رفتن و آمدنش، آمدِ رفت دیگر است…!
سرش اما بلند نبود؛ خمیده بود رو به پایین. هردو دستش گیر بود. با راست بکس سفریاش را بهدنبال میکشد و با چپ، خریطهی پلاستیکی گرفته بود. تند تند گام برمیداشت و از آرامش و غرور در او خبری نبود که نبود. چیزی شبیه یک درماندگی را داشت. در ته ته یک تنهایی که آدم در متنش همهچیز را، دار و ندار و خویشتنش را از دست میدهد.
تنها بود. کمی که پیش آمد، حضور همیشه پرسشگر «طلوع نیوز» بیشتر از پیش او را زیر پرسش قرار داد. از گزارشگر طلوع نیوز اصلا خوشش نیامد. آخر او میداند امروزها «سوژهی محوری» در «فوکس انتخاباتی» رسانههای جهان است. سوژهای که دیگر اصلیتش برای همه افشا شده است و موج موج نفرت اجتماعی بهبار آورده است.
دیشب، وقتی خبرهای طلوع نیوز را در بیرون از کشور تماشا کرده بود، ویران شده بود در خودش. در ضمیر و وجدانش. آخر او کسی است که بداند فراری بودن در این پرونده یعنی چه. راستی خبر طلوع نیوز در دو شب گذشته، عجیب بود. شب اولی از چگونگی رفتنش میگفت. اینکه با پاسپورت عادی از مسیر ویژه و اختصاصی عبور کرده بود. آنهم با موتر اختصاصی با شیشههای دودی که پلیت هم نداشته است.
دیشب اما، وقتی برگشتش را نشان داد، جدیترین و غیرقابل انکارترین ویژگی، سرِ رو به پایین لمیدهاش بود. آخر او کسی است که این همه قضاوت اجتماعی و مردمی را در قبال عملکردش بداند. آخر میداند چه گپهایی که از او بهباد رفتهاند.
***
با این همه، افتضاح زمانی در ذهنم جدی میشود که منبعی از درون ارگ میگوید: «رییس صاحب ازش خواسته که بری یک افشاگری بیایه کابل». بعدش ادامه میدهد که او و رییس صاحب فردا پس فردا کدام فایل صوتی را افشا میکنند. میگوید، حالا تمام بازی افتاده بهدست رییس صاحب (کرزی).
***
به نظر میرسد که این هفته، هفتهی سند باد کردن است و افشا افشا بازی. از فایلهای صوتی تا ویدیوهایی که در یک کلام، بیعزتی تمام عیار در سیاست این کشور است. ببینیم چه خواهد شد.