صفحهی بیبیسی را باز میکنیم و در آن دو خبر ناخوشآیند میخوانیم:
– در یک انفجار در ولایت پکتیکا، 89 نفر کشته شدند.
– حبیب خوانندهی ایرانی به اتهام ساختن بدون مجوز یک کلیپ موسیقی به زندان رفت.
حالا شما که جملههای بالا را خواندید، چه احساسی کردید؟ شاید با خود گفته باشید: «ولی کشته شدن 89 نفر کجا و به زندان رفتن یک خواننده کجا؟» درست است. این دو رویداد- هرچند که هردو نامطلوب اند- با هم فرق دارند. هیچ آدم عاقلی را نمیتوان یافت که این دو را هموزن بداند. حتا ممکن است بسیاری از ما از اینکه این دو خبر در کنار هم بیایند، احساس کنیم که به جان و زندگی آن 89 نفر اهانت شده است. با این همه، اگر از سطح واکنشهای هیجانی فراتر برویم و در پیوندهای عمیقتر این دو رویداد دقت کنیم، درمییابیم که میان این دو خبر ارتباط محکمی هست. این دو خبر فقط دو درجهی متفاوت از یک واقعیت را نشان میدهند. حتا میتوان گفت که آن 89 نفر افغان به این خاطر کشته شدند که آن خوانندهی ایرانی به خاطر ساختن یک کلیپ موسیقی به زندان رفت. فکر میکنم حالا دیگر قطعا به این نتیجه رسیدهاید که یاوه میگویم. اما صبر کنید:
ما، یعنی مردمان افغانستان و ایران، قرنهاست همنشین فرهنگ استبدادی بودهایم. به همین خاطر، آن چیزهایی که جانِ استبدادپذیر ما را خوشحال میکنند، مشترک اند. هردوی ما بر از دست رفتن اصالتِ کهن فرهنگ پاک خود غمناکیم. هردوی ما از زوال ساختارهای کهنی که به ما هویت دینی و فرهنگی میبخشیدند، نگرانیم. هردوی ما با موسیقی و زن و نقد و فردیت و علم و تکثر و مدارا و لذت زمینی مشکل داریم. هردوی ما دیوارهای قدیمی و رخنهناپذیر میان حلال و حرام را همچنان بلند و رخنهناپذیر میخواهیم. و مشترکات ما- در همین خط- بسی بیش از اینهایند.
حال، وقتی که حبیب (خوانندهی ایرانی) به خاطر ساختن یک کلیپ به زندان میرود، میتوان تصور کرد که «سمیعالحق» (یک طالبالعلم افغان) به خاطر به زندان انداختن یک حبیب افغان، یک حبیب فرضی اهل موسیقی، به مدرسه برود. این واقعیتی است که در زیر پوست فرهنگ اجتماعی ما جاری است. زمان بازتاب یافتن و به سطح آمدن این واقعیتها در این شکل یا آن شکل، ممکن است فرق کند. اما سرانجام، روزی یک خوانندهی افغان نیز بهخاطر ساختن یک کلیپ به زندان خواهد رفت. همین به زندان رفتن خوانندهها به خاطر موسیقی است که رفته-رفته تبدیل میشود به کشتار 89 نفر در یک انتحار. امروز نوبت حبیب ایرانی بود و 89 نفر افغان که در خون تپیدند. فرصتی میگذرد و نوبت حبیب افغان میرسد و 89 نفر ایرانی که در انفجار قطعه قطعه شوند. وقتی که به زندان رفتن یک خواننده ما را بهشدت نگران نمیکند (و ای بسا که شاد کند)، ناگزیر سر از ماجرای تلخ تکه تکه شدن 89 نفر در انتحار درخواهیم آورد. به زندان رفتن یک خوانندهی ایرانی در ایران همان کشته شدن 89 نفر افغان در انتحاری در افغانستان است. فقط لازم است لایههای رویین این دو رویداد را برداریم تا پیوندهای عمیقشان با همدیگر را ببینیم.