دیپلمات – منیش تورنگبام و چایانیکا سکسینا
ترجمه: سمیعالله مهدی، رییس رادیو آزادی در افغانستان
از زمانی سقوط رژیم طالبان، به تعامل دهلی جدید با کابل بهعنوان یک تحول مثبت نگاه شده است. حکومتهای افغانستان، چه در دورهی کرزی و چه غنی، از کمکهای غیرنظامی هند سپاسگزار بوده است. با اینحال، آزادی عمل کابل در تأمین مناسبات با کشورهای چون پاکستان و چین، که شاید منافع همسو با دهلی جدید نداشته باشند، نگرانی هند را برمیانگیزد. رفتار افغانستان بیانگر پیامدهای عدم توازن قدرت بوده و برای مدیریت منافع خودش در میان قدرتهای قویتر در منطقه و محافظت از اولویتهایش است.
با توجه به گرایش چین و هند برای گسترش نفوذ منطقهایشان که در بسیاری اوقات سبب ایجاد حوزههای منافع متضاد و متقابل میشود، کشورهای چون افغانستان ناگزیرند به دنبال راههایی باشند که منافعشان را به حداکثر برسانند و ضررشان را به حداقل. روابط استراتژیک هند با افغانستان، افغانستان را از گسترش روابطاش با چین باز نداشته است. درحالیکه نقش هند در بازسازی افغانستان و حضور گسترده و خوشخیم این کشور میتواند بهعنوان یک سرمایه برای حفاظت و توسعهی منافع هند دانسته شود، غیابت نسبی هند در روند گفتوگوهای سیاسی با طالبان بهشدت مورد بحث قرار گرفته است. از سوی دیگر، بهنظر میرسد که چین بهرغم حضور محدودش تا همین اواخر، فصل جدید از تماس با افغانستان را روی دست دارد. در این میان، پاکستان که همکار منطقهای چین است، نقش تسهیلکننده را در گشودن کانالهای تماس با طالبان بازی میکند. با توجه به برنامهی امریکا برای خروج از افغانستان، افزایش تنش در مناسبات ایالات متحده و چین، مناسبات رو به وخامت هند و پاکستان، بدترشدن روابط هند و چین، و در نهایت مسیر پرخم و پیچ صلح أفغانستان، مهم است بدانیم دهلی جدید چگونه باید نقشههای چین در افغانستان را بخواند. بهویژه پس از جلسهی اخیر میان چین، پاکستان، نیپال و افغانستان.
تنشهای اخیر در داخل و اطراف درهی گلوان میان چین و هند و تماس چین با همسایههای نزدیک و دور هند بحثهای تند را برانگیخته است. درحالیکه برخی از ناظران به این باورند که با قرارگرفتن افغانستان و ایران در «حوزهی نفوذ» چین، هند چیزهای زیادی را از دست میدهد، شماری دیگر توصیه می کنند که هند با پیشدستی در تقویت روابطش در جاهای دیگر «بحران اعتماد» در حال ظهور را مهار کند. با این حال، تا زمانی تحقق آنها در عمل، قریبالوقوع دانستن دستیابی چین به اهدافش، عجولانه خواهد بود. اگر گذشته معیار خوب برای قضاوت باشد، باید گفت که تشبثات اقتصادی چین در کشورهایی مانند افغانستان با مشکلات زیادی روبهروست، از جمله وعدههای تحققنیافته. در کنار آن، تا جاییکه سرمایهگذاریهای اقتصادی برای چین مطرح است، افغانستان در هیچ یک از حوزههای که برای آن کشور اولویت دارد، قرار ندارد. درحالیکه چین تمایل برای تعامل با طالبان و گسترش روابط با حکومت افغانستان دارد، وضعیت در حال تغییر امنیتی افغانستان که متأثر از استراتژی خروج ایالات متحده است و «گفتوگوهای صلح خاینانه»، برنامههای چین برای افغانستان را با چالش روبهرو خواهد کرد.
باید به خاطر داشت که کمکهای چین به افغانستان خیلی ناچیز بوده است؛ تا سال ۲۰۱۶ تنها در حدود ۲.۲ میلیون دالر بود. درحالیکه هند نهتنها بزرگترین تمویل کنندهی افغانستان در جنوب آسیا است، بلکه نقش قابل توجه در زمینههای چون توسعهی زیربناها، کمکهای بشردوستانه، پروژههای کوچک محلی، آموزش و پرورش و ارتقای ظرفیتها داشته است. حتا با وجود اینکه چین بهعنوان بزرگترین سرمایهگذار تجاری در افغانستان شناخته میشود، در واقع کار چندانی در معدن مس عینک یا استخراج نفت در حوزهی آمو دریا انجام نداده است. برای این پروژهها که بیشتر از یک دهه عمر دارند و با نگرانیهای امنیتی، رسواییهای ناشی از فساد و مقاومت در برابر تخریب ساحات باستانی روبهرویند، رمقی باقی نمانده و حالا سرمایهگذاریهای چین در افغانستان به یک توهم میماند.
برعکسِ افغانستان، همسایهاش پاکستان متحد ثابتقدم چین بوده است. پاکستان، بهرغم بیثباتی اقتصادیاش، کمکهای فروان اقتصادی بیجینگ را دریافت کرده است که عدم توازن در روابط چین با افغانستان و پاکستان را عمیقتر میکند. در همین حال، گسترش بلامنازعهی دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) بهسوی افغانستان که قرار است با یک خط آهن به قندهار وصل شود، از قبل پیشبینی نشده بود. با توجه به اهمیت جیوپولیتیک و نمادین CPEC برای پاکستان و تنش پایدار میان افغانستان و پاکستان روی مسائل تجاری و امنیتی، به راحتی میتوان تصور کرد که پاکستان احتمالا در مورد به خطر انداختن آن با افزودن افغانستان به این پروژه، محتاط خواهد بود.
همین گونه، با وجود عقبنشینیهای اخیر در پروژهی چابهار ایران، منافع و روابط هند با افغانستان پیچیدهتر از آن است که با واردشدن چین به ایران احساس شدید تهدید کند. کارهای فروان در زمینهی کمک و بازسازی افغانستان باقی مانده است که باید انجام شود. قابل یادآوری است که رابطهی چین با هند در افغانستان به گونهی دوست-دشمن بوده است. تاریخ اخیر روابط هند و چین در افغانستان و در مورد این کشور دچار تعارض نبوده است. افغانستان ثابت کرده است که یکی از بخشهای منطقه است که منافع متباعد چین و هند به آنها اجازهی همکاری در زمینههای چون توسعهی منابع بشری را داده است. درحالیکه این گامها شاید اهمیت چندانی در عمل نداشته باشد، اما همچون «دریچهی اطمینان» عمل میکند که بخشی از فشار در روابط بهشدت رقابتی و گاهی تقابلگونهی چین و هند را کاهش میدهد.
درحالیکه دستکم در دو دههی اخیر، دهلی جدید یکی از مهمترین شریکها در بازسازی افغانستان بوده، برخورد غیرمداخلهجویانه در مسائل داخلی و خارجی افغانستان داشته است. ظهور مجدد طالبان بهعنوان یک نیروی سیاسی، توافق آنها با ایالات متحده و گفتوگوهای پیچیدهی این گروه با حکومت افغانستان، بحثهای انتقادی فراوان را در مورد آیندهی حضور هند در افغانستان، بهویژه با طالبان برانگیخته است. آنچه پاکستان و چین و هردو در تبانی با همدیگر در افغانستان انجام میدهند، بدون شک از سوی دهلی جدید زیر نظر خواهد بود.
با اینحال، درست نیست اگر تصور کنیم که سود آنها در افغانستان یا در منطقه، الزاما به زیان هند است. رهبری در کابل را نمیتوان به خاطر حفظ سیاست «اول افغانستان» (Afghanistan First) مقصر دانست. این سیاست ممکن است حتا به معنای معامله با چین و پاکستان باشد. هند نیز ناگزیر است با این وضعیت تعامل کند. حتا در سال 2015، زمانی که روابط کابل با اسلام آباد هند را پریشان کرده بود، این کشور با صبر و تحمل محتاطانه نسبت به روابط خود با دولت افغانستان خوشبین باقی ماند و از خود بلوغ استراتژیک نشان داد. از این رو، پیشنهاد چینیها به افغانستان (و نیپال) مبنی بر اینکه «مانند پاکستان باشند» نباید زیاد سبب نگرانی شود. در تحلیل نهایی، برای هند بهتر است پیش از اینکه نشانهها را به هم وصل کرده نتیجهگیری کند، ارزش هر حرکت جیوپلیتیکی را با دقت مورد مطالعه قرار دهد.