نویسنده: دکتر رامین جهانبگلو، مدیر اجرایی موسسهی عدم خشونت و مطالعات صلح ماهاتما گاندی
مترجم: نجمالدین حسینی
با وجود پیشرفتهای چشمگیری که در سالهای پسین در زمینهی تکنولوژی صورت گرفته است، همهگیری کرونا بار دیگر شکنندگی ما انسانها را در سطح ارزشهای جهانی یادآوری کرد.
این مبارزهی غمانگیز و نفسگیری که بین انسانها و خصم جدید آنها یعنی کرونا اتفاق افتاده، رنج عمومیای برای بشر ایجاد کرده که بیانگر نیاز برای همبستگی و همدلی فراتر از مرزها است. یک راهپیمایی جهانی که در امتداد یک خیابان بلند و تاریک اتفاق افتاده، پدیدهای جدید برای بشریت است. شاید این جدیترین مسأله از دههی چهل میلادی به این طرف باشد که در آن علیه رژیم نازی مبارزه صورت گرفت. باری دیگر، بشریت در مصاف با کرونا چیزی برای پیشکشکردن ندارد مگر تلاش، اشک و جسارت. شگفت این است که این امتحان سخت مرزهای مذهبی، فرهنگی و سیستمهای سیاسی را پشتسر گذاشته است. این پدیده محصول جهانیسازی است که قدرت پایاندادن به آن را دارد. مانند جنگ جهانی، کرونا نیز مرزها را بست، سفرها را متوقف کرد، تریلیونها دالر از بازراهای سهام را نابود کرد، هزاران انسان را کشت و انتظار میرود مرگهای بیشتری نیز اتفاق بیفتد.
برای مدت طولانی بشریت با نوید سلامتی بینظیر و حتا زندگی همیشگی زیسته است. اما شیوع این ویروس به بشریت نشان داد که با وجود دستآوردهای مهم در زمینهی تکنولوژی، انسان مدرن هنوز هم شکننده است.
بهدلیل عدم قطعیت در مسائل همهروزهی جهان و بهمنظور حفاظت از انسانها در برابر این مسائل، سازمانهای سیاسی مدرن توسعه داده شد و با نیرویی تجهیز گردید که فکر میشد برای حفظ زندگی و جان هر انسان لازم است. اما احساس امنیت چیزی است که به مردم امکان میدهد با اعتماد به اینکه فردایی وجود دارد، زندگی کنند و در عینحال از شکنندگیهای اجتنابناپذیر هستی انسان نیز آگاه باشند.
ایدهی بشریت شکننده جنبهای از هستی ما را نمایان میکند. این جنبه نشانگر آن است که بهعنوان انسان امروز در مقابل همهگیری کرونا بیدفاع و آسیبپذیر هستیم. مسأله آنجاست که این شکنندگی، ناگهانی و غیرمنتظره اتفاق نیفتاده و محصول زمانی کوتاه نیست. زمانی که در مورد شکنندگی چیزی صحبت میکنیم، ما میدانیم که آن چیز مستعد آسیبپذیری است. ما واژهی «شکننده» را برای چیزی بهکار میبریم که میتواند بهسادگی آسیب ببیند. آنچه که این بحران نشان میدهد شکنندگی است که در قانون اساسی هستیشناسی بشریت به ثبت رسیده است. بهسخن پل والری، شاعر فرانسوی «ما تمدنها اکنون خود را فانی میدانیم.» به عبارت دیگر، تمدن ما شکننده است، زیرا براساس این تعریف، میتواند هر زمانی به پایان خودش برسد.
اما ویروس کرونا حس همدلیای را زنده کرده است که بهسبب سوداندیشی و زیست مادیگرایانه بهمدت نیمقرن از زندگی انسانها در جهان رخت بربسته بود. امروز، گویا اندوههای بزرگ به زندگی کسانی که برای یک هدف مشترک در برابر مرگ میجنگند معنای بزرگی میبخشد.
آنچه ما بهسبب ویروس کرونا ترغیب شدهایم تا به آن توجه کنیم همان چیزی است که مارتن لوترکینک جونیور آن را یک «جهانخانه» یا خانهی بزرگ مینامید. هرچند ما دارای ایدهها، علایق و آرمانهای منحصر بهخویش هستیم، و با وجود این واقعیت که ما علیه یکدیگر میجنگیم، اما این حقیقت هم هست که نمیتوانیم بدون هم زندگی کنیم. ما در شادیها و مصیبتهای همدیگر شریک هستیم. ما در شبکهای گریزناپذیر روابط متقابل گرفتاریم. در این همهگیری جدید، ساکنان جهان همسایههای نزدیکتری شدهاند. همهگیری این ویروس بار دیگر الزام یک بازنگری جدی را در زمینهی تمدن پسامدرن ایجاد کرده است. تا آنجا که پیشپنداشتهای قبلی ما در پیوند به ساختار جامعهی سرمایهداری و تکنولوژیمحور عمیقا بهچالش کشیده شده و باید بازاندیشی شود. به تعبیر فلسفی، مرگ توسط ویروس کرونا بیمعنا شده است؛ هزاران انسانی در سراسر جهان مردهاند که حتا اسمهاشان را نمیدانیم. اما آنچه اکنون دیده میشود دقیقا همان چیزی است که فیلسوف اهل چک، ژان پاتوکا، آنرا «همبستگی متزلزل» مینامید. این مفکورهی کسانی است که با تنها چیز دستداشتهشان یعنی انسانیت در برابر بزرگترین مصیبتها ایستادگی کردند. بنابراین، آنچه ما اکنون میبینیم، تزلزل ارزشی است. بهعبارت ویکتور هوگو «اندیشهای که زمانِ آن فرا رسیده است.» حقیقتا برای مردم جهان چیزی اندوهبارتر از این نیست که در این شرایط سخت زندگی میکنند و آرامش ذهنیای که را برای فایقآمدن بر این مسأله نیاز دارند دریافت نمیکنند.
آنچه در مورد بحران ویروس کرونا خاص است، نیاز به انقلاب واقعی در زمینهی ارزشهای روزمرهی ماست. این امر همبستگی جهانی را مبرمتر از جهانیسازی خودخواهانهای میکند که در طول دو دهه جریان داشته است. با وجود تمهیدات پزشکی در زمینهی فاصلهگیری اجتماعی، آنچه ویروس کرونا دامن زده، وفاداری اساسی نسبت به بشر است. هرچند این امر هزینهی هنگفتی میطلبد، اما بشریت را در راهی قرار خواهد داد که از خودش در مقابل پدیدههایی چون تروریسم، تغییرات اقلیمی و بیماریهای همهگیر محافظت کند.
بیماریهای فراگیر همیشه تاریخ را تغییر داده است. بیماریها آیینهای را در مقابل تمدن قرار داد تا خودش را در آن ببیند و برانداز کند و تغییر را بپذیرد. این پدیده تصاویر همسانی را از جامعههای انسانی به ما نشان میدهد تا بدون تبعیض به انسانیت بیندیشیم. این طنزی سرنوشت است که دشمن تمدن انسانی به ما میآموزد تا چگونه انسانگرا و متمدن باشیم.
چیز دیگری که این همهگیری غمانگیز به ما درس میدهد، این است که قادر باشیم از محدودهی خاص ذهنی خود بیرون شویم، درمورد دیگریبودن فکر کنیم. این دیگریبودن نه شرمآور است و نه ننگآور. بلکه برعکس، این امر میتواند چهرهی جدید انسانیت را به نمایش بگذارد که فراتر از تکبر و جنون خویشپنداری است. انسانیت فراتر از گریهکردن برای کسانی است که بر اثر کرونا جان میدهند. این وضعیت انسان را در شرایطی قرار میدهد تا صادقانه به دیگری بگوید که چه چیزی ما را به اینجا کشاند و حال در چه مسیری پا نهادهایم.