با ادبیاتی که برای آن سن و سطح مناسب است گفته شود. ضرورت بیان موضوع هم از دیگر اصول و اساسات است. به این معنی که برای گنجانیدن موضوعی در کتاب درسی، که قرار است در سیستم تعلیم و تربیه همه بهصورت واحد آن را بیاموزند باید دلایلی منطقی وجود داشته باشد. به عبارتی موضوع باید موضوعیت داشته باشد. با توجه به آن گفته شد، بهنظر میرسد در مواردی در نصاب معارف افغانستان درسهای آورده شده است که دلایل منطقی برای آن وجود ندارد، ادبیات آن مناسب سن و سطح شاگردان نبوده و ابعاد مختلف موضوع قسمی که باید تشریح نشده است.
انترناسیونالیسم اسلامی و مفهوم گمراهکننده لیبرالیسم
در این بخش به دو مفهوم در کتاب «وطندوستی» صنف هفتم که یکی بهصورت غیرمستقیم و دیگری بهصورت مستقیم بیان میشود پرداخته میشود. مفهومی که بهصورت غیرمستقیم بیان میشود انترناسیونالیسم اسلامی و مفهومی که بهصورت مستقیم بیان میشود، لیبرالیسم است. بهنظر میرسد این دو مفهوم نظر به نکاتی که در بالا تشریح شد مسألهساز است. در ادامه با آوردن متن درسی مربوط به این دو مفهوم با جزئیات به آن پرداخته میشود.
انترناسیونالیسم اسلامی
در کتاب «وطندوستی» صنف هفتم درسی (درس شانزدهم) تحت عنوان «ما چرا وطن خود (افغانستان) را دوست داریم؟» است. در این درس بخشی از دلایل دوستداشتن و افتخار به وطن (افغانستان) برای شاگردان در محور دینداری و جنگ و جنگآوری تشریح میشود. باز هم مثل بخش قبلی این سلسله از شکست «امپراتوری انگلیس» و «امپراتوری اتحاد شوری» صحبت میشود. یکی از عناوین فرعی این بخش «وطندوستی به معنای تنفر از دیگران نیست» است. ذیل این عنوان که بهنظر میرسد و توقع میرود از ارزشهای مشترک انسانی و حقوق بشری صحبت شود، برخلاف آن بحث بهصورت غیرمستقیم بر انترناسیونالیسم اسلامی متمرکز میشود. متن درس در ذیل آورده و بررسی میکنیم.
متن درس:
البته نباید فراموش کنیم که حب وطن به این معنا نیست که ما از ملتها و کشورهای دیگر، متنفر باشیم و دیگران را تحقیر کنیم. ما جزو خانوادهی بشری هستیم؛ لذا به همهی انسانهای صلحجو و بیضرر احترام متقابل داریم، بهخصوص به مسلمانان در هر جایی که باشند محبت میورزیم و احترام میکنیم؛ به خاطری که اسلام همهی مسلمانان را خواهر و برادر یکدیگر خوانده است. اگر کشورهای ما جدا است، قلبهای ما یکی است. به گفتهی علامه محمد اقبال لاهوری (رح):
امر حق را حجـت و دعوا یکی است
خیمــههــای ما جــدا دلها یکی است
از حجـــــاز و چـیــن و ایــرانیـم مـا
شبنــــم یک صبــح خنــدانیــم مـــا
یعنی: ما مسلمانان همگی پیرو یک دین حق میباشیم که همانا اسلام است و دلیل حقانیت اسلام، در همه جا یکی است و هرچند جاهای زندگی ما، جدا جدا است؛ اما دلهای ما یکجا است؛ گرچه ما در مناطق مختلفی؛ همچون: حجاز، چین و سایر کشورها و سرزمینها زندگی میکنیم؛ اما در حقیقت همگی، به یک قطرۀ شبنم تراویده در یک سپیدهدم خندان و شاداب میمانیم که جدایی و نفرت در میان ما جای ندارد (ص: 50).
ملاحظه میشود که بعد از جمله اول، متن بیشتر بهصورت غیرمستقیم به انترناسیونالیسم اسلامی براساس آرای اقبال لاهوری میپردازد. این در حالی است که از یک طرف درس برای بچههای صنف هفتم است و مطابق سن و سطح آنها این بحث مناسب نیست و از طرف دیگر ابعاد مختلف موضوع آنچنان که از اصول و اساسات تعلیم و تربیه است، تشریح نشده است. همچنان ضرورت طرح چنین بحثی نظر به شرایط واقعی منطقی بهنظر نمیرسد و موضوعیت ندارد. متن میگوید «اگر کشورهای ما [مسلمانها] جدا است، قلبهای ما یکی است.» و «…جدایی و نفرت در میان ما جای ندارد.» این همان نگاهی است که در مطالعات سیاسی انترناسیونالیسم اسلامی خوانده میشود. نگاهی که طرفدار وحدت کشورهای اسلامی برای اهداف مشترک با محوریت دین اسلام است. در متن خلاف اصول و اساسات تعلیم و تربیه این نظر با آوردن شعری از اقبال لاهوری بهصورت یکسویه، بدون تشریح ابعاد مختلف آن و رمانتیک آورده شده است. درحالیکه واقعیت جهان امروز در نسبت بالایی خلاف آنچه در متن تشریح میشود، است و این در ذهن شاگرد تضاد و اختلافی ایجاد میکند که تا سنین بالا و اگر خودش به مطالعه نپردازد حتا تا پایان عمر حل نخواهد شد. مثلا شاگرد با در ذهن داشتن این متن به کشورهای اسلامی نگاه خواهد کرد تا «یکی بودن قلبها» و «جای نداشتن جدایی و نفرت» را میان آنها ببیند. اتفاقی که خواهد افتاد و ذهن شاگرد را دچار اختلاف و تضاد خواهد کرد این است که شاگرد در عوض آنچه در متن گفته شده کشورهای را خواهد دید که هر کدام براساس روایت خودشان از اسلام در جستوجوی منافع خویشاند و بر این اساس با کشورهای دیگر اسلامی به خصومت میپردازند و حتا در مواردی در مسلمانبودن یکدیگر شک و شبه دارند. تصور شود که شاگرد به رابطه جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی یا نزدیکتر جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی پاکستان نگاه کند. چقدر «یکیبودن قلبها» و «جای نداشتن جدایی نفرت» میان این کشورها و مردم آنها خواهد دید؟ در چنین وضعی که محصول دههها سیاستورزی بر محور منافع ملی است و تمام اتحادها بر این محور شکل میگیرد، بحث انترناسیونالیسم اسلامی چقدر موضوعیت دارد؟ بهعنوان پیشنهاد متن میبایست براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر که افغانستان نیز به آن محلق است بر برابری و احترام به دیگران تأکید میداشت تا جداسازی سلیقهای و انتخابی بخشی از آن در مقابل بخشی دیگر و آموزش گمراهکننده.
لیبرالیسم
درس هفدهم کتاب «وطندوستی» صنف هفتم تحت عنوان «آزادی نعمت الهی و حق انسانی» است. در یکی از عناوین فرعی این درس که تحت عنوان «آزادی از دیدگاه اسلام» است مفهومی از لیبرالیسم ارایه میشود که بسیار محدود و گمراهکننده است. همچنان ابعاد مختلف این مضمون تشریح نشده و بهصورت سلیقهای معلومات ناقض برای شاگرد ارایه میشود. در متن میخوانیم:
دانشمندان و تمدنهای بشری از آزادی برداشتها و تعریفهای مختلفی ارائه نمودهاند؛ در بعضی مکاتب فکری و نظامهای سیاسی جهان، آزادیهای انسان کاملا سلب گردیده، که دوران طولانی قرون وسطی در اروپا و نظامهای سوسیالستی در قرن بیستم مثالهای روشن این امر است.
اما بعد از دوران قرون وسطی و ظهور مفکورهی لبرالیزم در غرب آزادی بهصورت مطلق مطرح گردید و نتایج منفی زیانباری را برای انسانها و جوامع بشری بار آورد که تا هنوز دامنگیر بشریت است.
دین مقدس اسلام در زمانی ظهور کرد که انواع بردگی و اختناق فکری دست و پای بشریت را به زنجیر کشیده بود. پیامبر اسلام مبعوث گردید تا بشریت را از هر گونه اختناق فکری و قید و بند بردگی آزاد سازد. به همین سبب بود که اولین کسانی که به دعوت اسلام و رسالت پیغمبر لبیک گفتند بردگان و فقرا و مستضعفان بودند.
شعار مسلمانان در فتوحات اسلامی این بود که: «ما آمدهایم تا انسانها را از بردگی و اسارت انسانها نجات دهیم، تا تنها بندگی خدا را داشته باشند». به سبب همین شعار آزادی و برابری بود که اسلام در مدت کوتاه به گوشه وکنار دنیا رسید و بشریت را از هر گونه اسارت و بردگی نجات داد (ص: 53).
ملاحظه میشود که متن خلاف عنوان که «آزادی از دیدگاه اسلام» است اول بهصورت ناقض به این موضوع در دورهها و مکاتب فکری و سیاسی دیگر میپردازد. نوع پرداخت هم حمله و رد در یکی-دو جمله با سادهسازی بیش از حدی است که ذهن شاگرد را یکسویه پرورش میدهد. هر پاراگراف این متن از ابعاد مختلف مشکل دارد و مسألهساز است. نظر به تحدید حدود این بخش که در بالا گفته شد، اینجا به مفهوم گمراهکننده و ناقض لیبرالیسم در متن پرداخته میشود.
بهنظر میرسد گروه تدوین نصاب معارف و مشخصا این کتاب با مفهوم لیبرالیسم آنچنانی که باید و در سطحی که بتوانند در این مورد بنویسند آشنایی نداشتهاند. این ناآشنایی یکی از این معلوم میشود که املای لیبرالیسم را خلاف معمول «لبرالیزم» نوشتهاند. اگر گروه تدوین با این مفهوم در سطحی که باید آشنا میبودند و مطالعه میداشتند، بدون شک میدانستند که املای معمول چگونه است. این نکته در کنار آنکه سطح فهم گروه تدوین را از مفهوم نشان میدهد، از آنجا مهم و قابل توجه است که اگر شاگرد بخواهد با املای این مفهوم در واژهنامهها جستجو کند چیزی نخواهد یافت. بیشتر از این ملاحظه میشود که به مفهوم بهصورت گمراهکننده و ناقض پرداخته شده است. شاگرد از متن حتا بهصورت خلاصه متوجه نمیشود که لیبرالیسم از نظریات بزرگ سیاسی و اقتصادی است که خواهان آزادی فرد در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی بوده و بر عدم مداخله دولت در آزادیهای فردی تأکید دارد. متن در سطح فهم سطحی از مفهوم لیبرالیسم قرار دارد و در چارچوب آن از «آزادی بهصورت مطلق» صحبت میکند. درحالیکه میدانیم در جوامعی که قانون وجود داشته باشد بحث آزادی مطلق منتفی است. براساس منطق لیبرال و قوانینی که در جوامعی لیبرال وجود دارد، فرد تا جایی آزاد است که آزادی دیگران را نقض نکند. نکته دیگری که نشان میدهد متن یکسویه و سلیقهای است و خلاف اصول و اساسات تعلیم و تربیه به ابعاد مختلف موضوع نمیپردازد، این است که میگوید «…نتایج منفی زیانباری را برای انسانها و جوامع بشری بار آورد که تا هنوز دامنگیر بشریت است.» اصل بر این است که در تشریح یک مکتب سیاسی، اقتصادی، فکری و… نکات و جنبههای مثبت و منفی آن قسمی تشریح شود که شاگرد تصویر روشن از آن دریافت کند. از نظر متن خلاف این اصل نتایج آزادی لیبرال منفی و زیانبار است. این در حالی است که مثالهای متعددی از جوامعی مترقی داریم که براساس این نظریه به ثبات و رفاه رسیدهاند. معلوم است که میشود در نقد این نظریه و آنجا که صحبت از نکات ضعف آن است به مواردی، مخصوصا منطق اقتصادی آن که سرمایهداری است، اشاره داشت و نکاتی برشمرد. همزمان اما باید از نکات قوت آن نیز گفته شود. حداقل در سطحی که اگر شاگرد به سراغ مثالهای جوامعی لیبرال برود دچار تناقض فکری نشود.
نتیجه اینکه متن هم در آوردن و تشریح انترناسیونالیسم اسلامی و هم مفهوم لیبرالیسم یکسویه، سلیقهای، جهتدار و گمراه کننده صحبت میکند. مواردی که خلاف اصول و اساسات تعلیم و تربیه است. نیاز است این نوع پرداخت تغییر کرده و اصلاح شود.
ادامه دارد…