«حدود ساعت شش بعدازظهر، زهره دانشجوی یکی از دانشگاههای کابل، هنگام برگشت به خانه، در داخل کوچهای در دشت برچی مورد حمله دزدان مسلح قرار گرفت و با دو ضربه چاقو زخمی شد.» خبری که برادر فرزانه با صدای بلند از روی موبایلش برای اعضای خانواده خواند. فرزانه دانشجوی سال چهارم فارمسی است. او میگوید شنیدن این خبر بهانهای دست پدرش داد تا نگذارد او بعد از آن دانشگاه برود: «ببین پدر، اوضاع امنیتی شهر کابل از این خرابتر خواهد شد. مردم گرسنه شدهاند. پیش از این مردها را میزدند حالا برای یک موبایل دختر را با چاقو زدند. اگر جلو دانشگاه رفتن دخترت را نگیری، فردا این حال و روز سر ما خواهد آمد. عاقبت خوبی ندارد در این اوضاعی خراب و دزدان مسلح فرزانه صبح وقت دانشگاه برود.»
«کاش اوضاع خوب شود»
برای فرزانه رسیدن به سال چهارم دانشگاه کار سادهای نبوده است. او میگوید برای اینکه از خیر دانشگاه بگذرد، تاکنون خانوادهاش بهانههای مختلف را پیش کشیده است. فرزانه در گفتوگو با اطلاعات روز میگوید از اینکه پدر و برادرانش مانع رفتن او به دانشگاه میشوند نگران است. این روز ها با افزایش جرایم جنایی و ناامنیها در شهر کابل سختگیری و قیودات پدر فرزانه بیشتر شده است.
فرزانه میگوید این روزها هیچ دلیلی قانعکنندهای در مقابل سختگیریهای پدرش ندارد: «وقتی میبینم هر روز جوانان برای موبایل در کوچه و پسکوچهها کشته میشوند به پدرم حق میدهم نگران باشد. با دانستن علت نگرانیهای پدرم باز هم نمیتوانم این چهار سال درسخواندن و زحمتکشیدنم را نادیده بگیرم. کاش اوضاع خوب شود. امنیت بیاید. همه بتوانیم با آرامش خاطر به درس و زندگی ما برسیم.»
در ماههای اخیر ناامنی و افزایش جرایم جنایی در کابل شهروندان را نگران کرده است. شدت ناامنی به حدی است که امرالله صالح، معاون اول رییسجمهوری موقتا مسئولیت تأمین امنیت پایتخت به عهده گرفت.
در پی افزایش جرم و جنایت در شهر کابل، بارها کاربران شبکههای اجتماعی هشتگ «#کابل_امن_نیست» را بهراه انداخته و خواهان توجه جدی مسئولان به این موضوع شدهاند.
تنها فرزانه نیست که اوضاع نابهسامان امنیتی او را خانهنشین کرده است. برخی خانوادههای دیگر هم بر گشتوگذار در شهر و رفتن صبح وقت به مکتب، دانشگاه و کار دخترانشان محدودیت وضع کردهاند.
فاطمه دانشجوی سال سوم در یکی از دانشگاههای خصوصی کابل است. او از طرف شام به دانشگاه شبانه میرود و از طرف روز در یک شرکت لوجیستیک کار میکند. او هر روز ساعت هفتونیم یا هشت شب خانه میرسد. مادر فاطمه بعد اینکه مظفرشاه، داکتر جوان در کوچه آنها در ساحهی مکتب عبدالرحیم شهید از مربوطات حوزه هجدهم امنیتی به ضربه گلوله کشته شد، اجازه نمیدهد که برادرش مثل قبل تا سرک عمومی در راه فاطمه برود.
به گفته فاطمه، مادرش میگوید وقتی سلامتی نباشد به درس و کار دخترش نیازی ندارد. مادرش به او گفته است که این همه ناامنی و بیبندوباری در شهر را نادیده گرفته نمیتواند: «تا آمدن فاطمه و خواهرش از دانشگاه و مکتب او صد بار میمیرد و زنده میشود. او هر شب صلوات میفرستد تا کسی راه دخترانش را نگیرد.»
فاطمه مجبور است بعد از سرک عمومی تا خانه کوچههای تاریک دشت برچی را تنها بپیماید: «وقتی از سرک عمومی داخل کوچه میشوم، هر یک دقیقه پشت سرم را میبینم تا کسی تعقیبم نکند… هفتههای اخیر رفتوآمد برایم به کابوس وحشتناک تبدیل شده است»
برخلاف این روزها، قبلا تنها ترس و دغدغه فاطمه این بود که کسی به او متلک نگوید، مزاحم نشود و یا به او دست نزند، اما حالا بر ترس او، وحشتداشتن از دزدان مسلح نیز اضافه شده است.
«آبرو و عزت ما مهمتر از درس و مشق زهره است»
حدود دو هفته است که امرالله صالح، معاون اول رییسجمهوری امور امنیتی کابل را بر عهده گرفته است. در روزهای اخیر آقای صالح اعلام کرده است که جرایم جنایی در کابل نزدیک به صفر شده است.
زهره نیز به سرنوشت فاطمه و فرزانه گرفتار است. او میگوید بهدلیل ناامنیها پدرش نمیگذارد او به کورس و دانشگاه برود: «این روزها من با صد ترس و دلهره از پدرم پنهان به دانشگاه میروم. امتحان دارم و مادرم را مجبور میکنم تا به پدرم اطمینان دهد در خانهام نه دانشگاه. میدانم اوضاع خراب است.»
به گفتهی زهره پدرش روزانه خبرها را دنبال میکند. تلویزیون و صفحات اجتماعی را بهدلیل خبرهای داغ اینروزها میبیند. او میگوید از روی ناگزیری سختگیری میکند: «مجبور هستم که بر زن و دخترم سختگیری کنم. اوضاع امنیتی به حدی خراب شده حتا من که مرد هستم از گشتوگذار در شهر میترسم. آبرو و عزت ما مهمتر از درس و مشق زهره است. اگر دزدی راه زهره را بگیرد و صدمهای به او برساند، مردم نمیگوید دزد راه دخترش را گرفته، میگویند حتما چیزی بینشان بوده که لتوکوب و یا کشته شده است. بعد از آن درسخواندن زهره چه بهدرد من و همسرم میخورد. سالها زحمت کشیدهام و نام نیک کسب کردهام. نمیشود که برای یک اتفاق همه را از دست بدهم.»