قریب یک سال پیش، در اوج فشردگی مذاکرات میان دیپلماتهای ایالات متحده و نمایندگان طالبان در قطر، رییسجمهور افغانستان به نقطهای رسید که تصور میکرد رخدادن کابوسِ به زیرکشیدن او از زعامت سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان توسط طالبان محتمل است. رییسجمهور غنی کمی پیشتر از شروع رسمی مذاکرات میان ایالات متحده و طالبان، پیشنهادهای سخاوتمندانهای به طالبان بهمنظور تمکین این گروه به گفتوگو با حکومت افغانستان ارایه کرد. مذاکره بدون هیچ قید و شرط و تعدیل قانون اساسی به نفع گروه طالبان و بهمنظور فراهمسازی بستر مناسب برای توافق سیاسی و ادغام این گروه با جمهوری اسلامی افغانستان، سخاوتی بود که اشرف غنی برای ترغیب طالبان به مذاکره قایل شد. بهرغم نرمش رییسجمهور غنی و قایلشدن امتیازهای بیپیشینه به طالبان برای مذاکره با حکومت افغانستان، این گروه هر بار بیشتر از قبل، بر طبل «به رسمیتنشناختن ادارهی کابل» کوبیدند. طالبان اعلام کردند که آقای غنی را بهعنوان طرف سیاسی یا بهعنوان زعیم جمهوری اسلامی افغانستان به رسمیت نمیشناسند و بهجای آن، اگر مذاکرهای انجام دهند با جناحهای سیاسی عمدتا سنتی افغانستان طرف خواهند بود. اتفاقی که از قضا رخ داد و نمایندگان این گروه چند بار در نشستهای غیررسمی با چهرهها و نمایندگان جناحهای عمدتا مخالف رییسجمهور به گفتوگو نشستند. زنگ خطر برای رییسجمهور به صدا درآمد؛ طالبان به کمتر از خارج کردن او از قدرت نمیاندیشند.
وقتی تلاشهای اشرف غنی برای کشاندن طالبان به میز مذاکره با حکومت به رهبری او شکست خورد، رییسجمهور استراتژیاش در مواجهه با طالبان را تغییر داد. آقای غنی، ترم «دفاع از جمهوریت» در برابر «امارت» را علم کرد و در یک حشر سیاسی گسترده، با استفاده از هر فرصت و امکان در دسترس، تلاش کرد طالبان را بهعنوان گروهی که سعی میکند با ساقطکردن جمهوریت، نظام امارت اسلامی را به صحنهی قدرت برگرداند، چهرهتراشی کند. قرینههای قابل اتکایی وجود دارد که ترم سیاسی که آقای غنی سعی داشته آن را در افکار عمومی، رسانهها و فضای سیاسی کشور جا بیندازد، یکی از احتمالات جدی و صادق در متن تلاشهای صلح باشد اما واقعیت این است که روایت آقای غنی از هدف و نیت طالبان مبنی بر ساقط کردن جمهوریت، نه از سر نگرانی او برای جمهوریت افغانستان که از تلاش او برای جلوگیری از ساقطشدن شخص خودش از زعامت سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان میآید.
در طول یک سال گذشته، رییسجمهور غنی در مراحل مختلف با استفاده از ابزارهای گوناگون سعی کرده است در برابر پیشرفت پروسهی صلح و جریان عادی مذاکرات موانع و تأخیر ایجاد کند. تأخیر در نهاییشدن هیئت مذاکرهکنندهی جمهوری اسلامی افغانستان، شدت بخشیدن به حملات نظامی بر مواضع طالبان، مقاومت در برابر اجراییشدن مفاد توافقنامهی دوحه و مشخصا رهایی پنج هزار زندانی طالبان و به راه انداختن یک موج رسانهای سهمگین در برابر طالبان، از اهم اقدامات و تلاشهای رییسجمهور برای کندکردن پروسه و ایجاد موانع در مذاکرات صلح بود. رییسجمهور غنی در هر مرحله، تا آنجا تلاشها و اقداماتاش را برای ایجاد تأخیر در روند مذاکرات ادامه داد که تحت فشار سیاسی ایالات متحده و جناحهای سیاسی داخلی، مجبور به عقب نشینی شد. آخرین مورد از تلاش رییسجمهور برای ایجاد موانع در پروسه، تأخیر در رهایی زندانیان طالبان بود. تلاشی که تحت فشار ایالات متحده متوقف شد و آقای غنی با روپوش لویهجرگهی مشورتی صلح به رهایی زندانیان طالبان تن در داد.
خلاصه و فشردهی روایت آقای غنی از نگاه طالبان به مذاکرات صلح این است که این گروه نه برای آشتی با جمهوری اسلامی افغانستان و عقد توافق سیاسی که برای شدت بخشیدن به جنگ و خشونت تا مرز ساقط کردن نظام آماده شده است. از دل همین روایت است که آقای غنی ترم «دفاع از جمهوری» در برابر تلاش طالبان برای ساقط کردن نظام و برپایی «امارت اسلامی» را به راه انداخته است. باری، در چند روز قبل، امرالله صالح، معاون آقای غنی گفت طالبان اگر دستشان برسد، تک تک اعضای هیئت مذاکرهکنندهی جمهوری اسلامی افغانستان را میکشند.
ترم آقای غنی مبنی بر تلاش طالبان برای ساقط کردن نظام از طریق جنگ و برپایی امارت اسلامی، ممکن است اتفاق بیفتد. این احتمال دستکم تا کنون قرینههایی به همراه دارد. طالبان اگر بتوانند، خود را از لذت «فتح المبین»، تصرف کابل از طریق جنگ و ساقط کردن جمهوری اسلامی افغانستان و برپایی امارت اسلامی محروم نمیکنند. این هشدار در طول مذاکرات میبایست فعال نگهداشته شده و تمهیدات سیاسی و نظامی مقابله با این هشدار چیده شود.
اکنون پرسش این است که با مطرح بودن این هشدار که تیم سیاسی رییسجمهور غنی به صورت بیوقفه زنگ خطر آن را در مجامع سیاسی و رسانهای به صدا در میآورند، چرا قشر سیاسی متعلق به حوزهی جمهوری اسلامی افغانستان به شمول شرکا و سهامداران قدرت و جناحهای خارج از قدرت متحد و منسجم نیست؟ چه کسی و کدام تیم سیاسی مانع شکل گیری یک انسجام و وحدت سیاسی واقعی در حوزهی قشر سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان است؟
اگر طالبان آنچنان که تیم سیاسی اشرف غنی روایت میکنند، برای ساقط کردن جمهوریت و برپایی امارت اسلامی صف چیده، اولویت و مأموریت تاریخی نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان خلق یک اجماع ملی و سراسری برای تقویت جبههی سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان و بسیج مردم و افکار عمومی در محور دفاع از جمهوریت است. برای ایستادگی در برابر خطر و هشدار ساقط شدن نظام به دست طالبان، نخستین اقدامی که باید صورت بگیرد، متحد شدن جمهوریت است. رییسجمهور غنی بهعنوان رییسجمهور و زعیم سیاسی حوزهی جمهوریت، مسئول اصلی ایجاد و استحاکم این انسجام و وحدت سیاسی و اجتماعی است.
برعکس انتظاری که از رییسجمهور غنی وجود دارد، آقای غنی و تیم سیاسیاش از یک سو زنگ هشدار تلاش طالبان برای ساقط کردن نظام را به صدا درمیآورد و از سوی دیگر، مصروف تشدید اختلافات و شکافهای سیاسی در حوزهی جمهوری اسلامی افغانستان است. اگرچه به ظاهر، حکومت و قشر سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان در یک آرامش مؤقت و فریبنده بهسر میبرد، اما واقع این است که پشت پردهی این آرامش فریبنده، اختلافها و شکافهای جدی وجود دارد. اجرایی شدن توافقنامهی سیاسی میان آقای غنی و عبدالله به منظور سرپاشدن چیدمان سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان در مذاکرات صلح با طالبان در ابهام قرار دارد. تیم سیاسی آقای غنی تلاش میکند از عمل به مفاد این توافقنامه و نهاییشدن تشکیلات شورای عالی مصالحهی ملی سر باز زده یا دستکم در راستای کاهش تعهدات ارگ ریاست جمهوری نسبت به عمل به این توافقنامه و اجرایی شدن آن عمل کند. این تلاشها، به شکلگیری شکافها و اختلافات سیاسی جدی میان ارگ ریاست جمهوری و تیم سیاسی عبدالله عبدالله منجر خواهد شد. ارگ ریاست جمهوری در موازات تلاش برای امتناع از عمل به مفاد این توافقنامه، سعی میکند با استفاده از حضور امرالله صالح در تیم سیاسیاش، از او و نهاد معاونت اول ریاست جمهوری برای دور زدن عبدالله عبدالله و تیم سیاسیاش در مناسبات قدرت و تأثیرگذار بر چیدمان سیاسی مذاکرات صلح استفاده کند. علاوه بر این، ارگ ریاست جمهوری در هیچ مقطعی از تلاشها برای کاهش سهم جناحهای سیاسی در ساختار قدرت چشم نخواهد پوشید. آقای غنی تلاش میکند با دور زدن برخی جناحهای سیاسی و جایگزینی آنها با متحدان سیاسیاش، تا هر میزانی که مقدور است، نقشش در پروسهی صلح را برجسته و تقویت کند اما این تلاشها به پارچه پارچه شدن قشر سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان در مذاکراه با طالبان منجر خواهد شد.
این اقدامات ارگ ریاست جمهوری، سرانجامی جز افزایش شکافها و اختلافات میان قشر سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان و شکل نگرفتن انسجام سیاسی لازم برای مواجههی مقتدرانه با طالبان نخواهد داشت. سرانجامی که دقیقا کمکدستی به طالبان برای دستیابی به هدفی است که تیم سیاسی اشرف غنی از آن بهعنوان تلاش برای ساقط کردن نظام و برپایی امارت اسلامی یاد میکند.
رییسجمهور غنی اگر به واقع از ساقط شدن نظام به دست طالبان نگران است و خودش را در برابر رخ دادن این اتفاق مسئول میداند، در نخستین و مهمترین مأموریت باید قشر سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان را به هر طریقی، منسجم و متحد کند. اما آقای رییسجمهور به سیاق مدیریت سیاسی که در شش سال گذشته انجام داده، مشتاق بازی در بحران است. او تصور میکند در متن بحرانها از عهدهی دستیافتن به اهدافاش بر میآید. جنگ نظامی، سیاسی و رسانهای با طالبان از یکسو و دست انداختن به یخن جناحهای سیاسی داخلی از سوی دیگر اما، بحرانی است که شنا در آن میتواند به پیامدهای ناگواری برای کل کشور منجر شود. یک رخ ماجرا، موفقیت او در کشاکش همزمان با طالبان و جناحهای سیاسی است اما در رخ دیگر ماجرا، ممکن است رییسجمهور مشتاق شنا در بحران، در عمق این بحران مواج غرق شود و به همراه خود، کلیت کشور و نظام را به غرقاب هرج و مرج، جنگ و ویرانی سقوط دهد.