حکومت ما کافر است؛ نه به این معنا که حکومتی غیراسلامی یا غیردینی است و گردانندگان آن به خداوند ایمان ندارند. کافر به معنای کفرانکنندهی نعمت؛ به معنای ناسپاس.
در تجربهی اکثر کشورهای جهان، حکومتها وقتی سقوط میکنند که پشتیبانی مردم یک مملکت را از دست بدهند. انقلابها وقتی اتفاق میافتند که مجالی پیدا شود و اکثریت مردم ناراضی از حکومت سر به نافرمانی و شورش بردارند. به همین خاطر، هرچند نمونههای زیادی از کودتای ناموفق در تاریخ جهان داریم، انقلابها غالبا پیروز شدهاند و حکومتهای منفور را برانداختهاند. کودتا در اکثر موارد طغیان بخشی از ساختار رسمی قدرت علیه بخش دیگری از ساختار رسمی قدرت است و لزوما ربطی به خواستهها و نارضایتیهای عمومی در جامعه ندارد. اما انقلابها، اگر به راستی شایستهی اسم انقلاب باشند، نشانههای خشم عمیق مردمان یک سرزمین هستند. این است که انقلابها، بنا به تعریف، پایان حکومتهایی هستند که دیگر پشتیبانی مردم را ندارند.
در افغانستان، با پدیدهی دیگری روبهرو هستیم. مردم پشتیبان حکومت خود هستند، اما حکومت پشتیبان مردم نیست. به بیانی دیگر، خود حکومتیها پشتیبانی مردم را نمیخواهند. شما اگر همین امروز از مردم افغانستان بپرسید که نظام جمهوری کنونی (تحت ریاست محمداشرف غنی) را میپسندید یا امارت اسلامی طالبان را، اکثر مردم از همین نظام جمهوری پرعیب حمایت میکنند. اما این حکومت است که قدر این پشتیبانی عمومی را نمیداند. این حکومت است که کفران نعمت میکند. این حکومت است که به قدرت مردم ایمان ندارد.
طالبان هر روز شهروندان افغانستان را میکشند. برایشان فرقی هم نمیکند که مقتولشان کیست. از سرباز اردوی ملی تا شاگرد کورس تا مسافر و عابر تا پیر ریشسفید و زن جوان و کودک تازه به دنیا آمده. از معلم تا دکاندار تا راننده تا روزنامهنگار تا هر کس. طالبان همهروزه دست به ویرانگری میزنند؛ همه روزه کشور را یک فرسنگ و ده فرسنگ عقبتر میبرند و امکان پیشرفت آن را نابود میکنند. در چنین وضعی، مردم از حکومت چه میخواهند؟ مردم از حکومت میخواهند که در برابر جنایات طالبان بایستد و از مردم حمایت کند. مردم حتا از حکومت توقع ندارند که برایشان خدمات اجتماعی و رفاهی عرضه کند. میدانند که از این حکومت توقعی از آن جنس نمیتوان داشت. فقط میخواهند هر روز به دست طالبان سلاخی نشوند. اما دریغا که این حکومت حتا به همان خواست ساده و اولیهی مردم نیز اعتنایی ندارد.
این حکومت کافر است، چون کفران نعمت میکند؛ چون شکرگزارِ حمایت مردم نیست. افسر اردوی ملی از چند کیلومتری پایتخت ویدیوی وضعیت پریشان خود و همسنگران خود را به فیسبوک میفرستد و میگوید که در محاصرهی دشمن است و یارانش زخمیاند و کسی کمکشان نمیکند. این حکومت لافزن و اغراقدوست کجاست که کار سربازان اردوی ملیاش به این جاها میرسد؟ چرا دیگر یک شهروند نمیتواند از یک شهر به شهری دیگر و از یک ولایت به ولایتی دیگر سفر کند (مگر این که خطر مرگ را به جان بخرد)؟ چرا این حکومت ناسپاس و کافر از مردمی که حامی این حکومت هستند، دفاع و حمایت نمیکند؟
حالا غنی و شرکایش در حکومت بهانهی خوبی پیدا کردهاند. میگویند ما در حال مذاکره با طالبان هستیم و طبعا نمیتوانیم آیندهی این مذاکره را با تشدید جنگ علیه طالبان به خطر بیندازیم. اما به این سوال جواب نمیدهند که چرا طالبان اینگونه فکر نمیکنند؟ چرا طالبان به حملات خود شدت بخشیدهاند و بدون کمترین ترس از به هم خوردن مذاکرات صلح هر روز آدم میکشند و وحشت خلق میکنند؟
واقعیت این است که طالبان به نیکی دریافتهاند که این حکومت رفتنی است- یا از طریق مذاکره یا از طریق جنگ یا از هر دو طریق. با این دریافت، به کار بستن هر دو طریق بهصورت همزمان معقولترین گزینه است. وقتی که حکومت فعلی دیگر در بند دفاع از خود و مردم پشتیبان خود نیست، طالبان چرا حتا یک سانتیمتر از موضع خود عقب بنشینند؟ طالبان مطمئن شدهاند که اگر همین امروز ده هزار نفر را در سراسر افغانستان با کارد ذبح کنند، باز این حکومت واکنشی از خود نشان نخواهد داد. در چنین وضعیتی، طالبان چرا نباید هر روز بر فشار خویش بیفزایند؟ در برابر این همه رنج و آتش و خون، تمام برنامه و استراتژی و تاکتیک و حساسیت و طرزالعمل و تلاش این حکومت خلاصه شده به «محکوم کردن با شدیدترین الفاظ» و سخنان هیجانانگیز امرالله صالح در وصف شکوه و جلال این حکومت و چیغهای بیحاصل رییسجمهور در پشت میکروفون.
این حکومت کافرترین حکومت جهان، یعنی ناسپاسترین دولت روی زمین، است.